بدون توجه به حضرت آدم (ع) و رفقا، بیایید اولین انسان روی زمین، یا حداقل اولین انسان های روی زمین را متصور شویم. چی می بینیم؟ احتمالا انسانی که تَن و بدن خود را با پوست حیوانات پوشانده،با چوبی نوک تیز به عنوان نیزه در دستش.
شاید بتوان آن تکه پوست ها و آن قطعه چوب نوک تیز را اولین اختراعات بشری بدانیم. اختراعاتی که به بشر آن زمان امکانات ویژه ای می داد، آن پوست ها از بدن او در برابر سرما و گرما گزند های طبیعی حفظ می کرد، و البته کار پوشش بدن را انجام می داد. آن نیزه هم، به عنوان سلاحی برای کشتن حیوانات مهاجم، و یا حیواناتی که شکار می شوند.
اولین اختراع را اگر بگذاریم کنار، دومین اختراع دقیقا چه کاربری برای انسان دارد؟ جور دست و پای او را می کِشد. اگر قرار بود این انسان با دستش به جنگ با حیوانات برود، الان با نیزه اش می رود، پس می توان این نیزه را جایگزینی برای دست انسان، آن هم نه در هر زمانی، در زمان جنگ دانست.
کمی جلوتر می آییم، انسان رام کردن، و نگهداری از اسب را آموخت، و فهمید که چطور باید با آن بتازد. این اختراع محسوب نمی شود اما به عنوان کشف می توان آن را قبول کرد، یا حداقل نوعی پیشرفت. این بار نقش اسب در چیست؟ به جای اینکه انسان با پای خود این طرف و آن طرف برود، با اسب خود می رود. پس انسان با استفاده از اسب،جایگزینی برای پای خود، آن هم هنگام رفت و آمد پیدا کرده است.
اوایل که نه، اما اواسط، خیلی از شاهان و مشاهیر برای ثبت و ضبط تصوریشان، عده ای را موظف می کردند، که چهره آنان را روی کاغذ بکشند. و خب بعد ها جای خود را به دوربین عکاسی داد، و دوربین عکاسی در این موضع، جای چشم و دست و مغز و هنر طراح را می گیرد و خودش همه کار ها را انجام می دهد.
در زمینه پزشکی و تغذیه جلو می آییم، در اوایل انسان خوراکی ها را بدون رعایت نظافت و بهداشت مصرف می کرد. احتمالا در اوایل، انسان حتی گوشت را خام می خورد و زحمت کشتن میکروب ها و تمام آلودگی ها را به معده اش می داد. اما الان گوشت را استریلیزه می خورد و شیر را پاستوریزه، دیگر معده و یا اندام ها دفاعی بدن انسان تلاشی (همانند گذشته) برای از بین بردن آلودگی ها نمی کنند.
اگر با همین فرمان ادامه دهیم می شود صدجور مورد را ذکر کرد که بشر از یک ساخته دست خود، بجای عضوی از بدن خود ، در یک شرایط خاص استفاده می کند.
قاشق ، چرتکه ، دستگاه چاپ...، همه این ها مواردی است که بند بالا شاملشان می شود.
شاید تا دویست سال پیش تمامی این تغییرات در حوزه های عملی و فیزیک محدود بودند. اختراعات انسان، جای دست و پای انسان را می گرفت، اما هیچ گاه انسان اختراع چشمگیری نداشت که به جای مغزش استفاده شود، تا همین نزدیکی ها...
کامپیوتر ها پس از انجام محاسبات بسیار سنگین و پیچیده ، قادر به انجام بی شمار کار دیگر هم شدند، قادر به تجزیه و تحلیل بسیار از روند ها و فرایند ها نیز شدند، کامپیوتر ها می توانند همانند انسان یک تصویر را ببینند و عناصر موجود در تصویر را شناسایی کنند، کامپیوتر ها اکنون می توانند همانند انسان یک متن را بخوانند و معنی و مفهوم آن را درک کنند(که البته منظور از کلمه درک برای رایانه متفاوت از معنای آن برای انسان است...) می توانند صدای مارا بشنوند و جوابی متناسب با سخن ما بگویند.
کامپیوتر ها در بعضی از زمینه ها حتی از انسان هم جلوتر رفته اند، برای مثال در تشخیص غده های سرطانی در پزشکی کامپیوتر ها قادر به تشخیص بعضی غدد هستند که پزشکان قادر نیستند. می توان گفت کامپیوتر ها در این زمینه جای پزشکان را گرفته اند، و بی شک در آینده در زمینه های وسیع تری می توانند اعمال پزشکی را انجام دهند.
می توان گفت انسان در این مدت اخیر، توانسته بجای مغز خود نیز، جایگزینی بسازد، و کامپیوتر هایی بسیار نزدیک به مغز انسان بسازد.
اینجا بود که با خودم گفتم کامپیوتر ها هرگز قادر به خلق چیزی نو و تازه نیستند، و این، یعنی خلاقیت، برگ برنده انسان ، در برابر کامپیوتر است...
تا اینکه ویدئو زیر را دیدم:
درست است که خلاقیتی که کامپیوتر دارد، شاید خلاقیتی اصیل نباشد، و صرفا بر اساس روند هایی تصادفی نتیجه گیری و سپس بررسی می شود، و در نهایت با عبور از غربال های خود سیستم، موارد تصادفی قابل قبول، خروجی کار خواهد شد، اما نباید فراموش کنیم، که در خوشبینانه ترین حالت ، این تکنولوژی برای همین چند سال اخیر است، و نه دهه های آتی.
سوالی که من الان از شما مخاطبین دارم این است:
فرزندان ما در بیست سال آینده ، چه مهارتی را باید برای موفق شدن در خود پرورش دهند؟