این جملهایه که یکی از اساتید بنده به من گفت.
خیلی در موردش فکر کردم که بفهم دقیقا چه اتفاقی داره میافته اینجا.
چیزایی که به ذهنم میرسه رو با شما به اشتراک میگذارم. امیدوارم اگه اشتباه میکنم بهم بگید و روشنم کنید.
ماجرا برمیگرده به بهمن سال پیش. توی تاکسی روی صندلی جلو نشسته بودم و کس دیگهای توی تاکسی نبود. با راننده دوتایی صحبت میکردیم که یهو گفت:
میبینی؟ انگا نه انگار کرونا هست. هیشکی ماسک نزده! این مردم لیاقتشون همین حکومته!
ازش پرسیدم: اشکالی نداره چندتا سوال بپرسم ازت؟
گفت نه راحت باش.
بقیهاش رو دیالوگ وار مینویسم:
من: روزی چندساعت کار میکنی؟
راننده: تقریبن ۱۲ ساعت. گاهی تا ۱۶ ساعت ولی معمولن ۱۲ ساعت.
من: چندتا بچه داری؟
راننده: ۳ تا. یکی دانشگاهیه. دوتا محصل.
من: هفتهای چندبار فرصت میکنی با بچههات بری پارک یا سینما یا گردش؟
راننده: هفتهای که فرصت نمیکنم ولی سعی میکنم ماهی یه بار یا دوماه یه بار بریم پارکی جایی.
من: خب الان شما داری توی تربیت بچههات کوتاهی میکنی. چرا کمتر کار نمیکنی که بیشتر برای بچههات وقت بذاری؟
راننده: خب نمیشه. هزارتا بدبختی داریم. قسط و وام و بدهی و ... اگه کم کار بکنم نمیرسونم.
من:
داستان دقیقا همینه. شما به جای اینکه با ۸ ساعت کار زندگیت تامین بشه، با ۱۲ ساعت کار تامین میشه. اون هزینهای که باید برای تامین ماها خرج بشه داره توی خارج از کشور (بخوانید سوریه و لبنان و یمن و ...) خرج میشه یا توی داخل خرج چیزای به درد نخور و اختلاس و هزار جور دزدی میشه.
درنتیجه مردم مجبورن که بیشتر کار بکنن و گاهی دو تا سه تا شغل داشته باشن که بتونن هزینههاشون رو تامین بکنند. در نتیجهاش اینه میشه که فرصت نمیکنن به بچههاشون چیزی یاد بدن. کتاب بخونن براشون، سینما برن باهاشون یا روی کارای فرهنگی دیگه تمرکز بکنن.
خود حکومت هم که یه جای دیگه مشغول بازیه و کمترین توجهی به فرهنگ، سلامتی، معیشت و زندگی مردم نداره!
شما انتظار داری بدون کتابخوندن، بدون مطالعه، بدون سینما و چیزای دیگه، چه فرهنگی درست بشه؟
راننده سکوت کرد و بعد یه دقیقه گفت: راست میگی. مشکل از مردم نیست...
شنیدن این حرفا از مردم عادی مشکلی نداره. مردمی که انقدر درگیر هستند که وقتی برای فکر کردن و پیدا کردن این دلیل این چیزا ندارند یا مطالعه کافی ندارند.
داستان وقتی دردناک میشه که گاهی این حرفا رو از روشنفکران جامعه میشنویم. از نخبهها!
کسانی که خودشون مقصر این به زعم خودشون «بیفرهنگی» هستند. توی خیلی از جوامع، حکومتها به دنبال منافع خودشون بودند، اما نخبهها کنترل اوضاع رو دست گرفتند و با سخنرانیها و نوشتهها و اشعارشون، فرهنگسازی کردند...
درسته که اینجا هرکی حرف بزنه، میره جایی که عرب نی انداخت، ولی خب همه چیز هم سیاسی نیست. گاهی میشه در مورد استفاده از کاندوم حرف زد و گاهی در مورد تحصیل کودکان.
گاهی در مورد مزایای مطالعه صحبت کرد و گاهی در مورد مثبت بودن توی چرخه زندگی...
شما نخبه گرامی شاید نتونی حرف بزنی، مشکلی باهاش ندارم! اما انتظار ندارم که انگشت اتهامت به سمت مردم باشه.
میگن توی اروپا یه ضربالمثلی هست که میگه: حکومت همیشه باید یک قدم از فرهنگ مردم جلوتر باشه.
حکومت ما کجای کاره؟
اگه نشونی رو بلد نیستیم، حداقل نشونی غلط هم ندیم.