س. اکبری
س. اکبری
خواندن ۶ دقیقه·۵ ماه پیش

روایت یک روز داغ تابستانی

دمای هوا ۴۰ درجه است و به گفته اخبار گرم ترین روزهای قرن را سپری میکنیم.
طبق معمول اسنپ می گیرم تا خودم را به ورزشگاه برسانم. اولین بار است که می خواهم به استادیوم بروم و هیچ ذهنیتی ندارم.
نزدیک های استادیوم که میرسم ترافیک سنگین شروع می شود و صف طولانی ماشین‌هایی که کنار بزرگراه پارک کرده اند خودنمایی میکند.
راننده اسنپ مِن مِن کنان میگوید: ببخشید خانوم میتونم بپرسم اینجا چه خبره؟ بازی چیزی هست؟
منم ژست میگیرم و جملاتی که توی ذهنم بارها تمرین کرده ام میگویم: یه تجمع برای دفاع از خانواده و حجاب و عفاف.
راننده اسنپ هم آهانی میگوید که یعنی فهمیدم. ولی چالش و دغدغه اصلی همین است که مردم بفهمند رابطه بین حجاب با حفظ حریم خانواده در چیست و اگر این مسئله تبیین شود همه چیز حل است.
حسابی شلوغ شده و بلاخره دم در ورودی شرقی ورزشگاه پیاده میشوم و لابلای جمعیت داخل می شوم. خیلی ها با اتوبوس های هماهنگ آمده اند. روی بعضی از اتوبوس ها را که می خوانم تعجب میکنم. از زنجان از اراک. عزم این ملت ستودنی ست. کلی قبل از آمدن با خودم دودو تا چهار تا کرده بودم که بروم یا نه و کلا از خانه تا ورزشگاه برای من بیست دقیقه راه بود!
فضای ورزشگاه رنگ و بوی حسینی دارد. زنان غالب جمعیت را تشکیل می‌دهند. البته که تجمع خانوادگی بود ولی خانواده های اندکی دیدم. هوا بشدت گرم است و صورتهای سرخ زیر چادر بر آن گواه است.
زنان غالبا جوان اند و با کودکانشان آمده اند. من هم دوست داشتم برای تربیت کودکم او را همراه کنم که البته احتمال گرمازدگی دادم و عطایش را به تیمارداری بعدش بخشیدم! ولی اینهمه شور و شوق مادرانه بقیه را تحسین میکنم. برخلاف تصورم افرادی هم که به اصلاح من شاید شل حجاب هستند هم آمده اند.
گیت ورودی ازدحام جمعیت زیاد است و مدام مردی فریاد میزند که خانومها سریع حرکت کنند و چون خانمها دست جمعی با هم آمده اند مدام می ایستند تا رفقایشان را گم نکنند. البته که منم به دنبال رفقایم بودم که در آن جمعیت یافتنشان ناممکن بود. شرکت در این مراسم ها دست جمعی می‌طلبد.
اولین بار است که دارم ورودی های استادیوم آزادی را لمس میکنم. جالب است. در تمام مسیر مردانی برای حفظ امنیت دیده می شوند. وارد استادیوم می شویم. ساعات ابتدایی مراسم است ولی تقریبا استادیوم پر است به امید قسمت خالی جلو و جلوتر میروم ولی بعد متوجه می شوم آن قسمت از ورزشگاه بدلیل تعمیرات بسته است و مجبور می شوم برگردم و در قسمت‌های آفتاب گیری که جای خالی دارد بشینم. پس از زمانی طبقه دوم هم باز می‌کنند که بقیه جمعیت در آنجا ساکن شود.
هنوز برنامه شروع نشده.
جمعیت شور و شوق عجیبی دارد. مادری که همراه دختر تازه نوجوانش آمده و مادر مدام درحال تر و خشک کردنش هست کلی خوراکی و آب برایش آورده. به حالش غبطه میخورم و دلم برای دخترم تنگ می شود. حضورش می توانست کلی در تربیت دینی او اثر گذار باشد.‌ غالب جمعیت زنان و کودکان هستند و کم و بیش مردانی دیده می شوند. تازه گل‌های سن را می‌چینند. و کم کم طبقه دوم ورزشگاه پر می شود. به قول یکی از خانمها اینجا داریم تبخیر می شویم. دارم فکر میکنم چه شور و شعوری این جمعیت را در گرم ترین روزهای شاید قرن! به اینجا کشانده!
تا چشم کار میکند جمعیت است می جوشد. پرچم های ایران و فلسطین خودنمایی میکند. عکس حاج قاسم. پرچم های حسینی.


مراسم شروع می شود. تلاوت قرآن و پخش مداحی. جمعیت هم شور میگیرد و نام حضرت زینب را می برد. برنامه را به سمت خانواده شهدا که گوشه زمین نشسته اند اما عمری ست میانه میدان هستند، اجرا می کنند و همه راضی هستیم.

ساعت حدودا شش و نیم است و ساعت رسمی شروع برنامه پنج بعدازظهر بود. به این فرهنگ مراسمات در ایران عادت کرده ایم ولی رسم خوبی نیست و این یعنی که نمی توانم تا پایان برنامه در آن شرکت داشته باشم! و فقط تا ساعت ۷ می مانم! تلاوت قرآن، سرود ملی، هم خوانی مداحی، سخنرانی، حضور خواننده و روضه تصویری حضرت رقیه برنامه های بودند که امکان حضور داشتم و سیل دخترانی با روسری سبز و ورود به زمین چمن یعنی یک سرود بزرگ نیز جزو مراسم بوده. در لینک خبری زیر، بقیه مراسم هم می توانید بخوانید.

https://www.google.com/amp/s/www.mehrnews.com/amp/6176475/


سخنرانی حاج آقا رشاد در مورد ایرانی و اسلامی بودن حجاب و مهر ورزی با بقیه کم حجاب ها و بی حجاب ها بود که در این میان، صحبتهای خانمهای پشتی نظرم را جلب کرد. از خاطراتشان درباره تجمع قرآنی محفل میگفتند و از پک پذیرایی که از قبل روی هر صندلی وجود داشت و از نیمه ماه مبارک رمضان. هنوز طبقه دوم ورزشگاه کاملا پر نشده بود لکه های سیاهی دیده می شد. ناگهان یاد پیام پیش از مراسم کانال دختران انقلاب افتادم... « با کار شکنی های افراد مختلف و‌ در سایه غفلت نهادهای فرهنگی، #نود درصد #اتوبوس ها بدون اطلاع ما کنسل شده»

تامل برانگیز است. یک گروه کاملا مردمی، توانسته بود این جمعیت را به صحنه بکشاند. این تهدید است یا فرصت؟ مقایسه این مراسم با آن مراسمی که سازمان تبلیغات برگزار کرده با پک! و...

قبلا هم از طریقی و اتصالی به حلقه اولیه دختران انقلاب شنیده بودم که بعضی از ارگانهای رسمی کشور زیاد با این گروه همکاری نمی کردند و خیلی خشنود نبودند که گروهی کاملا مردمی توانسته مراسم های با این جمعیت های زیاد برگزار کند. و امروز هم با دیدن رسانه های انقلابی! و پوشش ندادن این خبر حتی در حد یک تیتر و عکس حسابی متعجب شدم و به فکر فرو رفتم که ما را چه شده؟ اگر از دیدگاه حضرت آقا بنگریم که اتفاقا وقتی همه چیز مردمی شد تحسین دارد و سالیانی ست که می نالیم که هرچه از راهپیمایی روز قدس و مراسمات پیروزی انقلاب و نیمه شعبان ها سازمانی و اداری شد، سوخت شد و هرچه مردمی مثل همین محرم شد رشد کرد و شکوفا شد.

با تمام نقدهایی که به این مراسمات وارد است آیا جبهه انقلاب به پشتیبانی از هم نیاز ندارد؟ ما را چه شده که تا برنامه از ما نباشد! از آن حمایت نمی‌کنیم؟ حتی حاضر نیستم در حد یک خبر در کنار خبر بایدن و ترامپ! به آن بپردازیم؟ البته که برنامه‌ریزی دقیق تر برای کارهای بزرگ رغم زدن با این جمعیت ها و انسان های دغدغه مند نیاز است و این برنامه فرصتی است برای شبکه کردن این نیروی انسانی پای کار انقلاب اسلامی که متاسفانه استفاده نمی شود اما قابل تامل است این حجم بزرگ از بایکوت خبری!

کجای کار می لنگد؟ پشت صحنه چه خبر است؟






استادیوم آزادیدختران انقلابرسانهروایت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید