چارمو
چارمو
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

صدای دهل

رفتم مصاحبه
محیطش دوستانه و خوب بود و یاد شرکت قبلیمون افتادم
بعد رفتم داخل دفتر برای مصاحبه
رئیسشون اول یه مدلی که خوشم نیومد گفت رشتت یه چیز دیگش کارآموزی تولید محتوا رفتی الان سئو چیشد یهو و اینا؟
و من اینجوری بودم که وات د فاک؟؟؟دوست داشتم!
ولی خب مودبانه گفتم من آدم چند پتانسیلی هستم
و بعد حرفمو قطع کرد و گفت نه اخه این چیزایی که تجربه کردی هیچ ربطی به هم ندارن
و من باز اینجوری بودم که خب بزار کلامم منعقد بشه!
ولی باز مودبانه تر ادامه دادم داشتم عرض میکردم من حرفه های زیادی رو دوست دارم و رشته دانشگاهم یه بخشی از این علاقس که بی ربط هم نیست برای جایی که قبلا کارآموز بودم!
ولی خب الان بعد از تست یه سری حرفه ها متوجه شدم
تو این زمینه علاقه دارم
بعد چند تا سوال درباره سئو پرسید که بلد نبودم
یکم با فرم استخدام ور رفت و درباره دانشگاه و آفیس و این چرتو پرتا پرسید
بعد گفت شما سوالی ندارید؟
و من سوال کردم یه روز کاری برای این جایگاه چطور میگذره و اینکه موفقیت شغلی در این زمینه بنظرتون چیه؟
و باز مثل قاشق نشسته بین بین دوجمله پرید وسط حرفم که من هنوز تو صحبتام به جایگاه شما نرسیدم (خنده)
و من کل تایم مصاحبه اینجوری بودم که خب مرض:)
علاوه بر اینکه جواب سوالام رو نداد گفت خیلی پایه ات ضعیفه
منم گفتم خب اومدم کار اموزی که یادبگیرم
اونم گفت.تو دانشگاه میرن دانش یاد میگیرن میان کار آموزی تجربه میکنن
حالا اگه میخوای یه هفته بیا اینجا بهت سوپروایزر سرفصل بده یادبگیری اگر اوکی بودی تازه کارآموزیت شروع بشه
بین حرفامونم گفت شرکت یه پیج داره که روش کار میکنن
و تولید محتوا درباره سئوعه اگر دوست داشتی تو اون زمینه فعالیت کنی...
درنهایت قرار شد فکرامو کنم و با همون اقاعه که بهم پیام داده
خبر بدم
و من دارم فکر میکنم کجای حرفاش درست بود و کجاش چرت و درعین اینکه حس میکنم از حرفاش دارم تاثیر میگیرم به خودم میگم هی! نباید از حرفاش تاثیر بگیری
یه جا از حرفاش گفت اگر بهت گفتن سئو یه چیز راحت و ایناس باید بگم که نه بشدت استرس زاعه و اینا و الان برای شما سنگینه بنظرم
شاید وقتی دارید میخونید فکر کنید خیلی لحن بدی داشت
ولی خیلی لحن محترمی داشت
و مودبانه منو با رنگ شکلاتی مستفیض کرد
یه جوری که از حرفاش خوشم نیومد ولی از برخوردش چرا!
برای همین دارم فکر میکنم کدوم حرفش درست بود و کدوم چرت
....
ساعت ۶ هم مصاحبه دادم و این یکی خیلی خیلی بهتر بود!
ولی تصمیمی که گرفتم خیلی متفاوت بود
راستش بعد از اینکه از شرکت قبلی اومدم بیرون خیلی تو هول و ولا بودم سریع کار پیدا کنم و تو خونه نمونم و از همه مهم تر درامد داشته باشم
هر روز سایت بودم و آگهی هارو چک میکردم و رزومه میفرستادم
وقتی دوتا شرکت برای مصاحبه اس گرفتن خیلی خوشحال شدم و امروز که مصاحبه دادم با خودم اینجوری بودم که خب؟...
دیگه خبری از اون خوشحالیه نبود!انگار فقط از دور برام جذاب بود
تو اون شرکته دیدم دست یه سریا سایت قیرگونیه!
و یه لحظه باخودم فکر کردم هی!دوست داری یه تایمی از عمرتو بزاری برای همچین سایتی یا حتی یه چیز بی ربط تر از دنیای توی ذهنت؟
جواب یه کلمه بود نه...
برگشتم به جهان رنگی مغزم که بین فکرای به ظاهر منطقی آینده نگرانه خاک گرفته بود
اون دنیایی که حال منو خوب میکرد دنیای سئو نبود
اصن کارمندی نبود!
دنیایی بود که من استارت تولید محتوای خودمو بزنم و برم جلو،زبانمو ادامه بدم،ورزشم رو ادامه بدم،دانشگاهو مثل ادم پیش ببرگ
این حال منو خوب میکرد...
بیاید رو راست باشیم!تو خونه موندن اینقدرام بد نیست
و اینکه من از لحاظ مالی از طرف خانواده اوکیم واقعا
البته ما خیلی از لحاظ مالی خفن نیستیم...
قشر متوسطیم ولی یکم خرجمو کنترل کنم به پیسی نمیوفتم
مثل این ماه که شپش تو جیبم بالانس میزد:)
(واقعا وضعیت اقتصادی افتضاح شده)
به هرحال...
تصمیم گرفتم یه تایمی رو به خودم اختصاص بدم و روی خودم سرمایه گذاری کنم یه مهارتی رو یاد بگیرم و از زندگیم لذت ببرم و اینقدر هول نباشم برای زندگی!
زندگی همین لحظه هاست .هیچ بعدی وجود نداره و درسته که من این چیزارو میدونم
ولی بهتره بهش باور پیدا کنم و تو زندگیم بهش عمل کنم
از فردا زندگیمو اونجور که فکر میکنم درسته استارت میزنم
بدون اینکه احدی تو ذهنم بیاد،خودمو مقایسه کنم و دست و پا بزنم از بقیه جلو تر باشم!
فردا قطعا روز بهتریه
شب خوش:)

ساکن سیاره رنج.اینجا مینویسم از داستان خیالی که شبیه واقعیته.شایدم برعکس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید