قدرت یک تیم به قدرت و مهارت رهبر آن تیم بستگی دارد. اما طبق نظرسنجی موسسه گالوپ، فقط حدود ۳۵درصد از مدیران میگویند که به طور واقعی مشغول رهبری تیم خود هستند. اغلب، تیمها با چالشهایی از قبیل بهرهوری پایین تا تضاد در محل کار مواجه هستند که همگی پروژهها را به انحراف میکشند.
تنها راهحل آن داشتن رهبرانی است که میتوانند اعضای تیم خود را تشویق و راهنمایی کنند. با این حال، مهارتهای رهبری همیشه به طور طبیعی به وجود نمیآیند.
شرکتهایی که رهبری موثر تیمی ندارند به سرعت از رقبا عقب میمانند. تیمهایی که رهبران بزرگی دارند هدفگرا هستند و همچنین وظایف خود را فراتر از رسیدن به ضربالاجلهای پروژه و اهداف شرکت انجام میدهند. آنها مرزها را جابهجا میکنند و گروهی متحد در قلبها و ذهنها ایجاد میکنند.
همانطور که «بیب روث» یک بار بیان کرد، «نحوه بازی یک تیم، در کل موفقیت آن را تعیین میکند.» تنها یک رهبر سازمانی شایسته با مهارتهای لازم میتواند افراد تیمش را برای رسیدن به سطح بعدی موفقیت دور هم جمع کند.
یک رهبر تیم حرفه ای است که بینش، راهنمایی، الهام و ارزش های سطح بالایی را به گروهی از افرادی که بر آنها نظارت می کنند ارائه می دهد. آنها لزوماً بر عملیات روزانه یک شرکت نظارت نمی کنند (این نقش معمولاً بر عهده یک مدیر تیم است). در عوض، نقش های رهبری تیم بر تیم سازی، ایجاد روابط بین فردی، راهنمایی و متحد کردن یک تیم موفق به سمت یک هدف مشترک متمرکز است. یک رهبر موثر یک تیم نقش مهمی در ساختار گسترده تر یک سازمان ایفا می کند.
رهبری تیمی زمانی اتفاق میافتد که یک شخص افراد تیمش را تشویق میکند که با هم کار کنند تا به یک نتیجه دلخواه خاص دست یابند. رهبران تیم از انواع مهارتهای رهبری مانند بینش و انگیزه استفاده میکنند تا افراد را به بالاترین سطح عملکرد سوق دهند. همچنین با استفاده از مهارتهای رهبری خود، به گروه یاد میدهند که چگونه بر نقاط قوت یکدیگر تکیه کنند تا بتوانند به طور موثرتر به اهداف خود دست یابند.
رهبران تیم با استفاده از هوش هیجانی و مهارت های ارتباطی برای الهام بخشیدن به اعضای تیم، اصول راهنما و اهداف محیط کاری خود را تعیین می کنند. بیاموزید که چگونه رهبران تیم موثر می توانند گروهی از افراد را به سمت یک هدف مشترک هماهنگ کنند.
به راحتی میتوان گفت که تیمها به یک رهبر بزرگ نیاز دارند تا راه درست را طی کنند و برای یک رهبر مهم است که دارای مهارتهای لازم باشد تا عالی عمل کند. هر تیمی با چالشهای منحصربهفردی مواجه است و هر فردی که دارای ویژگیهای رهبری سازمانی باشد به این معنی نیست که بتواند با این چالشها مقابله کند. با این حال، نکات زیر میتوانند به افراد کمک کنند تا به رهبران خوبی برای هدایت تیمشان تبدیل شوند.
رهبران تیم کارآمد تعداد زیادی از وظایف را در شرح وظایف خود بر عهده می گیرند.
رهبری موثر با تعیین انتظارات، نامگذاری ارزش های شرکت و پاسخگویی همه طرف ها شروع می شود. رهبران تیم یک فرهنگ تیمی یا یک فرهنگ کلی شرکت را ایجاد می کنند تا یک الگو برای همه کسانی که در آنجا کار می کنند تنظیم کنند.
رهبران تیم، ذینفعان را به سمت اهداف مشترک متحد می کنند. رهبران بزرگ عملکرد تیم را با نیازهای تک تک اعضای تیم متعادل می کنند.
شرکت ها رهبران خود را موظف به رسیدگی به مسائل بزرگ می کنند. همراه با مدیریت ارشد، رهبران تیم اهدافی را تعیین میکنند و با حل مشکلات سطح بالا مقابله میکنند
یک رهبر تیم کارآمد باید وظایف را به گزارش های مستقیم خود محول کند و به آنها اعتماد کند تا بهترین قضاوت خود را هنگام پیگیری اهداف تیمی به کار گیرند.
رهبران تیم با تمام گزارش های مستقیم خود، چه به صورت تک به تک یا از طریق واسطه ارتباط برقرار می کنند. آنها میزبان جلسات تیمی هستند که در آن اهداف را تعیین می کنند، در مورد معیارهای موفقیت مانند سودآوری و رشد گزارش می دهند و از کارکنان خود بازخورد می خواهند. برخی از رهبران تیم این جلسات را به صورت روزانه برگزار می کنند.
