تاکنون به مفهوم ارزشگذاری، دلایل ارزشگذاری بالای استارتاپ ها، شرح روش های مختلف ارزشگذاری استارتاپ و همچنین معایب بیش ارزشگذاری استارتاپ پرداختیم. در این مطلب قصد داریم ابتدا به دلایل یا انگیزه ها و سپس به معایب کم ارزشگذاری (ارزش گذاری کمتر از ارزش منصفانه استارتاپ) بپردازیم.
برخلاف تصور نادرست برخی از سرمایه گذاران خطرپذیر که کم ارزشگذاری استارتاپ ها را معادل با موفقیت در معاملات خرید سهام استارتاپها میدانند، کم ارزشگذاری استارتاپ ها برای هیچکدام از طرفین معامله مفید نیست. در ادامه این مطلب به شرح معایب کم ارزشگذاری استارتاپ خواهیم پرداخت.
از دیدگاه موسسین یا بنیان گذاران استارتاپ نیز کم ارزش گذاری به گونه ای واضح مفید نیست، زیرا موسسان در مقام فروشنده و با در نظر گرفتن فلسفه عقلانیت اقتصادی (Economic Rationality) علاقه ای به فروش ارزانِ سهام خود ندارند.
در شرایطی که تعداد سرمایه گذاران خطرپذیر برای عرضه سرمایه کم و تعداد تیمهای استارتاپی متقاضیِ سرمایه زیاد باشد، بنیان گذاران استارتاپ در نهایت مجبور خواهند شد برای دسترسی به منابع مالی محدود موجود در این اکوسیستم، کمارزشگذاری استارتاپ را ناچارا بپذیرند.
در واقع در نبود سرمایه گذاران خطرپذیر متعدد در یک اکوسیستم، قدرت چانهزنی صاحبان سرمایه افزایش خواهد یافت.
در صورتی که بنیان گذاران استارتاپ دانشی در زمینه ارزشگذاری استارتاپها نداشته باشند، ممکن است در تله کم ارزشگذاری سرمایه گذار بیافتند.
پارامترهای تاثیرگذار در ارزش یک استارتاپ در برخی روشهای ارزش گذاری به قدری زیاد است که در صورت عدم آشنایی موسسین استارتاپ با این موضوعات، سرمایه گذار خطرپذیر قادر خواهد بود با دستکاری این پارامترها موسسین را در خصوص کم ارزشگذاری استارتاپ قانع کند.
معمولاً سرمایه گذاران سنتی که پیشتر تجربه سرمایه گذاری در استارتاپها را نداشتهاند، در قبول ارزشگذاری استارتاپها دچار مشکل و تردید میشوند.
سرمایهگذاران سنتی که معمولا درک کافی از قدرت تابع نمایی و ارزش تیم، ارزش داراییهای نامشهود و ارزش محصول استارتاپها ندارند با استارتاپها رفتاری مشابه با کسب و کارهای سنتی و دارایی- محور دارند و در بسیاری از مواقع ارزش پایینی را برای استارتاپها متصورند.
هدف سرمایه گذاران از کم ارزشگذاری، دریافت سهام بیشتر در ازای تزریق سرمایه مورد نیاز استارتاپ است. از سوی دیگر ممکن است جذب سرمایه مورد نیازِ اولیه دیگر برای بنیان گذاران استارتاپ توجیهی نداشته باشد چرا که بدلیل کم ارزشگذاری بایستی سهام بیشتری را در ازای جذب سرمایه با همان مبلغ به سرمایهگذار واگذار کنند، بنابراین ممکن است استارتاپ به جذب بخشی از سرمایه اولیه موردنیاز خود رضایت دهد.
در این صورت نیز جذب سرمایه به میزانی کمتر از مبلغ مورد نیاز برای استارتاپ مفید نیست زیرا موجب کمبود بودجه شده و تمام شدن بودجه نیز مانع افزایش مقیاس و پیاده سازی برنامه های رشد و توسعه استارتاپ می شود.
از آنجاییکه ماهیت یک استارتاپ رشد و مقیاس پذیری است، سرمایه گذار خطرپذیر با تزریق سرمایه ای کمتر از مقدار موردنیاز عملا فرصت رشد و افزایش مقیاس را از استارتاپ گرفته است بدیهیست که این امر برای هر دو طرف معامله زیان خواهد داشت.
کم ارزشگذاری باعث خواهد شد که بنیانگذاران و کارکنان انگیزه های خود را برای ادامه فعالیت در استارتاپ از دست بدهند چرا که با کم ارزش گذاری، بنیان گذاران مجبورند سهام بیشتری را در ازای سرمایهای که میخواهند، واگذار کنند.
از طرفی سهام بنیانگذاران در طی مراحل بعدی جذب سرمایه نیز رقیق شود بنابراین ممکن است در نهایت درصد سهام معقولی برایشان باقی نماند که به آنها انگیزه ادامه فعالیت بدهد.
کم ارزشگذاری برای سرمایه گذار خطرپذیر هم می تواند خطرناک باشد چرا که در دورهای بعدی جذب سرمایه، سرمایه گذاران جدید با فهمیدن کم ارزشگذاری دور قبل و با توجه به سهام کم بنیان گذاران، آینده استارتاپ را بد قلمداد خواهند کرد و از سرمایه گذاری اجتناب می کنند. و طبیعیست که ریسک شکست استارتاپ در مراحل اولیه در صورت ناتوانی در افزایش سرمایه بالا میرود.
مطالب بیشتر در زمینه استارتاپها و سرمایهگذاری خطرپذیر را وبلاگ آکادمی چرخ مطالعه نمایید.