راضیه چاوشی
راضیه چاوشی
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

چطور to do list هامون شخصیت ما رو تعریف میکنن؟

به عنوان کسی که از بچگی دایره علاقه زیادی داشت و هیچ وقت نتونست مثل نِرد ها قفلی بزنه رو یه چیز و شبانه روز همون رو انجام بده، چیز های زیادی توی تو دو لیستم هست. بعضی از اون ها رو سالیان سال هست انجام میدم و دیگه روتین ثابتم شده، بعضی های دیگه هم میرن و میان. یعنی امتحانشون میکنم. چندین هفته انجامشون میدم و نگاه میکنم چقدر به من احساس خوبی میدن، آیا انجامشون درست مثل تصور من از اون ها، قبل از ورود به لیستم هست یا نه ؟ آیا واقعا میخوام این آدم بشم؟

ساختن یه روتین و پایبند موندن بهش سخته. دقیقا مثل ساختن یه شخصیت جدید.

چه چیز هایی در لیستم هست؟

این سوال رو میتونم در دو بخش جواب بدم. چیز هایی که سال ها بودن و ثابت شدن، چیزهایی که دارم تلاش میکنم به برنامه ثابتم تبدیلشون کنم
آیتم های قدیمی و تثبیت شده:

  • ورزش
  • تراپی
  • یادگیری انگلیسی
  • پیاده روی

خود این موارد در طی زمان شکلشون تغییر کرده. مثلا من همیشه ورزش رو دوست داشتم ولی بعد دانشگاه و شروع کار کردنم یه وقفه افتاد توی مداوم ورزش کردن. وقتی کرونا شد همه شدیدا ورزش توی خونه رو توصیه میکردن و اینستاگرام پر شد از ویدیو های آموزشی.

من میدونستم که آدم ورزش های سنگین یا هوازی نیستم و اگه اونا رو شروع کنم بعد یه مدت ولشون میکنم. بنابراین با توجه به حال و هوای اون موقع یوگا رو انتخاب کردم. روزی 5دقیقه! بله، فقط همین قدر. نه بیشتر و نه کمتر. این کلید من برای ساخت روتین مرتب ورزشی ام شد. بعد از مدتی بدن و ذهنم آماده بودن که این زمان رو بیشتر کنم. رسوندمش به 20 دقیقه. و حالا تا یکساعت هم ممکنه تمرین کنم.

اخیرا بعد سال ها احساس کردم یوگا برام کافی نیست و ایروبیک رو شروع کردم. یه ورزش به شدت هوازی و ریتم دار که سرعت عمل ذهنی رو هم بالا میبره. شاید باورتون نشه ولی این ورزش تمرکز زیادی میخواد چون حرکت های زیادی با هم ترکیب میشن و شما باید اونا رو مثل یه مجموعه پشت سر هم اجرا کنین و قاطی پاتی نکنین.

الان روزهای فرد توی خونه و با یوتیوب یوگا میکنم، روزهای زوج میرم کلاس ایروبیک.

تراپی برای من شامل دو بخش میشه. یکی شرکت در جلسه و دوم نوشتن خلاصه ی جلسه بعدش. این کار بهم کمک میکنه روند تراپی مو تحت نظر بگیرم. حرف هایی که زده شد رو بازبینی بکنم و برای خودم به جمع بندی برسم.

یادگیری زبان هم که ماشالا روتین ثابت ما ایرانی ها هست که هی گاهی میریم کلاس و جدی میشیم توش و بعد ولش میکنیم. من هم بعد از چندین سال کلاس رفتن اونو متوقف کردم. نه به خاطر اینکه کلا بیخیال زبان شدم بلکه به خاطر اینکه احساس میکنم دسترسی ام به منابع رایگان و بیشمار زبان به قدری شده که به کلاس احتیاج نداشته باشم.

تکیه ی الان من روی مکالمه هست و چیزی که توی تودولیست هر روزه ام هست حداقل 15 دقیقه صحبت کردن با خودم به زبان انگلیسی و شرح وقایع روز هست! گاهی خودم رو در یه مصاحبه با خودم فرض میکنم و با خودم سوال و جواب هم میکنم:)

پیاده روی رو هم از یک آخر زمستون شروع کردم که به نظرم اومد خیلی خیلی حیف هست که طبیعت داره بهار میکنه و من تو خونه بمونم. اینجوری شد که صبح ها میرفتم تا ته کوچه و برمیگشتم. بعد با پیشنهاد یکی از دوستام برنامه قدم شمار sumsung health گوشی مو فعال کردم. کم کم خوشم اومد و مسیر رو طولانی تر کردم تا روزی حداقل 6000 قدم راه برم.

توی این فرصت گاهی پادکست گوش میدم، گاهی تمرین مکالمه زبان با خودم رو انجام میدم، گاهی هم در سکوت کامل فقط نگاه میکنم به مسیری که میرم.

آیتم های تازه اضافه شده:

  • تصویر سازی یا illustration
  • 5 دقیقه حرکت دادن بدنم به طور خلاقانه
  • نقاشی آزادانه

از بچگی پوست یا جعبه وسایلی که میخریدیم و روش تصویر بامزه ای داشت رو نگه میداشتم. حتی یه قوطی پنیر که عکس گاوی باحال داشت هم ممکن بود بیاد تو کمدم. چند سال پیش فهمیدم این سبک از نقاشی ها رو میگن illustration. خودم هم همیشه سر کلاس ها گوشه ی دفترهام نقاشی های با مزه میکشیدم.

چند وقت پیش برای یکی از دوستام یه تصویر سازی جالب که توش عید نوروز رو تبریک گفته بود پیدا کردم و فرستادم. کلی ذوق کرد و ازم پرسید کار خودمه؟ من گفتم معلومه که نه ? ولی اون گفت خودت هم آخه میتونی چنین چیزهایی بکشی. همیشه میکشیدی.

امسال تازه این خودباوری رو پیدا کردم و دیدم چرا که نه ؟! چرا شروع نکنم از یه جایی؟ یه کلاس آنلاین تصویر سازی اسم نوشتم و اونو وارد برنامم کردم.

حالا شب ها دوست دارم یکی از تصویرسازی هایی که از توی پینترست پیدا میکنم و خوشم میاد رو بکشم. اینجوری به نظرم تمرین خوبی هست برای پیدا کردن سبک و اثر های خودم.

جالب اینجاست که سبکی که بهش علاقه دارم هم طی این سال ها تغییر کرده! اوایل تصویرسازی های کودکانه مثل اونایی که تو کتاب های داستان بچه ها چاپ میکنن رو دوست داشتم اما حالا تصویر هایی بی تکلف و ساده رو بیشتر میپسندم. مثل چیزی که عکسشو میذارم:


تصویرسازی های naive
تصویرسازی های naive


چند سال پیش تو قسمت suggustion های اینستاگرام یه پست دیدم که میگفت "یه فعالیت فیزیکی پیدا کنین که ازش لذت ببرین و براتون معنا دار باشه و بهش پایبند بمونین. مابقی خودش پیش میاد". خیلی به دلم نشست و سیوش کردم. تقریبا فراموشش کرده بودم تا اینکه چند وقت پیش اومدم پست های سیو شده رو یه رفت و روبی بکنم که دوباره دیدمش.

اسم پیج هم برام خیلی جالب بود: random movements

دیدم این کاری هست که الان باید انجام بدم. روزانه به بدنم اجازه بدم اون هر جوری که میخواد پیچ و تاب بخوره. راستش فقط فالو کردن ویدیو های ورزشی و کلاس رفتن خلاقیت بدنی منو گرفته بود و میخواستم ریش و قیچی رو بدم دست بدنم. الان روزانه 5 دقیقه وسط کار بلند میشم و random movement میکنم?

برنامه های یک روز در هفته:

یه سری برنامه ها هم هستن که روز مشخص دارن. مثلا:

  • یک شنبه ها خوندن یک کتاب طولانی که شروع کرده ام
  • دوشنبه ها روز پختن یه غذای جدید یا یه شیرینی جدید
  • سه شنبه ها روز بشور و بساب? یا تمیز کردن یه جایی که معمولا تمیز نمیشه مثلا دستمال کردن برگ های گیاه آپارتمانی
  • چهارشنبه ها روز گلدوزی، مجله خوندن یا هر بازی جدیدی که به ذهنم برسه

پنج شنبه و جمعه ها هم با انجام لیست کارهایی که در طی هفته هوس کردم ولی وقتش نیست و توی یه دفترچه نوشتمشون پر میشه. (مثل نوشتن این پست در جمعه ی 14 ام مهر ماه 1402)

من فکر میکنم این روتینم داره بهم میگه من آدم چند بعدی هستم، ذایقه و مزه های جدید برام جذابن. دوست دارم با دست هام چیز درست کنم. خلق کردن و ایده دادن برام حیاتی هست. توی محیط های تمیز و منظم بهترین بهره وری رو دارم. اگه ورزش نکنم کسل میشم و هرررر کاری برام سنگین و سخت به نظر میاد. حتی کار های فکری.

کار با رنگ ها رو دوست دارم. همه چیز در دنیای ذهنی من تصویر هست. من تصویری میبینم جهان رو و دوست دارم این تصویر ها رو بکشم.

دوست دارم زبان های دیگه ای یاد بگیرم، از منابع به طور دست اول بهره ببرم و ترجمه رو دور بزنم.

روتین داشتنم کمکم کرد که این ابعاد خودم رو کشف کنم، روشون پافشاری کنم و به خودم امیدوار تر بشم.

حالا شما بگین روتین تون چیه؟


سبک زندگیlife styleروتین روزانهto do list
مینویسم. گاهی روی کاغذ گاهی توی ide.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید