بخشی از مجموعه تجربههای ناپخته ولی مفید:
از اونجایی که یک پیشنهاد کاری یهویی با بیشتر از ۴ تومن حقوقی که برای اون پوزیشن در نظر گرفته شده بود تبدیل شد به شغل فعلی من، و بعد سه ماه مجدد یک سوم افزایش حقوق یکمی عجیب به نظر اومد، به نظرم خالی از لطف نبود که راجع بهش بنویسم.
طی سه سال گذشته این دومین بار بود که جامپای اینچنینی رو زودتر از معمول تجربه میکردم. و شاید فکر کنی چطوری؟
که فکرتم احتمالا غلطه. چون من متخصص نیستم. رزومم بد نیست ولی سابقه طولانی ندارم.
من فقط یه جنرالیست دلسوزم که از همه چی یه چیزایی بلده و واسه همه چی نظر میده. حتی برای موارد خارج از تعریف وظایف کاریش همیشه ایده جدید میاره و همه کارا رو راه میندازه.
در نهایت مدیرا هم آخرش دیگه نمیفهمن این آدمو دقیقا واسه کجا، فقط میفهمن میخوان تو کارشون بمونه و معمولا پوزیشن کلی خوبی هم دارن.
اما
اگه فکر میکنی این خوبه، متاسفانه نه.
درسته که بعضی وقتا جنرالیستا حقوقشون از یه سری متخصصا هم بالاتره ولی بدون اغراق میشه گفت استهلاکشم به همون نسبت بیشتره!
و اصل کاری مثل همون اخلاق و منش خوبیه که اگه ظاهر خوبی نداشته باشی کار به شناختش نمیرسه!
چون معمولا (ببین معمولا نه همیشه) شما به راحتی یه متخصص نمیتونی همون اول نشون بدی دقیقا چقدر برای یه کار میتونی مفید باشی. چون یه بخش زیادی از تاثیر مثبتت قراره تو روند کار خودشو نشون بده. :)
کلا یه حالت ایده آل داره به نظر من، و اون اینه که بعد چندسال تجربه مفید، همه تواناییها و دانشت رو جمع کنی بریزی تو یه تخصص تو حوزه کاری نزدیک بهش.
و در نهایت یه متخصص چند بعدی فول آپشن تحویل بگیری?
*فقط بعدش حواست به این مدل جنرالیستای پتنشیال باشه که همونا یهو یه سیستمی برات میسازن که نمودار پیشرفتت سقفو میزنه :))
اوترو:
من صبام، راوی پادکست گفتوگوش و podsaba در ویرگول و اینستاگرم. ??