چند روز پیش زیر پست یکی از خبرگزاریها که مربوط به سخنان رئیسجمهور ونزوئلا بود یکی از هموطنان چیزی نوشته بود به این مضمون که
وای بر ما، در زمان هخامنشیان ما کشوری قدرتمند و باشکوه بودیم ولی حالا چه؟ تمام دوستانمان شدهاند کشورهای فقیر مثل سوریه و لبنان و عراق و ونزوئلا. چرا نمیرویم با آلمان قرارداد اقتصادی ببندیم
و از این جور حرفها.
کمی فکر کردم و دیدم پر بی راه نمیگوید، چرا ما بجای اینکه با تمدن غربی که بر جهان مسلط است، در بیفتیم، با آنها کنار نمیآییم؟ وقتی آلمان هست چرا ونزوئلا؟ خب این هم حرفی است برای خودش. کمی که فکر کردم دیدم که ای دل غافل، این کار را که کرده بودیم، در زمان رضاشاه ایران دوست آلمان بود. آخرش هم ارتش بیگانه آمد شاه مملکت را تبعید کرد انگار مملکت صاحب ندارد. البته نه اینکه من از رضاشاه خوشم بیاید اما هر چه نباشد شاه مملکت بوده، نمیشود که خارجی بیاید هر غلطی خواست بکند.
بعد یاد بخش دیگر حرفش افتادم. هخامنشیان و ایران باستان... به گوشه و کنار ذهنم که رجوع کردم دیدم بله، ما آن موقع پر شکوه بودیم، بد نیست همان رفتار را الگو کنیم. خب اول که باید تمام منطقه غرب آسیا منهای عربستان را متحد کنیم. همان طور که در دوران باستان با سیستم شاهنشاه-ساتراب متحد شده بودیم. باید مثل آنان که با چین قرارداد تجارت و ترانزیت کالا به اسم جادهی ابریشم داشتند همان کار را بکنیم. باید مثل هر سه سلسله باستانی ایران وارد جنگ با تمدن غربی (یونان و روم در آن زمان) بشویم.
...
صبر کن ببینم...
بگذریم. اصلا نیروی نظامی به چه کار میآید؟ باید در علم و هنر و رفاه و شهرسازی هزینه کنیم. مثل سلطان حسین صفوی. البته بعدش اگر محمود افغان پیدا شد و به ایران تاخت، همان موقع یک کاریش میکنیم.