زندگی یعنی؛
تجربه کردن یعنی رهایی، یعنی غرق شدن در سرزمین ناشناخته ها، سفر بخشی از زندگی است که باید تجربه کنیم، گاهی به سرزمین ناشناخته ای که بهترین خاطره هایت را می سازد و گاهی به ولایت پدر یا مادر که تکراری ترین را ....
به عقیدهی من بهترین سفر، سفر به درون و پی بردن به حقیقت است.
و موثر ترین چیزی که موجب حرکت و پویایی میشه همین " تجربه کردن " است.
تجربهی اینکه تو میتونی اون روی خودت رو ببینی و دنیای ناشناخته های دیگرت رو کشف کنی.
" کریستف کلمب " هیچ وقت فکر نمیکرد که قاره امریکا رو کشف کنه. اون حرکت کرد و جهانش و شاید جهان را را تکمیل تر کرد.
همیشه سفر کردن برای کشف نیمهی تاریکی ها نیست!
گاهی موجب زندگی بخشی میشه!
به این فکر کن که تو میخواهی تجربه کنی یعنی در واقع میخوای از سفر به یک نوع تجربهی جدید برسی،
در طول مسیر دقیقا از همان لحظه ای که فکر به رفتن میکنی و تصمیم میگیری سفر تو آغاز شده ...
و چه بسا در مسیر به دنیای تجربه دست پیدا میکنی
عمیق تر میشی، بزرگتر میشی، رشد میکنی و والاتر میشی...
وقتی که روحت به نقطه ای مطلوب رسید،
راحت میبخشی،
راحت زندگی میکنی
راحت میخندی
تمام دغدغه و افکارت تغییر پیدا میکند،
و در مسیر در ادامهی زندگی به افراد زیادی بر خورد خواهی داشت، و این رفتار تو
نشات گرفته از تمام تجربه های پیشین توست
و جای پریشان حالی و بد رفتاری هایت
کردار خوش نشسته، و در مقابل به کسانی که با تو بر خورد خواهند داشت یک خط رفتاری بهتری می دهی
و تو بر آنان هم تاثیر میگذاری ...
و فکرش را بکن اگر بر عکس بود ...
ما همه به هم متصل ایم!
بهترین خودت باش !
باور کن که حیف است اگر چشم مان به دیدن این شهر و خیابان و ماشین ها تلف شود ...
خب رفقاا میتونین سفرنامه ها و خاطرات سفرهای مختلفم رو در این | لینک | بخونید