رهبری تیمی مؤثر از رهبران میخواهد که بدانند چگونه شایستگیهای اصلی کارکنان خاص میتواند بر اهداف و ابتکارات سازمانی تأثیر مثبت بگذارد. رهبران ناکارآمد از مجموعه مهارت های کارگران خود به درستی استفاده نمی کنند، که می تواند شرکت را کند کرده و کارمندان را ناامید کند. با توجه به شایستگی های واقعی کارگران و استفاده از آن، رهبران بزرگ می توانند شرکت خود را پیش ببرند و روابط کاری خود را بهبود بخشند.
رهبران تیم با اعتماد به نفس به توسعه رهبری خود سایر کارگران نیز کمک می کنند. آنها به دنبال تربیت نسل جدیدی از استعدادها هستند که می توانند به رشد و شکوفایی سازمانشان کمک کنند.
رهبران تیم موفق دارای مجموعه ای چشمگیر از مهارت های رهبری هستند. آنها عبارتند از:
یک رهبر تیم باید الگوی دیگران باشد تا بقیه از او پیروی کنند. اگر یک رهبر سازمانی بدون نشان دادن مسیر و رفتار درست، فقط مطالبه کند، اعضای تیم مسیر را گم میکنند یا حتی رنجیده میشوند و فکر میکنند دارند همه کارها را خودشان انجام میدهند و رهبر تیم آنها فقط یک رئیس است.
تفاوت بین رهبر سازمان و رئیس در این است که یک رهبر درک میکند که اعضای تیم، او را زیر نظر دارند. اگر ببینند که او زمان و تلاش خود را برای انجام کارها صرف میکند، از همین روش پیروی میکنند. از سوی دیگر، اگر ببینند که رهبر تیمشان سست شده است، تمایل کمتری به کار سخت خواهند داشت.
هر تیمی به یک رهبر خوب نیاز دارد، اما این به آن معنا نیست که هر کسی بتواند جای یک رهبر را پر کند. برخی از سبکها مستقیمتر و برونگراتر هستند، که برای افراد برونگرا عالی عمل میکند. برخی دیگر ساکتتر و کمتر تهاجمی هستند و برای افراد درونگرا مناسب هستند.
آیا میخواهید رویکرد رهبری سازمانی خدمتگزار داشته باشید و بر خدمت به تیم خود تمرکز کنید؟ یا دوست دارید مهارتهای سخنرانی عمومی خود را برای ارائه یک سخنرانی الهام بخش تمرین کنید؟ به این فکر کنید که نقاط قوت شما چیست و چگونه این نقاط قوت میتواند به تیم شما انگیزه دهد.
نقش هوش هیجانی خود را در تعامل با مردم در نظر بگیرید. این باید به شما کمک کند تا بهترین سبک و مهارتهای رهبری تیم را برای رسیدن به اهداف تیم خود توسعه دهید.
به عهده گرفتن نقش رهبری در یک تیم، همه تردیدها و ترسهایی که ممکن است داشته باشید را دور نمیاندازد. رهبران سازمانی موثر با مسوولیتهای سنگین دست و پنجه نرم میکنند، اما اجازه نمیدهند که مرعوب شوند. بعضی از ما ترسهای بیشتری نسبت به دیگران داریم، اما ترسی که همه باید در برابر آن مراقب باشیم، ترس از خودمان است.
به تمام کارهایی که انجام میدهید اعتماد داشته باشید، زیرا تیم شما این را میبیند و در کنار شما احساس اعتماد به نفس میکند. ممکن است همه پاسخها را نداشته باشید، اما میتوانید با اطمینان از مقابله با بزرگترین چالشهای خود با دانستن اینکه کار را انجام خواهید داد، احساس اطمینان کنید.
مهارت های ارتباطی عالی از ویژگی های رهبران بزرگ است. کارمندان دوست دارند بدانند که در چه جایگاهی در یک شرکت قرار دارند، و دوست دارند پیشرفت شرکت را در کل پیگیری کنند. یک رهبر تیم خوب آنها را در جریان چنین مسائلی قرار می دهد. این سبک رهبری به اشتراک گذاری اطلاعات را به عنوان یک ارزش شرکت تثبیت می کند. این به نوبه خود می تواند اعتماد بیشتر و پویایی تیم قوی تر را ارتقا دهد.
رهبران تیم های بزرگ به گزارش های مستقیم خود به عنوان انسان هایی با نیازها و جاه طلبی های خود احترام می گذارند. هوش عاطفی به آنها اجازه میدهد بین نیازهای فردی و عملکرد تیمی تعادل برقرار کنند تا ذینفعان احساس کنند شنیده میشوند و در عین حال آنها را در وظیفه نگه دارند. این رویکرد رهبری می تواند مشارکت کارکنان و همچنین حفظ کارکنان شرکت را افزایش دهد.
رهبران تیم اغلب در حل تعارض استاد هستند. با ترکیب ویژگیهای سازنده و همدلانه خود با کمک بخش منابع انسانی، آنها میتوانند باعث شوند که کارکنان احساس کنند شنیده میشوند، از تعارض جلوگیری کنند و یک محل کار هماهنگ را ارتقا دهند.
بسیاری از رهبران تیم در طول روز کاری و هفته کاری خود با خواسته های زیادی روبرو هستند. این علایق رقابتی به مهارت های مدیریت زمان رهبر نیاز دارد. رهبران باید برنامه جلسات خود، بررسی های خود و بهره وری شخصی خود را در حالی که می خواهند اداره یا سازمان خود را هدایت کنند، متعادل کنند.