ویرگول
ورودثبت نام
ویانا
ویانا“من” هستم ولی دیگران “تو” صدام میکنن
ویانا
ویانا
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

نوروز یا تغییر تقویم؟




کوچه‌ها همان کوچه‌ها هستند، اما بوی خاک نم‌خورده‌ی بهار در همهمه‌ی بی‌حوصله‌ی شهر گم شده. آدم‌ها راه می‌روند، اما دیگر در نگاهشان خبری از آن برق کودکانه‌ی روزهای آخر اسفند نیست، همان نوری که از شوق لباس نو و عیدی در چشم‌ها می‌لرزید.

خانه‌تکانی دیگر رسم دل‌ها نیست؛ خاک را از شیشه‌ها می‌زدایند، اما غبار خستگی از صورتشان پاک نمی‌شود. دست‌ها می‌سابند، اما نه از سر شوق، که از سر عادت. انگار دیوارها هم فهمیده‌اند که کسی برای نو شدن نمی‌جنگد.

بازارها شلوغ‌اند، اما دل‌ها خلوت. کسی کنار ویترین آجیل‌فروشی نمی‌ایستد که بادام و پسته را با ذوق امتحان کند؛ قیمت‌ها را می‌بیند، سری تکان می‌دهد و بی‌آنکه دست دراز کند، عبور می‌کند. ماهی‌های قرمز هنوز در تنگ‌ها می‌چرخند، اما نگاه آدم‌ها دیگر به دنبال ماهی چابک‌تر نیست، انگار امیدشان به زنده‌ماندن هرچه باشد، دیگر رنگ باخته.

عطر سنجد و سمنو زیر سنگینی قیمت‌ها کم‌رنگ‌تر از همیشه شده؛ آدم نگاهش به آجیل که می‌افتد، شیرینی عید در دلش تلخ می‌شود. کسی دیگر با اشتیاق لباس نو نمی‌خرد، حساب و کتاب‌ها اجازه‌ی خیال‌بافی نمی‌دهند.

نوروز هنوز همان نوروز است، اما شوقی که روزگاری با آن می‌آمد، جا مانده است، شاید در روزهایی که دل‌ها سبک‌تر بودند، شاید در سال‌هایی که بهار، چیزی بیشتر از یک تغییر تقویم بود.

نوروزسال جدید
۰
۰
ویانا
ویانا
“من” هستم ولی دیگران “تو” صدام میکنن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید