همونطور که از عنوانش پیداست، عادتهای اتمی کتابیه که درباره عادتهای کوچک صحبت میکنه. این کتاب به شما یاد میده که عادت چیه، چطور عادتهای خوب بسازید و عادتهای بد رو ترک کنید.
عادتها یک سری رفتارهای تکراری (بهصورت ناخودآگاه) هستن. جیمز کلیر از شکلگیری هویت شروع میکنه و به فرآیند شکلگیری عادتها، که اون رو «حلقه شکلگیری عادت» مینامه، میپردازه. با شواهد و داستانهای جالب از روانشناسی و علوم اعصاب، این فرآیند رو بهطور دقیق توضیح میده. این کتاب نه تنها درباره عادتها به شما یاد میده، بلکه حقایق جالبی هم درباره خودتون آشکار میکنه.
در اینجا برخی از نکات برجسته کتاب رو مرور میکنیم:
محرک => اشتیاق => واکنش => پاداش
محرک باعث اشتیاق میشه، که به واکنش منجر میشه، و واکنش به پاداش ختم میشه. این پاداش اشتیاق رو ارضا میکنه و در نهایت با محرک پیوند میخوره. این چهار مرحله با هم یک حلقه بازخورد عصبی رو تشکیل میدن.
این مفهوم هسته اصلی کل کتابه. کلیر این حلقه رو تجزیه میکنه و راهحلهایی برای هر مرحله ارائه میده که به شرح زیره:
کلیر معتقده که شکل دادن به هویتها، راهی بهتر از تعیین اهدافه. اهداف به شما کمک میکنن که به مقاصد کوتاهمدت برسید، اما احتمالاً دوام ندارن. بهعنوان مثال، هدف شما میتونه بردن یه مسابقه باشه، اما بعد از مسابقه، احتمالاً انگیزهتون برای ادامه دادن کاهش پیدا میکنه.
اما ساختن عادتها یه فرآیند طولانیمدته. هویتها نحوهای هستن که افراد خودشون رو میبینن، مثلاً "من یک معلم هستم" یا "من یک ورزشکارم". بهجای اینکه هدفی مثل "کاهش 5 کیلو وزن" بذارید، میتونید بگید "من یک ورزشکارم". ورزشکارها چه کار میکنن؟ ورزش میکنن و غذای سالم میخورن. مهمتر از همه، این فرآیند رو بهطور مداوم تکرار میکنن.
همه افراد سیگاری میدونن که سیگار برای سلامتی ضرر داره، اما چرا باز هم سیگار میکشن؟ اگه سیگار کشیدن به شما کمک میکنه که آرامش پیدا کنید، احتمال بیشتری داره که همون لحظه سیگار بکشید تا اینکه به عواقب ده سال بعد فکر کنید.
کشش به سمت پاداشهای فوری در ژنهای ما نهادینه شده و این بخشی از کار سیستم 1 در نظریه دنیل کانمنه که نمیشه اون رو متوقف کرد.
من این کتاب رو در حالی خریدم که اصلاً قصد تغییر چیزی رو نداشتم. جلد زیبای کتاب تو ذهنم مونده بود و وقتی از آمازون کتاب دیگهای میخریدم، به من توصیه شد. خیلی خوشحالم که این کتاب رو خوندم، چون تاثیرات مثبتی بر من گذاشت.
من مدیر محصول هستم و ساخت محصولاتی که برای کاربران ماندگار باشه، چیزی هست که همیشه بهش فکر میکنم. محصولی که کاربران بهش عادت کنن، یعنی محصولی که اونها به طور مرتب استفاده میکنن.
وقتی نویسنده درباره عادتها صحبت میکرد، متوجه شدم که اغلب داره درباره رفتارها صحبت میکنه که من رو به یاد مدل رفتار فوگ (FBM) انداخت. این دو مدل خیلی شبیه هم هستن. بعداً تو بخش تقدیرات کتاب دیدم که نویسنده از فوگ بهعنوان یکی از تاثیرگذارانش یاد کرده.
عادتها یه سری رفتارهای تکراری ناخودآگاه هستن. مدل فوگ توضیح میده چرا یک رفتار اتفاق میافته و کلیر کمک میکنه که این رفتارها تکرارپذیر بشن.
همیشه دوست داشتم دانش بیشتری داشته باشم و در کارم برتر باشم، اما در عین حال آدم تنبلی هستم و اراده قوی برای تغییر ندارم. قبل از این کتاب، بیشتر وبلاگها رو میخوندم، چون سریع و کمحجم بودن، اما در وقتهای آزاد فیلم دیدن رو به کتاب خوندن ترجیح میدادم.
بعد از شروع قرنطینه و کار از خانه، شرایط کاری و روحی سختی داشتم و به دنبال یادگیری بودم. با خوندن این کتاب، یاد گرفتم که چطور هویتم رو بهعنوان یک "کتابخوان" تعریف کنم تا بتونم عادت کتابخوانی رو در خودم شکل بدم.
یکی از مهمترین مهارتهایی که از این کتاب یاد گرفتم، طراحی محیطیه که به خوندن کمک کنه. کتابهام همیشه در دسترس و جلوی چشمم هستن و لپتاپم رو بعد از کار از روی میز برمیدارم تا محیط کارم به محیط مطالعه تبدیل بشه. این تغییرات کوچیک اما موثر بودن.
برای کاهش استفاده از صفحهنمایش، سعی میکنم بیشتر کتابهای کاغذی بخونم. اما چون تهیه کتابهای انگلیسی توی کشورم زمانبره، معمولاً هم نسخه صوتی و هم نسخه کاغذی کتاب رو میخرم. اینطوری قبل از اینکه کتاب کاغذی برسه، نسخه صوتی رو گوش میدم و خوندن کتاب رو راحتتر میکنه.
من از سبک نوشتاری ساده و واضح جیمز کلیر خوشم اومد. از لیست کتابهای پیشنهادی اون هم کتابهای خوبی مثل یادگیری مافوق، تفکر، سریع و آهسته و اصول پیدا کردم و از خوندنشون لذت بردم.
این کتاب به من کمک کرده تا در جنبههای دیگهای از زندگی مثل ورزش و مدیتیشن هم بهتر بشم و به همین دلیل این معرفی رو نوشتم؛ امیدوارم برای دیگران هم مفید باشه.