چالش اردیبهشت ۱۴۰۲
آرامش لای کتابها
اردی بهشت با زیبایی بهشتی اش به حق که مناسب خواندن کتابهای آرامش بخش است.
کتابها برای من همه آرامش بخش هستند چون مرا از روزمرگی ها، خیالات و اوهام جدا میکنند؛ اما قلم نادر ابراهیمی چیز دیگری ست... آنهم کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم.
در مقدمه کتاب نویسنده توضیح میدهد که برای تمرین خط، شروع به نامه نویسی به همسرش میکند و بعد به این نتیجه میرسد که این نامه ها شاید حرف دل بقیه همسران و سبب آرامش باشد.
برشی از کتاب: " و اینک این هدیه ی راستین ماست-من و همسرم - به همه ی کسانی که این نامه ها می تواند از زبان ایشان نیز بوده باشد. لااقل، گهگاه، اگر نه همیشه، و مشکل گشای ایشان به همین گونه.
و شاید، در لحظه هایی به ضرورت، غم را عقب بنشاند، آنقدر که امکان به آسودگی نفس کشیدن پدید آید. "
قلم نادر، همیشه تفکر برانگیز بوده و هست. آرامشی توامان با تفکر که خواننده را وادار به چندین بار خواندن میکند.
شخصا ترجیح میدهم به جای صدها کتاب روانشناسی در باب حفظ روابط زناشویی و خانواده این کتاب را بخوانم و به همه زوج ها پیشنهاد بدهم. لب کلام همه ی این نصیحت ها را نادر بسیار لطیف بیان کرده است:
(بخشی از کتاب) "بی رحمی... بی رحمی... این تنها عاملی است که زندگی مشترک را، به آسانی، به جهنم تبدیل می کند سختتری انتقادها اگر با شقاوت همراه نباشد، آنطور نمی کوبد که مرمت ناپذیر باشد.
زمانی که عدالت در بیان حقیقت از میان میرود، حقیقت از میان میرود.
من بارها و بارها، به ناگهان احساس کردهام که آنچه میگویم و میگوی، کاملاً درست و پذیرفتنی است؛ اما این شکل گفتن است که درستی اصل را به مخاطره میاندازد و ناپذیرفتنی جلوه می دهد.
ما باید برای پایدار نگه داشتن خلوص و شفافیت زندگی بی نظیرمان، بی رحمانه تاختن را تا دم مرگ از یاد یاد ببریم.
ما باید در جمیع لحظه های خشم و افسردگی به خود بگوییم:
بدون زهر... بدون زهر... چراکه هیچ چیز همچون زهر کلام، زندگی مشترک را سرشار از بیزاری نمی کند... "
آرامش زندگی مشترک به حق که در گرو همین اصل باشد. شاید این روزها در فضای جامعه مان نیز، به این اصل نیازمند باشیم؛ که زهر کلام را فراموش کنیم و منصفانه به نقد هم و به نقد تفکرات و اعمال هم بپردازیم. عاشقانه همدیگر را دوست بداریم و برای بهتر زندگی کردن کنار هم، بکوشیم حرفهای خوبمان را داد نزنیم! بی رحم نباشیم!
و اصلی دیگر که بسیار مهم هست بحث تفاوت هاست. تفاوتها بد نیست بلکه پیش برنده هست چه در جامعه و چه در زندگی مشترک. البته تفاوت اختلاف نیست. با بحث درست پیرامون تفاوتها میتوان به درک متقابل رسید:
(بخشی از کتاب) " زندگی را تفاوت نظرهای ما می سازد و پیش می برد نه شباهت های مان، نه از میان رفتن و محو شدن یکی در دیگری؛ نه تسلیم بودن، مطیع بودن، امر بر شدن و در بستر پذیرفتن.
من زمانی گفتهام:«عشق انحلال کامل فردیت است در جمع» حال نمی خواهم این مفهوم را انکار کنم؛ اما اینجا سخن از عشق نیست سخن از زندگی مشترک است، که خمیر مایه ی آن می تواند عشق باشد یا دوست داشتن یا مهر و عطوفت یا ترکیبی از این ها، و در هر حال حتی دو نفر که سخت و بیحساب عاشق هم اند، و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو صدای درخت نارون، حجاب برفی، قله علم کوه، رنگ سرخ، بشقاب سفالی را دوست داشته باشند- به یک اندازه هم. "
کتاب کوتاه هست و روان؛ اما ژرفای آن بسیار است و باید چندین بار خواند و فکر کردو فکر کرد و فکر.
امیدوارم روزی آرامشی داشته باشیم به فراخی کل زمین به پهناوری آرامش همه ی آدم های روی زمین.
آمین.