حول دیجیتال اثربخش احتمالاً به مفهوم خلاقانه ای برای زنجیرۀ تأمین آینده بستگی دارد. این به معنای آینده نگری به منظور همسوسازی تحول با اهداف تجاری بلندمدت و کوتاه مدت شرکت است
تحقق این اهداف مستلزم توجه به روندها، ریسک ها و تغییراتی که احتمالاً روی رقابت پذیری شرکت تأثیر می گذارند و همچنین، تغییرات انتظارات مشتریان خواهد بود.این موضوع تقریباً همیشه مطرح بوده، اما موضوع جدید آن است که حالا باید، درچشم اندازتحول دیجیتال، بر انبوه فشارها و فرصت های اقتصادی که مدام دیجیتال تر می شود، تمرکز کنیم.
وقتی شرکت چشم انداز زنجیره تأمین خود را مشخص کرد، باید این چشم انداز را ازمنظرقابلیت های تجاری و فنی تبیین کند.
سیستم های یادگیری ماشین،دربارۀ روش حل و فصل موقعیت های خاص،مانند تغییر برنامه ریزی و زمان بندی مواد
درپاسخ به سفارش های جدید مشتریان، توصیه هایی به مدیران زنجیرۀ تأمین می کنند.
عملیات خودکار وظیفه متخصصان زنجیرۀ تأمین را ساده می کند و این امکان را به آنها می دهد که روی وظایف ارزشمندتری تمرکزکنند. برای مثال، راه کارهای دیجیتال را می توان طوری پیکربندی کرد که به طور خودکار اطلاعات را پردازش کنند (برای مثال، آماده سازی خودکار مدیریت S&OP و گردش کار) و به این شکل، نیازی به تلاش انسانی برای گردآوری، پالایش و وارد کردن داده ها نباشد.
فناوری دیجیتال سبب بهتر شدن تجارب مشتریان کی شود،چراکه به مدیران زنجیرۀ تأمین کنترل
بیشتری می دهد و شفافیت بی سابقه ای برای مشتریان رقم می زند برای مثال،می توان به سیستم های ردیابی و رهگیری اشاره کرد
که درتمام مدت انتظار مشتری، دربارۀ سفارش ها اطلاعات به روز ارائه می کنند.
زنجیرۀ تأمین دیجیتال به شرکت کمک می کندکه مدل کسب و کارش را تقویت کند(برای مثال،ازراه گسترش کسب و کار به بخش
های جدید بازار) و به شکل اثربخش تری با مشتریان و تأمین کنندگان همیاری کند(برای مثال،باگرفتن تصمیم هایS&OPبرمبنای اطلاعاتی که
به طور خودکار از سیستم های ERP مشتریان دریافت می شود).
زنجیره های تأمین انسانی به استعدادهایی نیاز دارند که احتمالاً کاملاً متفاوت از زنجیره های تأمین رایج اند. حداقل، بعضی از مدیران زنجیرۀ تأمین باید بتواند نیازهای کسب و کارشان را به زبان کاربردهای دیجیتال ذی ربط بیان کنند.
تطبیق اهداف عملکردی و تعیین KPI های جدید چشم انداز شرکت را برای زنجیرۀ تأمین متحول شده اش تکمیل می کند. تعیین اهداف عملکردی مستلزم آن است که شرکت عملکرد کنونی اش را بسنجد و بعد، بهبودهای قابل تحقق را تعیین کند.
اهداف را باید از منظر معیار های چابکی، خدمات، سرمایه و هزینه تعریف کرد. برای مثال، شرکتی که قصد دارد فروش از دست رفته را به میزان مشخص کاهش بدهد باید اهداف عملکرد زنجیرۀ تأمین را متناظر با این هدف تعیین کند(برای مثال، بهبود سرعت و اعتماد پذیری ارسال برای مشتریان).