واژه هایی مانند بها، ارزش، هزینه و قیمت در گفت و گوهای روزمره و بسیاری از محاوره های کاری و خرید و فروش های پیش پا افتاده و عادی ما مورد استفاده قرار می گیرند. به کارگیری این کلمه ها، به دلیل تکرار چندین باره آنها در هر روز و توافق قراردادی که بر معنای آنها داریم، ما را از تعریف دقیق آنها بی نیاز می کند.
در این مقاله چند واژه کلیدی و پایه را که دارای مفهوم خاص در مهندسی ارزش هستند، تعریف میکنیم. این واژه ها برای کسانی که با مفاهیم اقتصادی، مدیریتی و مهندسی صنایع آشنایی دارند، الفاظ جدیدی نیستند.
مجموع پرداخت هایی که برای تامین عوامل تولید و نهایی شدن یک محصول، کالا یا خدمت انجام میشود. قیمت : مبلغی که فروشنده بابت ارایه یک محصول یا خدمت از مشتری مطالبه می کند.
کاری که باید یک محصول انجام دهد، آنچه محصول به خاطرش به فروش می رود .
آن ویژگی که محصول بدون آن. مشتری نخواهد داشت. کاری که محصول به خاطر انجام دادن آن به فروش میرسد.
به عنوان مثال مشتری خودکار را برای نوشتن می خرد. خودرو به خاطر حرکت کردن به فروش می رود. دوربین عکاسی، برای عکس گرفتن خریداری می شود. صندلی که فایل نشستن نباشد، بیشتری می ماند. کولری که هوا را خنک نکنند نارضایتی مشتری را در پی دارد.
سطح معینی از انجام کارکرد است. درجه ای از تامین شدن یک کارکرد یا مقداری از کارکرد که انجام می پذیرد را عملکرد می نامیم.
در مباحث مربوط به منابع انساني، وقتی می گوییم عملکرد مدیری خوب بوده، منظور ان است که وی کارهایی را که باید می کرده به خوبی و در سطح قابل قبولی به انجام رسانده است. از سوی دیگر، وقتی راجع به عملکرد یک دستگاه نظر می دهیم و آن را ضعیف می دانیم، منظورمان این است که با توجه به پولی که بابت آن داده ایم و ویژگی هایی که دستگاه دارد، انتظار ما را برآورده کرده و از دید کارکردی، آنگونه که باید عمل نکرده است.
برای دریافت مشاوره در خصوص بهبود فرایندی و مهندسی ارزش کلیک کنید
کمترین قیمت لازم برای انجام یک کارکرد است. پایین ترین هزینه پرداختی برای داشتن یک محصول از دید مشتری، بهای آن کالا منظور می شود
اگر برای تهیه یک کالا به خرده فروشها یا مغازه ها مراجعه کنیم، با قیمتهای متفاوتی مواجه می شویم و اگر قصد خرید همان کالا را از فروشگاه مرکزی با کارخانه سازنده داشته باشیم. قیمت دیگری را باید بپردازیم. پایین ترین قیمتی که یک محصول در بازار دارد بهای آن تلقی می شود. ممکن است بهای یک محصول، در زمان ها، مکان ها و شرایط مختلف متفاوت باشد. گاهی در شرایط بحران و اضطرار.. برای داشتن یک کالا به ناچار پول بیشتری می پردازیم و از طرف دیگر، برای مالکیت یک جنس خوب، با صرف وقت و جستجو در بازار، می توانیم آن را با پول کمتری بخریم. بهای یک کالا در زمان و موقعیت جغرافیایی خاص، برابر با پایین ترین قیمت استعلام شده است.
کمترین هزینه ای که با آن می توان یک کارکرد را با اثربخشی و اطمینان، به نحو مطلوب انجام داد.
وقتی یک محصول یا خدمت، کارکرد و هزینه مطلوبی داشته باشد، از دیدگاه مهندسی ارزش ، ارزش خوبی دارد. وقتی جنسی را می خریم و آن را با ارزش می دانیم، منظور این است که با توجه به هزینه پرداختی بابت آن، از عملکردش راضی هستیم. این کالا، کارکرد مورد انتظار را در حد قابل قبولی انجام می دهد و قیمت آن نیز بیش از حد انتظار نیست. معمولاً کسی حاضر به از دست دادن چیز با ارزشی نیست، مگر آنکه جایگزین با ارزش تری برای آن یافته باشد.
تهیه شده توسط تیم تولید محتوای هلدینگ کاسپین | برگرفته از: کتاب بهبود بی تردید