_میم
_میم
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

صلح

من
تمامِ بدی ها
تمامِ تلخی ها
تمامِ نشدن ها
تمامِ نخواستن ها
تمامِ ناکامی ها
تمامِ زنده به گوری آرزوها
را بلعیده ام
هیچکدام از اینها از وجودِ من جدا نیست که بتوانم طردش کنم،یا انکارش و یا حتی ترمیمش ...

ولی..

روزی با خودم به صلح میرسم

فرچه ریمل را آرامتر به مژه هایم میکشم

و کمتر نگاه خصمانه تویِ آیینه به خودم حواله میکنم.

روزی با خودم به صلح میرسم

برایِ خودم میخندم و بعد از هر اتفاقی

خودمم را مسبب نمیدانم

روزی با خودم به صلح میرسم

از خیابان رد شدنی آرزو نمیکنم راننده یِ مستی با بی توجهی پشت فرمان نشسته باشد

و آنچنان به من ضربه بزند که رویِ زمین فرود نیامده مرده باشم

روزی با خودم به صلح میرسم

و برایِ خودم زندگی میکنم

و انتظار برایِ آمدن کسی را پایان میدهم

روزی با خودم به صلح میرسم

روزی که لبهایم بوسه نمیخواهند

و تنم زوال

و روحم کسی را

روزی با خودم به صلح میرسم.


من غریبم و غریب را کاروانسرا لایق است .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید