سیستمهای مبتنی بر دانش (KBS) راهی برای رسمیسازی و خودکارسازی دانش ارائه میدهند. ارزش آنها برای مدیریت داراییهای دانش بیتوجه نبوده است. آنها بهعنوان ضمانتهایی برای حفظ دانش تخصصی، جلوگیری از فرسایش دانش، و غیره تبلیغ شدهاند. KBS نتیجه یک فرآیند مهندسی دانش است که ممکن است به عنوان فراهمکننده برخی از بلوکهای سازنده تلقی شود.
مدیریت دانش اگرچه "دانش" اولین کلمه در سیستم های مبتنی بر دانش است، اما به ندرت از منظر دانش مورد توجه قرار می گیرند. در نتیجه، دیدگاهی مغرضانه از ارزش سازمانی KBS در ادبیات وجود دارد که تاکید بیرویه بر فناوری دارد. موضوع کلیدی که در این مقاله به آن پرداخته شده است این است: مهندسی دانش چگونه با دیدگاه گستردهتری از مدیریت دانش مرتبط است؟
راهی برای شناسایی مسائلی که باید در هنگام ارزش گذاری KBS به عنوان اقدامات بالقوه برای مدیریت دانش مطرح شوند، ارائه شده است. برای نشان دادن ارزش آن، نتایج یک تحقیق تجربی اخیر در مورد نحوه عملکرد KBS در سازمان ها ارائه شده است. آیا سیستم های مبتنی بر دانش (KBS) یک سازمان را آگاه تر می کند؟
آنها با ادعای ذخیره و مدیریت دانش به جای اطلاعات از سایر سیستم های اطلاعاتی متمایز هستند. در ادبیات، این سیستم ها معمولاً با توجه به شایستگی های فنی آنها ارزش گذاری می شوند. چه اتفاقی می افتد اگر در عوض، آنها از منظر نحوه استفاده و تولید دانش در سازمان مورد قضاوت قرار گیرند؟ آیا این منجر به شناسایی KBS به عنوان دوست یا دشمن خواهد شد؟
بحث در مورد جنبه های سازمانی KBS معمولاً بر ویژگی دوستانه این سیستم ها تأکید می کند. آنها با مزایای مختلفی همراه هستند: ممکن است از آنها برای حفظ دانش حتی پس از خروج یک متخصص استفاده شود، می توان از آنها برای برنامه های آموزشی در حین کار استفاده کرد. گفته می شود که ثبات تصمیمات را بهبود می بخشد، ممکن است افزایش یابد.
در دسترس بودن تخصص، آنها می توانند بلوک های ساختمانی را برای آنچه "حافظه شرکتی" نامیده می شود فراهم کنند. ممکن است "اشتراک گذاری دانش" و غیره را ترویج کنند. اگر روابط بالقوه بین KBS و دانش به خوبی مستند شده است. رقابت بالقوه بین این دو به طور کلی از توجه دور می ماند.
آنها اثر شکست پروژه های اجرای KBS نیستند، بلکه عوارض جانبی نامطلوب اجرای موفق KBS هستند.اینها عمدتاً از این واقعیت ناشی می شوند که KBS به تعیین و ذخیره دانش در یک زمان معین بستگی دارد. با این حال، یافتن ارزیابیهای تجربی انتقادی از آسیبهایی که KBS ممکن است ایجاد کند، دشوار است. KBS ممکن است سازمان را سفتتر کند و انگیزه تفکر را کاهش دهد.
در نتیجه KBS ممکن است تأثیر منفی بر رضایت شغلی و کیفیت کار داشته باشد. ایجاد ارزش سیستم های مبتنی بر دانش برای سازمان معمولاً منجر به پاسخ درست/نادرست نمی شود، بلکه بیشتر خواهد بود. روی یک پیوستار قرار گیرد. دوستی و رقابت بین KBS و دانش سازمان ها دو قطب این تداوم هستند. هدف اصلی این مقاله بحث در مورد چگونگی ارزیابی ارزش سازمانی KBS و چگونگی کشف منطقه خاکستری بین دوستی و رقابت است. یک پاسخ سیستماتیک به این سؤالات باید به سه موضوع بپردازد.
ابتدا ارزیابی نقش و ارزش دانش در سازمان و اقدامات فعال سازی آنها مورد نیاز است. در نظر گرفتن و اجرای اقداماتی که با دانش سازمانی سروکار دارد معمولاً «مدیریت دانش» نامیده می شود. بنابراین تعریف مناسبی از این مفهوم ضروری است.
ثانیا، تعریف KBS باید در زمینه بررسی جنبه های سازمانی دانش مناسب باشد.
همچنین، رابطه بین مدیریت دانش و سیستم های دانش محور باید ایجاد شود. یک ارزیابی مناسب از ارزش KBS نیاز به توصیف دقیقی از نحوه ارتباط KBS با سایر راههایی دارد که سازمان میتواند دانش خود را از بین ببرد.
ثالثاً، سؤال اصلی این است: چه باید کرد تا KBS بتواند جایگاه خود را به عنوان ابزاری برای مدیریت دانش کسب کند؟
برای ارزیابی نقش KBS در مدیریت دانش در سازمان ها، چارچوبی ارائه شده است. این به تعریف ویژگیهای مرتبط KBS کمک میکند که به ارضای اهداف مدیریت دانش کمک میکند. قطعات بخشمدیریت دانشبدون دانش، هیچ سازمانی زنده نخواهد ماند. برای انجام روالهای روزمره و شاید مهمتر از آن، تأمل در این روالها و در صورت لزوم تغییر آنها لازم است.
کاربرد دانش و خلق دانش هسته اصلی وجود هر سازمانی است. ارتباط دانش مختلف بین سازمان ها و تغییرات در طول زمان متفاوت است. یک سازمان حرفه ای، یعنی سازمانی که به "کارگران دانش" ، بیشتر متمایل است.
رایج ترین تعریف KBS، انسان محوری است. این واقعیت را برجسته می کند که KBS ریشه در زمینه هوش مصنوعی (AI) دارد و تلاش هایی برای درک و تقلید دانش انسان در سیستم های کامپیوتری است.
با این حال، KBS به طور چشمگیری از عقل انسانی کوتاهی می کند. آنها فاقد قدرت خلاقیت تولید مثل هستند و قابلیت های یادگیری آنها نسبتاً ابتدایی است و غیره. عموماً پذیرفته شده است که هوش سیستم های هوشمند مصنوعی چارچوبی برای گنجاندن KBS در KM بنابراین، چگونه باید KBS به عنوان معیار KM ارزیابی شود؟ لازم به ذکر است که از معادل سازی مدیریت توسعه و استفاده از KBS با KM باید اجتناب شود.
این تمایل در استانداردهای نوظهور KBS وجود دارد. به عنوان مثال، IMKA، "ابتکار برای مدیریت دارایی های دانش" ، و ERIKA، "ابتکار اروپایی برای مدیریت دارایی های دانش". این تلاش ها بر روی یک مدل استاندارد برای به دست آوردن دانش تخصصی و استانداردسازی بازیابی دانش.
ارزیابی عملکرد KBS برای مدیریت دانش اولین قدم تشخیص ارزش بالقوه KBS برای سازمان است. رویکرد پیشنهادی در اینجا بر ارزش مدلسازی دانش، و به طور خاص بر نحوه ارتباط آن با دانش یک سازمان متمرکز است. از توصیف مناسب سازمان به عنوان یک سیستم دانش شروع می شود. این ممکن است به عنوان یک تجزیه و تحلیل SWOT اختصاصی (SWOT = نقاط قوت، ضعف، فرصت ها، تهدیدها) توصیف شود.
سیستم KBS ممکن است فرصت ها یا تهدیدهایی را ارائه دهد. سازمان به عنوان یک سیستم دانش نتایج نظرسنجی در بهار 1997، عملکرد KBS در هفده سازمان در هلند مورد بررسی قرار گرفت. اینها شامل سازمان های دولتی، بانک ها، شرکت های بیمه و شرکت های تولیدی می شد. مصاحبه شوندگان مدیران (بیشتر در سطح تاکتیکی) مسئول پیاده سازی و عملیات سیستم ها بودند. از مصاحبهشوندگان خواسته شد تا مشخص کنند که کدام مشکلات و فرصتها به عنوان مشوق برای پروژههای اجرایی عمل کردهاند.
پیاده سازی KBS و کسب دانشامکان سنجی فنی باید همیشه همراه با مطلوبیت سازمانی مورد توجه قرار گیرد. پنج مرحله در مدیریت توسعه KBS تشخیص داده شده است:
یک طرح کلی باید برای هدایت توسعه KBS انتخاب شود (به عنوان مثال، یک رویکرد هدایت شده، متمرکز در مقابل یک رویکرد تخصصی، یک رویکرد نقاط پراکنده در مقابل یک رویکرد خوشه های پراکنده).
سیستم KBS باید به عنوان اجزای عملکردی ارزش گذاری شود مرحله ارزیابی تغییر: ارزیابی پیامدهای استفاده از KBSگام سوم در چارچوب پیوند KBS به KM شامل ارزیابی قبلی از پیامدهایی است که استقرار KBS بر سازمان خواهد داشت. یک عنصر کلیدی یادگیری از تجربه است. دو خط عمل ممکن است پیشنهاد شود:
انجام یک آزمایش ذهنی: شبیهسازی فرآیندهای کاری هنگام استفاده از KBS، و انجام اسکن استفادههای پیشنهادی KBS که از مراحل تشخیص و توسعه ناشی میشوند، و مقایسه آنها با نمونههای شناخته شده نتیجه این مقاله خطوط کلی چارچوبی را برای پیوند KBS و KM بر اساس مفهوم یک سیستم دانش ترسیم کرده است.
سپس سه طبقه اصلی از روابط بین سازمان به عنوان سیستم دانش کلی و KBS ظاهر می شود:
رابطه از سیستم دانش کلی به KBS (تشخیص)،
موقعیت KBS در سیستم دانش کلی (توسعه)
رابطه از KBS به سیستم دانشی فراگیر آنها (ارزیابی).
در ادبیات بیشترین توجه به یکی از ارکانی که در زمینههای تحقیقاتی فعلی او وجود دارد و آن نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات در مدیریت دانش است.