دکتر قیدرلو در مقدمه سخنانش، نگاه به حوزه صنایع فرهنگی را منظری سیاستگذارانه قلمداد کرد و در جایگاه سیاستگذاری، حاضران را به وابستهبودن وضعیت صنایع فرهنگی به دیگر شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره توجه داد و اینگونه بحث را آغاز کرد: «وقتی در حیطه صنایع فرهنگی قصد تدبیر امور را داریم، نمیتوانیم مستقل از شرایط واقعی داخلی کشور به این حیطه نظر بیاندازیم. موصوف و صفت پیش چشم ما که ترکیب دوواژهی «صنایعِ فرهنگی» است، یعنی مواجهه ما با عبارتی مشتمل از واژههای «صنعت» و «فرهنگ» که هرکدام اقتضائات خاص خود را دارد.
او که درباره «فرهنگ» در جامعهای با چنین خصوصیتی بیان داشت: باید به این نکته اشاره کنم که جامعه ما شامل دو جامعه و دو قله است و در واقع دو دسته «فرهنگ» در آن وجود دارد و این مسئله جدی، واقعیتی است که وقتی در آن دقیق میشویم، درمییابیم که اتفاقاً آن فرهنگی که امروز مرجع و رشد یابنده شده، روی نسلی مینشیند که یک نسل جهانی است و ما باید به اثر آن فرهنگ توجه کنیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه امامصادق (ع)، در ادامه سخنان خود، برای روشنتر شدن ذهن حاضران و همچنین محققشدن نظرگاهش در دستهبندی از فرهنگ امروز جامعه، درباره جملات پیشیناش، شرح و بسط بیشتری داد تا مبادا برداشت ناصوابی از ارزشگذاری در دستهبندی او از فرهنگ در جامعه دوقلهای، صورت گیرد و افزود:
«منظور بنده از نسل جهانی، دربرگیرندهی غرضی مثبت و منفی نیست، ولی آن فرهنگی که در حال حاضر مرجع است، ریشه هویتی ندارد. در مورد واژه دوم نیز باید بگویم که وقتی از «صنعت» صحبت میکنیم، اقتصاد نیز اهمیت پیدا میکند و با محیطی روبرو هستیم که دو محور عرضه و تقاضا را در کنار یکدیگر شامل میشود و باید ملاحظه داشته باشیم که این واقعیت اقتصاد است. بنابراین، توجه به هردوی این محورها، امری ضروری است و تمرکز به روی عرضه، نباید ما را از محور مهم تقاضا غافل کند».
دکتر کمیل قیدرلو در باب عرضه و تقاضا در جامعه فرهنگی امروز، دو مسئله را مطرح کرد: «دو مسئله پیشِ روی ما موجودیت دارد؛ اول اینکه «صنعت» از تقاضا و بازار شروع میشود و ما با بحران تقاضا مواجه هستیم. چون با توجه به جامعهی فرهنگی که در حال شکلگیری و گسترش است، برخی از محصولاتی که ما در مورد آنها دغدغه داریم، بازار قابل قبولی ندارد. مسئله دوم، این است که اگر صنعت فرهنگ را بخواهیم در موردش کاری انجام دهیم، بسط و توسعه صنعتی آن روی پادفرهنگ جمهوری اسلامی مینشیند و ما هرکار بکنیم، با توجه به فرهنگ مرجع و رشدیابندهی در حالحاضر، توسعه صنعت فرهنگ، توسعه پادفرهنگ خواهدبود و باید برای این مسئله تدبیر کنیم.
مدیر اندیشکده مطالعات فرهنگ و توسعه ادامه داد:«من طرح این مسئله را از آنجا مهم میدانم که «فرهنگ» در جمهوری اسلامی، مسئلهای امنیتی و از جنس بقاء است. به این معنی که درحقیقت وجه ممیزه نظام نسبت به دیگران، همین تمایز فرهنگی و هویت خاصی است که در بطن خود دارد. پس آن فرهنگ مرجع با عینیت رویکرد منطقی در اقتصاد که باید سودآور باشد، روی پادفرهنگ نظام مینشیند. اینجا این سوال پیش میآید که آیا اصلاً ما میتوانیم مثل دیگران صنعت فرهنگ داشته باشیم یا نه؟ یا در مورد صنعت فرهنگ، خطای لفظی رخ داده و ما آن را دنبال میکنیم؟ همچنین با توجه به مواردی که ذکر کردم، رشد مثبت و افزونه رفاه اینجا چگونه تعریف میشود؟ از سوی دیگر، وقتی بخشی از جامعه با دلالت بر وضع معیشت و مشکلات اقتصادی، زیر خط فقر هستند و اولین عنصری که در سبد اقتصادی آنها کوچکتر میشود، صنایع فرهنگی است، باید چگونه سیاستگذاری کنیم که بتوانند از آن بهرهمند شوند؟»
کمیل قیدرلو در پاسخ به پرسشهای مطروحهی خود برای فهم بیشتر سخناناش بیان داشت: «ما باید به خاصبودگی سیاستی-موقعیتی و همچنین محدودیتهایی که با آنها روبهرو هستیم، توجه کنیم».
وی افزود: با همهی اینها، نظام جمهوری اسلامی، نیازمند تولید محصولات فرهنگی است و باید به اقتصاد تولید محصولات فرهنگی توجه خاصی صورت گیرد و درنتیجه حمایت از آن ضروری است. ولی اگر بگوییم که این حوزه جنسش صنعتی است، این برای مدیران کشور خطای راهبردی ایجاد میکند، زیرا جنس صنایع فرهنگی و خلاق موردنظر از نوع جنس بازار فرهنگهای دیگر نیست و این محصولات نمیتواند در هماوردی محصولات بقیه کشورها رقابت داشته باشند، چون با این فرهنگ، جلبنظر بازار جهانی کار دشواری است و این امر یک نهاد بازارساز میخواهد.
وی همچنین با بیان مصادیقی از بازار محصولات فرهنگی امروز جهان در مورد خاصیت مقایسهناپذیری فرهنگ مطلوب و وجه ممیزهی جمهوریاسلامی چنین گفت: «در حال حاضر، کیدراما و کیپاپ بازار جهانی دارد و تفاوت چندانی نیز با محصولات فرهنگی بازارهای پرمخاطب غربی ندارد؛ ولی شما با این ارزشهای فرهنگی که دارید، چگونه میتوانید بازار جهانی را متوجه خود کنید؟ لذا واقعیتهایی وجود دارد که مقایسهپذیری را از بین می برد. اتفاقاً سیاستگذار باید دقت کند که جنس این حوزه صنعتی، شکستبازار است و در این شرایط پیچیده اگر محصول باکیفیتی متناسب با فرهنگ مطلوب ارائه میشود، باید از آن حمایت کند».
دکتر کمیل قیدرلو به منظور توجه سیاستگذار به مقولهی انفکاک بین فرهنگ و پادفرهنگ، با ذکر یکی از تجربههای بخش فرهنگی نظام چنین صحبتهای خود را به پایان رساند: «اگر فهم اقتصادی به معنی بهرهورانه از ضرورت سرمایهگذاری نداشته باشیم، کارها و فعالیتها با توجه به واقعیتها، سازگاری نخواهدداشت. بنابراین، باید بهدقت در موضوع توجه کنیم، وگرنه بهجای محصولات فرهنگی، محصولات پادفرهنگی تولید خواهیم کرد. برای نمونه در دورهای به افزایش صندلی سینما توجه شد، اما آنچه رخ داد، حکایت از آن داشت که بهجای گسترش فرهنگ، به گسترش پاد فرهنگ کمک کردهایم.»
مدیر اندیشکده مطالعات فرهنگ و توسعه در پایان، با بیان نقادانهای به شیوه پرداختن دولتها به بخش فرهنگی اظهار داشت: «مشکل دیگری که داریم، این است که شکست دولتها یک واقعیت است. پس بعضی مواقع پول به بخش فرهنگ داده میشود، ولی متاسفانه انگار قرار نیست که در بخش فرهنگی کاری صورت گیرد و عهدهداران مسئولیت در بعضی مواقع فقط دوستانشان را جمع میکنند و تقسیم کاری نمادین میشود که در انتخابات و غیره، دیده شود و در نهایت معلوم نیست که این بودجه صرف چه اموری شد! »