خروج از استارتاپ (Exit) به چه معناست؟ چرا خروج از استارتاپ مهمترین مرحله از فرآیند مدیریتی یک صندوق سرمایه گذاری خطرپذیر است؟
اگر مسیری که بنیانگذار هر استارتاپ طی میکند را به چهار مرحله 1) ساختن 2) جذب سرمایه از سرمایه گذاران خطرپذیر 3) افزایش مقیاس و 4) خروج تفکیک کنیم، خروج از استارتاپ و دریافت نقدینگی در ازای سهام تحت مالکیت، آخرین مرحله و تعیین کننده سهم کارآفرین از ارزش ماجراجویی خود خواهد بود.
فرض کنید استارتاپی موفق در مراحل میانی توسعه، درخواستی مبنی بر فروش تمامی سهام خود به شرکتی بزرگ و همصنعت را دارد. شرکت بزرگتر با انگیزه بکارگیری تکنولوژی استارتاپ در راستای ایجاد مزیت رقابتی و افزایش سود اقتصادی، پیشنهاد خرید با مبلغی بسیار بالاتر از ارزشگذاری استارتاپ در آخرین مرحله جذب سرمایه را داده است.
واضح است که در صورت موافقت هیئت مدیرهی استارتاپ، تمامی سهامداران اعم از بنیانگذاران، سرمایه گذاران خطرپذیر و شاید پرسنل، سهام خود را در ازای دریافت وجه نقد، سهام شرکت خریدار و یا ترکیبی از این دو فروخته و از استارتاپ خروج میکنند. (البته در مواقعی که استارتاپ پیشنهاد خریدی دریافت نمیکند، خود بنیانگذاران در صورت تمایل به خروج فرآیند زمانبر معرفی استارتاپ به شرکتهای دیگر را طی میکنند.)
میتوان گفت اهمیت خروج برای بنیانگذاران استارتاپ در مقایسه با سرمایه گذاران خطرپذیر کمتر است؛ چرا که معمولا کارآفرینان برخلاف سرمایه گذاران خطرپذیر محدودیت زمانی ندارند. عمر یک صندوق سرمایه گذاری خطرپذیر محدود (10 سال) است. به این معنا که تا پایان این بازه زمانی، بایستی صندوق از تمامی استارتاپهای موجود در پرتفلیو خروج و بازده را میان سرمایه گذاران صندوق (نهادهای ثروتمند مانند صندوقهای بازنشستگی، بعضا بانکها و بیمهها، نهادهای خیریه و دانشگاهی، شرکتهای بزرگ و…) تقسیم کند.
از طرف دیگر کارآفرین ممکن است بدلیل پیوند عمیقی که با استارتاپ خود دارد، شاید بتوان گفت رابطهای پدرانه/ مادرانه با استارتاپ:) به صورت جدی به خروج فکر نکند.
به عقیده من، کارآفرین واقعی (فردی که بتواند شرکتهای دیگری را هم از الف تا ی بسازد) در صورت عدم خروج (البته پس از اطمینان از پایداری نسبی وضعیت استارتاپ) و راهاندازی استارتاپهای دیگر، به توانمندیهای خود خیانت کرده است. (پیشنهاد میکنم این پادکست از راجر دیکی، بنیانگذار Gigster را بشنوید.)
اگر مسیری که یک صندوق یا شرکت سرمایه گذاری خطرپذیر طی میکند را به 4 مرحلهی 1) جذب سرمایه از نهادهای ثروتمند 2) شناسایی استارتاپها و سرمایه گذاری 3) مدیریت و نظارت بر استارتاپهای موجود در پرتفلیو و 4) خروج تفکیک کنیم، از دیدگاه یک سرمایه گذار خطرپذیر خروج و دریافت نقدینگی در ازای سهام تحت مالکیت، آخرین و مهمترین مرحله از این فرآیند است که به طور متوسط 5 الی 7 سال پس از سرمایه گذاری رخ میدهد. مهمترین مرحله از این منظر که تعیینکننده میزان بازده سرمایهگذاری (Capital Gain) خواهد بود.
این فرآیند علاوه بر “کلیدی بودن” ویژگی دیگری دارد: “دشوار بودن”
برخلاف سرمایهگذاران فعال در بازارهای مالی عمومی، سرمایهگذاران خطرپذیر بدلیل عدم بهرهمندی از امکان فروش سهام مالکیت خود در بازار بورس با مشکلات بزرگی در زمینه قیمتگذاری سهام (Pricing) و نقدینگی (Liquidity) مواجه هستند.
بنابراین اهمیت بررسی گزینههای موجود برای خروج مطرح خواهد شد که متأسفانه از تنوع چندانی نیز برخوردار نیستند.
در ادامه به معرفی یکایک گزینههای خروج خواهیم پرداخت.
اصلیترین استراتژی خروج از استارتاپ، فروش سهام به شرکتی بزرگتر در صنعت مورد فعالیت یا صنعتی مشابه در ازای دریافت وجه نقد، سهام شرکت خریدار و یا ترکیبی از این دو میباشد. معمولا هدف شرکت بزرگتر (خریدار) از تملیک، بهرهمندی و بکارگیری محصول و یا تکنولوژیِ بکار رفته در شرکت کوچکتر (شرکت هدف) است بگونهای که به مزیت رقابتی و در نهایت به افزایش سود اقتصادی منجر گردد.
معمولاً در این نوع خروج، مدیران و کارکنان کلیدی که سهامدار میباشند، تا زمانی پس از تملیک که سهام طبق برنامه واگذاری تعیین شده به ایشان واگذار شود همکاری خود با شرکت خریدار را ادامه میدهند.
در واقع اساس این نوع از تملیک، همافزایی پیشبینیشده بین محصول و یا خدمت ارائه شده توسط شرکت هدف و شرکت خریدار است.
نوع دیگری از تملیک (Acquihire) نیز بر اساس توانمندی تیم بنیانگذار شرکت هدف صورت میگیرد. بعبارت بهتر، شرکت خریدار ارزشی برای محصول فعلی شرکت هدف قائل نیست و خواستار تملیک تیم و انتقال آنان به شرکت خود از طریق ارائه پیشنهادهایی مبنی بر حقوق و مزایایی بسیار بالاست. از آنجا که این نوع تملیک در مراحل ابتدایی توسعه انجام میشود به بازده چندان چشمگیری برای سهامداران نمیانجامد.
این فرآیند شامل ادغام دو شرکت مشابه و هماندازه (Merger of equals) و خرید یا تملیک (Acquisition or takeover) شرکت کوچکتر (هدف) توسط شرکتی بزرگتر (خریدار) است.
تفاوت دو فرآیند نامبرده در تشکیل و عدم تشکیل شرکتی جدید است. به عبارت بهتر در حالت ادغام، شرکتی جدید ایجاد میشود حال آنکه در تملیک، تغییری در نام و برند خریدار پس از خرید شرکت هدف ایجاد نمیشود.
هدف از این فرآیند که در آن شرکت توسط شرکتی مشابه و بزرگتر خریداری میگردد، افزایش کارایی، سهم از بازار و در نهایت سود اقتصادی شرکت خریدار با بهرهبرداری از برخی ویژگیهای شرکت هدف از قبیل موارد زیر است:
البته گاهی دو شرکت همصنعت و رقیب یکدیگر بوده و هدف از ادغام و تملیک صرفاً حذف رقابت موجود است.
برای مشاهده نمودار مربوط به ارزش کل معاملات ادغام و تملیک صورت گرفته در مقیاس جهانی و از سال 1985 تا 2018 به این لینک مراجعه کنید.
بدلیل پیچیدگی ادغام و تملیک، بسیاری از شرکتهایی که قصد خرید شرکتهای کوچکتر را دارند این فرآیند را در کنار شرکتهای مشاوره مالی و همچنین تأمین سرمایهها پیش میبرند.
برخی شرکتهای بالغ و بزرگ برنامهای نظامیافته برای پایش گزینههای ادغام و تملیک موجود و سپس انجام این فرآیند بصورت سالانه (Programmatic M&A) دارند.
در ایران تعداد خروجها از هر دو روش معرفی شده، بسیار کم است. دلیل آن هم میتواند تعداد بسیار کم شرکتهای تکنولوژی محورِ بزرگ و با منایع مالی کافی برای خرید استارتاپها، نداشتن دیدگاه استراتژیک این شرکتها و یا عدم وجود استارتاپهای موفق و قابل خریداری ست.
این مکانیزم خروج، فروش سهام به کارآفرین و یا شرکتی دیگر است. البته رخداد این فرآیند در دنیای واقعی علیرغم مفهوم ساده آن، چندان آسان نیست. دلیل آن نیز عدم تمایل بنیانگذاران به اشتراک شرکت با افراد دیگر است. (مطالعات Sahlman, 1990; Gompers and Lerner, 1996, 1999a به مسئله نمایندگی(Agency Problem) میان بنیانگذاران و مالکان جدید شرکتها در اثر خروج صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر پرداخته است.)
حتی در مواقعی بنیانگذاران خواستار تعهد رسمی سرمایهگذار خطرپذیر مبنی بر عدم استفاده از این مکانیزم میشوند.
طبق بهترین تجربههای بکارگیری این نوع خروج توسط صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر، رایجترین موارد وقوع این فرآیند در دو حالت LBO (Leveraged Buyout) و استفاده سرمایهگذار از حق Drag-along خود میباشد زیرا در این دو مورد، سرمایه گذار خطرپذیر به عنوان سهامدار میتواند 100% سهام شرکت را بفروشد.
این فرآیند خروج که بیشتر در مورد سرمایهگذاران در مراحل بلوغ شرکتها، صندوقهای اختصاصی (Private Equities) رخ میدهد ساده و بسیار محبوب است.
در این نوع خروج، خود بنیانگذار و یا شرکت، سهام سرمایه گذار خطر پذیر را خریداری میکند. پیشنیاز امکان چنین خروجی وجود قرارداد سهام با اختیار فروش (Puttable Shares) میان سرمایهگذار خطر پذیر و بنیانگذار است.
نکته بسیار مهم در این نوع خروج، وضعیت نقدینگی بنیانگذار میباشد. در واقع امضای این قرارداد و اعطای حق بازخرید سهام به بنیانگذار، در صورت کافی نبودن نقدینگی در دسترس او ممکن است ریسک مذاکرات و چانهزنیها مبنی بر کاهش قیمت سهام و یا در نظر گرفتن بازه زمانی برای پرداخت بخشی از مبلغ تعیین شده را به دنبال داشته باشد.
رؤیای هر سرمایهگذار خطرپذیر، خروج از طریق عرضه اولیه سهام شرکت در بورس است چرا که این خروج به بیشترین بازده سرمایهگذاری ممکن میانجامد. البته احتمال وقوع این رؤیا بسیار کم (فرض کنید 1 از 100) است. بعبارت بهتر از هر 100 مورد سرمایه گذاری روی استارتاپها، تنها یک مورد، موفق به فروش سهام به عموم میشود.
معمولا این نوع خروج مربوط به زمانیست که شرکت به بلوغ رسیده و امکان جذب سرمایه از صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر و یا صندوقهای اختصاصی را ندارد. این شرکت اگر پیشنیازها و شرایط لازم برای عام شدن را محقق کند، با پشت سر گذاشتن مقدمات لازم و نسبتا پیچیده عرضه اولیه سهام، بخشی از سهام را بصورت عمومی و برای نخستین بار به سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی در بورس میفروشد. البته سرمایهگذاران خطرپذیر ممکن است در صورت مالکیت درصدی قابل توجه نتوانند تا مدتی مشخص پس از این رخداد، سهام خود را بفروشند.
در مطلب بعدی به دیگر گزینههای موجود برای خروج از استارتاپ خواهیم پرداخت.
نویسنده: زهرا افسری
برای مطالعه مطالب در زمینه کارآفرینی، استارتاپها و سرمایه گذاری خطر پذیر به بلاگ آکادمی چرخ سر بزنید.