ویرگول
ورودثبت نام
ویانا
ویانا“من” هستم ولی دیگران “تو” صدام میکنن
ویانا
ویانا
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

لباس های خیس

پشت بند رختی که در آفتاب نمی‌رسد،

لباس‌هایی آویزان‌اند که دیرتر خشک می‌شوند،

نه به خاطر رطوبت،

بلکه چون کسی وقت نکرد برایشان آفتاب فراهم کند.

شاید مادری که میان ظرف‌های نشسته و صدای کودک،

فراموش کرده لباس‌های خودش را زودتر آویزان کند.

یا پدری که باران‌های زندگی را روی دوشش کشیده

و حالا پیراهنش در سایه مانده،

مثل رؤیاهای ناتمامش.

لباس‌ها چیزی نمی‌گویند،

اما بوی خستگی می‌دهند.

بوی فداکاری‌هایی که دیده نمی‌شوند،

تنهایی‌هایی که گفته نمی‌شوند.

و کسی نمی‌پرسد چرا هنوز خیس‌اند،

چون همیشه خیال می‌کنیم باد و آفتاب کارشان را می‌کنند،

بی‌آنکه بدانیم گاهی فقط یک دست یاری می‌خواهد

تا لباس‌ها زودتر خشک شوند.

۰
۰
ویانا
ویانا
“من” هستم ولی دیگران “تو” صدام میکنن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید