اگرچه بلاکچین یک درمان قطعی برای اطلاعات نادرست نیست، اما میتواند بسیاری از خطرات و دلایل به وجود آمدن آن را برطرف کند.
با افزایش روزافزون کژآگاهسازی دیجیتال فناوری نوظهوری به نام بلاکچین، میتواند بسیاری از علل و خطرات مرتبط با محتواهای گمراهکننده و دستکاریشده را ریشهکن کند.
اگرچه بلاکچین تنها راه نیست میتواند در سه حوزه کلیدی چارهساز باشد:
یک: سیستمی مبتنی بر بلاکچین میتواند مکانیزمی غیرمتمرکز و قابل اعتماد برای تأیید منشاء یک محتوای آنلاین و سایر فرادادههای مهم محتوای آنلاین ارائه دهد.
دو: میتواند پدیدآورندگان و منتشرکنندگان محتوا را قادر سازد تا شهرتی مستقل از نشریات یا موسسات به دست بیاورند.
سه: بلاکچین میتواند با ایجاد انگیزه مالی برای ایجاد و توزیع محتوایی مطابق با استانداردهای جامعه باعث افزایش صحت و صداقت محتواهای تولیدشده شود.
اگرچه هرگونه راهحل تکنولوژیک باید با سیاستهای اساسی و ابتکارهای آموزشی تکمیل شود، اما در محیط پیچیده رسانههای دیجیتال، بلاکچین میتواند نقطه شروع امیدوارکنندهֱای باشد تا بتوانیم به اطلاعاتی که میبینیم، میشنویم و تماشا میکنیم اعتماد کنیم.
کژآگاه سازی _ یعنی محتوایی که عمداً برای منافع سیاسی یا مالی اطلاعات غلطی را اشاعه دهد _ چیز جدیدی نیست. اما همانطور که به طور ویژه در سال گذشته مشاهده کردیم، پلتفرمهای دیجیتالی به طرز قابل توجهی روند انتشار و گسترش چنین محتواهای توطئهآمیزی را آسان کردهاند و چنانچه شاهد بودیم که ادعاهای دروغین در موضوعات متنوعی مانند همهگیری کرونا، اعتراضات نژادی، آتشسوزیهای کالیفرنیا و نتایج انتخابات ریاست جمهوری باسرعت و دسترسی شگفتانگیزی ویروسی شد و در دسترس همگان قرار گرفت.
علاوه بر این، ظهور دیپفیکها (deepfakes) امروزه حتی ماجرا را از قبل هم بدتر کرده است: محتوای صوتی، عکسها و ویدیوهایی بسیار شبیه به واقعیت (اما کاملاً تقلبی)، که توسط هوش مصنوعی (AI) ایجادشده.
دیپفیکها با سرعت در حال رشد هستند و استقبال زیادی به آنها میشود بدون اینکه حتی لحظهای به تاثیرات اخلال در تشخیص اطلاعات درست توسط انسانهای جامعه که ناشی از اطلاعات نادرست مجهز به فناوری است توجه شده باشد.
خبر خوب این است که در حالی که این مشکل نتیجه پیشرفت فناوری در برخی از حوزههاست اما فناوریهای جدیدتری - به ویژه بلاکچین - نیز راهحلی بالقوه برای مبارزه با تهدید فزاینده کژآگاهسازی دیجیتالی ارائه میدهند. البته اگر انتظار داشته باشیم برای حل این چالش بسیار پیچیده، راهحلی ساده وجود داشته باشد، نشان از سادهلوحی ما خواهد بود. اما تحولات اخیر نشان میدهد که رویکردی مبتنی بر بلاکچین میتواند به طور بالقوه بسیاری از علل، عواقب و خطرات کژآگاهسازی دیجیتال را برطرف کند.
یکی از شناختهشدهترین کاربردهای بلاکچین مدیریت انتقال ارزهای رمزنگاریشده مانند بیت کوین است. اما توانایی بلاکچین برای اعتبارسنجی زنجیره تامین به طور غیرمتمرکز یکی از ویژگیهایی است که باعث می شود به طور بالقوه به عنوان ابزاری برای ردیابی انواع اشکال محتوا اعم از منابع مالی و غیره استفاده شود.
بخشی از آنچه مبارزه با دیپفیکها و سایر انواع کژآگاهسازی را بسیار دشوار میکند این است که امروزه هیچ استاندارد و شیوه برتری برای شناسایی، برچسبگذاری، ردیابی و پاسخ به رسانههای دستکاریشده در بسترهای دیجیتالی وجود ندارد.
بلاکچین با ارائه شفافیت بیشتر در چرخه عمر محتوا، میتواند مکانیزمی برای بازگرداندن اعتماد به اکوسیستم اطلاعات دیجیتال ارائه دهد. به طور خاص، سه راه کلیدی مبتنی بر بلاکچین وجود دارد که میتواند چالشهای ناشی از اشکال جدید کژآگاهسازی دیجیتال را برطرف کند:
توانایی اعتماد به اطلاعاتی که میبینیم، میشنویم و میخوانیم پایه و اساس یک اقتصاد کارآمد و یک جامعه دموکراتیک است.
اولین راهی که میتوان از بلاکچین برای مبارزه با کژآگاهسازی استفاده کرد، ردیابی و تأیید منابع و سایر اطلاعات مهم در رسانههای آنلاین است. نشریات میتوانند از بلاکچین برای ایجاد دفتر ثبت محتوایی که منتشر کردهاند، استفاده کنند تا در این صورت اطلاعاتی مانند زیرنویسها، مکانها، رضایت برای عکاسی، کپیرایت و سایر فرادادهها توسط هرکسی قابل تأیید باشد. به عنوان مثال، نیویورک تایمز در حال بررسی این رویکرد از طریق پروژه News Provenance خود است که از بلاکچین برای ردیابی فرادادههایی مانند منابع و ویرایش عکسهای خبری استفاده میکند و زمینه شفافیت بیشتری را در مورد زمان و نحوه ایجاد محتوا برای خوانندگان فراهم میکند.
البته برنامههای کاربردی متفاوت، الزامات و متادادههای متفاوتی خواهند داشت، اما به طور کلی، بلاکچین مکانیزمی را برای بررسی اینکه محتوا از کجا آمده و چگونه و کجای سفر دیجیتالی خود به به سوی گیرنده نهایی دستکاری شده، ارائه میدهد.
علاوه بر این، با توسعه دیپفیک برای برنامههای غیرمخربی مانند فیلمهای آموزشی و فیلمها و آثار هنری تعاملی، میتوان از بلاکچین برای ردیابی افرادی که به الگوریتمهای آنها دسترسی دارند و تأیید اینکه افرادی که از تصاویر آنها استفاده شده رضایت دارند، استفاده کنند. تایید رضایت صاحبان تصویر دیپفیکها به ویژه در پروژههای منبع باز که در آن این ابزارها به طور کامل در دسترس همگان هستند و خطرات سوءاستفاده را به میزان قابل توجهی بیشتر میکند، بسیار مهم است.
به طور سنتی، این ناشر است که باعث شهرت یک محتوا میشود. به احتمال زیاد اگر مقالهای را در نیویورک تایمز (یا هاروارد بیزینس ریویو) بیابید بسیار موثقتر از زمانی است که در وب سایتی که هرگز در مورد آن نشنیدهاید. با این حال، تکیه بر اعتبار مبتنی بر موسسه به تنهایی، با محدودیتهای قابل توجهی همراه است. اعتماد به رسانههای اصلی آمریکایی کمتر از همیشه است؛ در نظرسنجی اخیر مشخص شد که 69 درصد از بزرگسالان آمریکایی میگویند اعتماد آنها به رسانههای خبری در دهه گذشته کاهش یافته است. بدتر از این، در خط مشی رسانههای دیجیتالی که بخشی از درآمدشان از راه تعداد کلیلک به دست میآید، حتی نشریات معتبر نیز به طور فزایندهای انگیزه دارند تا مشارکت را بر صحت اطلاعات ترجیح دهند. اینکه خوانندگان تا حد زیادی اخبار خود را از عناوین رسانههای اجتماعی دریافت میکنند، میتواند به طور جدی مانع تشخیص رسانههای معتبر روزنامهنگاری از ماشینهای تبلیغاتی مبتنی بر علاقه مخاطب شود.
کژآگاه سازی _ یعنی محتوایی که عمداً برای منافع سیاسی یا مالی اطلاعات غلطی را اشاعه دهد _ چیز جدیدی نیست. اما همانطور که به طور ویژه در سال گذشته مشاهده کردیم، پلتفرمهای دیجیتالی به طرز قابل توجهی روند انتشار و گسترش چنین محتواهای توطئهآمیزی را آسان کردهاند و چنانچه شاهد بودیم که ادعاهای دروغین در موضوعات متنوعی مانند همهگیری کرونا، اعتراضات نژادی، آتشسوزیهای کالیفرنیا و نتایج انتخابات ریاست جمهوری باسرعت و دسترسی شگفتانگیزی ویروسی شد و در دسترس همگان قرار گرفت.
اینجاست که بلاکچین میتواند کمک کند. یک سیستم مبتنی بر بلاکچین هم میتواند هویت خالق محتوا را تأیید کند و هم شهرت او را از نظر صحت و سقم محتوایش پیگیری کند و اساساً نیاز به یک موسسه متمرکز و مورد اعتماد را برطرف کند.
البته، مانند هر سیستم ردیابی اینچنینی، سوالات مهمی وجود دارد در مورد این که چه کسی استانداردها را تعیین میکند، مسئولیت رتبهبندیها با کیست و در زمان بروز اختلافات چه کسی آنها را مدیریت میکند؟
با این وجود، ماهیت غیرمتمرکز میتواند راهحلی بلاکچینی باشد که به رفع بسیاری از این نگرانیها کمک کند، زیرا نیازی به یک نهاد واحد و قابل اعتماد برای اتخاذ این تصمیمات مهم ندارد.
یکی از چالشبرانگیزترین جنبههای ترویج اطلاعات دقیق و درست در چشمانداز رسانههای کنونی این است که تولیدکنندگان و توزیعکنندگان بهشدت علاقه به بالا بردن میزان کلیلک دارند و کلیکها هم اغلب از محتواهای هیجانانگیز به دست میآیند.
در حالی که شبکههای تبلیغاتی مانند گوگل وعده دادهاند اقدامات بیشتری برای مبارزه با اطلاعات نادرست انجام دهند، آنها هنوز «کارخودشان را میکنند» و بهسختی انگیزهای برای جلوگیری از جریان نقدینگی دارند.
با این حال، قراردادهای هوشمند مبتنی بر بلاکچین مکانیزمی برای پرداخت خودکار محتوا ارائه میدهند که مطابق با استانداردهای کیفیتی از پیش تعیینشده است. تعدادی از استارتاپهای جدید مانند Nwzer وPressland در سالهای اخیر ظهور کردهاند که هدف آنها حمایت از شهروندان و روزنامهنگاران مستقل از طریق حذف موانع توزیع و استفاده از بلاکچین برای تأیید صحت و یکپارچگی محتوای خبری است.
البته، این سیستمها فقط به اندازه جامعه ذینفعانی که استانداردهای آنها را تعیین میکنند، قابل اعتماد خواهند بود. اما اگر به خوبی طراحی شود، یک سیستم بلاکچین میتواند اکوسیستم اطلاعات شلوغ و درهمریخته امروزی را بشکند و افراد را تشویق کند که فقط محتواهایی را تولید کنند که نیازهای جامعه را برآورده کند.
مقابله با کژآگاهسازی به چیزی بیش از فناوری احتیاج دارد
در نهایت، اجرای موثر سیاستها و فناوریها برای مقابله با این تهدیدهای جدید با درک کامل خود تهدیدها آغاز میشود. این مشکلی نیست که بشود آن را تنها با استفاده از IT حل کرد. دولتها، شرکتها و افراد در هر سطح و در هر عملکردی باید در برنامههای سواد رسانهای سرمایهگذاری کنند تا خود و تیمهای خود را در مورد نحوه عملکرد فناوریهای دستکاری دیجیتالی و نحوه برخورد موثر برای آنها آموزش ببینند.
***
توانایی اعتماد به اطلاعاتی که میبینیم، میشنویم و میخوانیم پایه و اساس یک اقتصاد کارآمد و یک جامعه دموکراتیک است. و اگرچه هیچ پاسخ سادهای برای آن وجود ندارد، اما تعدادی از کارها هست که رهبران میتوانند با استفاده از آنها این اعتماد را جلب کنند.
نخست، رهبران و تیمهایشان باید در مورد تهدیدها و فرصتهای ناشی از فناوریهای نوظهور آموزش ببینند. در مرحله بعد، آنها میتوانند بر روی راهحلهای فناوری - از جمله ابزارهای مبتنی بر بلاکچین و همچنین گزینههای سنتیتر – سرمایهگذاری کنند تا تأثیر کژآگاه سازی یا دیپفیک را که شرکت، برند یا کارکنان آنها را تهدید میکند، کاهش دهند. علاوه بر این، هنگام انتخاب شرکای فناوری و توزیع، آنها میتوانند اطمینان حاصل کنند که فقط با سازمانهایی همکاری میکنند که رویکردی فعالانه و مسئولانه برای رعایت استانداردهای امنیت اطلاعات، حریم خصوصی و رضایت افراد دارند.
بلاکچین میتواند تغییرات زیادی در مبارزه با اطلاعات غلط ایجاد کند اما نمیتواند همهچیز را حل کند. با ترکیب مناسب آموزش، سیاست و فناوری، رهبران امروز آماده ساختن آیندهای خواهند بود که همه ما میتوانیم به آن اعتماد کنیم.