به مناسبت بیستم مهرماه، زادروز حافظ، شاعر بلند آوازه شیراز، یکی از غزل های زیبای این شاعر شیرین سخن رو شرح و توضیح داده ایم.
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
نازها زان نرگس مستانهاش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
بیت به بیت در مورد این غزل توضیح خواهیم داد:
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
اگر چند روزی برای باغبان صحبت گل میسر باشد(بهار و نهایتا روزگار وصل را می گوید)باید مانند بلبل که از گزند خار گل گله و شکایت نمی کند او(باغبان) نیز صبوری کند و ناز و عتاب معشوق او را خسته نکند.
در ادبیات ما همواره شمع و پروانه و گل و بلبل با هم آمده اند و پروانه عاشق شمع و بلبل عاشق گل.
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
ای دل در بند زلف یار از پریشانی گل و شکایت و بی قراری نکن زیرا که مرغ زیرک و باهوش و عاقل هنگامی که به دام می افتد باید تحمل و صبر پیشه کند.
از شعر حافظ گفتن واقعا وقتگیر و زمانبر هست. چون لایه به لایه این رند شیرازی پوشیده و ناپوشیده در هر بیت مثل یک قالی باف ماهر زنگ و لعاب تنیده و به هر کلمه چندین حیات داده تا اثر خود را در ذهن و ضمیر مردم این سرزمین مانا کند.
در این بیت هم چندین نکته نازک تر از موی رو رندانه بیان کرده که من مختصرا به دلیل ماهیت این برنامه تلگرام ازش عبور خواهم کرد.
ای دل : همه می دونیم که وقتی که یک عنصر بی جان مخاطب شعر باشد صنعت تشخیص به کار رفته و حافظ خطاب به قلب خودش و با توجه به انچه را که در بیت اول شعرش اورده بود می گوید ای قلب من در بند زلفش(بند زلف رو به دو معنا به کار برده این رنده متولد 20 مهر: در یکی تشبیهی گنجانده و زلف رو به یک بند یعنی زندان تشبیه کرده که همان تشبیه بلیغ یا فشرده می شه و یکی دیگه به معنای در فکر هست، هنوز هم در برخی نقاط از این اصطلاح استفاده می کنند می گویند فلانی در بند وسایلش نیست یا در بند زن و فرزندش نیست، حافظ به این اصطلاح هم نظر داشته است.
تا اینجا شد: ای دل من هنگام گرفتاری در بند زلف یار از پریشانی منال (باز هم اینجا کلی باید از این نحوه سخن گفتن حافظ حرف و حدیث در بیاوریم، پریشانی رو استادانه به کار برده است و به دو معنای متفاوت یکی به معنای اشوب بودن موی معشوق و دیگری به معنای پریشانی و اشفتگی خود شاعر هست) حافظ انگار فرد رو مثل فیلم های سینمایی هالیوود کوچک کرده و مینیاتوری قلمدادش کرده و فرستاده در موهای معشوق ومی گه با توجه به بیت اولی که برایت توضیح دادم در بند(تار مو هم معنا می دهد و بند رو می شود به معنای طناب و بند و این ها هم گرفت)زلف یا پریشان وار ناله و فریاد سرنده. زیرا که مرغ باهوش هنگامی که(چون در اینجا به معنای هنگامی که است و زمان را نشان می دهد) به دام می افتد تحمل می کند، خب بعد برای مخاطب سوال پیش میاد که ربط مرغ با هوش با تحمل کردن چی هست؟ چرا تحمل رو به عنوان یک صفت پسندیده برای مرغ باهوش به کار برده؟پاسخش این است که تحمل کردن را به معنای صبر و عدم تقلا به کار برده تا عوض اینکه انرژی خودش را به هدر بدهد صبوری کند تا خلاصی بیابد. این نحوه از بیان و اندیشه را ما در شعر معروف ابی سعید ابوالخیر عارف بزرگ هم داریم که می گوید توسنی(سرکشی) کردم ندانشتم که من ....کز کشیدن تنگ تر گردد کمند. یعنی تقلای بی خودی در عشق نتیجه بخش نیست و باید صبوری کرد.
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش
رند عالَم سوز :رندی که دنیا رو با رندی خودش آتش می زند کجا و مصلت اندیشی و عاقبت اندیشی کجا؟ (هر گز آدم عاشق مصلح اندیش نخواهد بود)
کسی که باید به فکر تدبیر و کلید و تامل و امید باشد سیاست مدار است نه عاشق و رند.
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
در راه رسیدن به خداوند بزرگ و حقیقت آفرینش مغرور شدن به تقوا و علم عین کافر بودن محض است، به قول مولا نا شد شرحه شرحه دامنم از خار استدلال ها یا پای استدلالیان چوبین بود،پای چوبین سخت بی تمکین بود، حافظ هم در این بیت این اصل عرفانی رو می گه که با استدلال و دانش و غرور نمی شود به عشق و حقیقت ذات رسید بلکه یک سالک در راه اگر صد هنر (کنایه از هنرمندی های بسیار) از این دست(تقوا و زهد و دانش و منطق و....) دارد باید توکل بر خداوند یعنی ایمان واقعی و اعتماد به خداوند داشته باشد تا بتواند منزل به منزل برود و نهایتا به سرمنزل مقصود برسد.
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
با چنین زلف و صورت بی نظیر معشوق قطعا نظربازی و چشم چرانی و ظاهر بینی حرام مطلق است برای کسی که روی زیبایی چون گل یاسمین و موی مجعدی مانند سنبل را طالب و خواستار است.
ان را که در فکر رسیدن به تعالی و زیبایی است پرداختن به ظاهر حرام است.
نازها زان نرگس مستانهاش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
نازهای بسیاری باید از چشمهای شهلا(چشم های خمار و مست یا چشم های بیمار معشوق) بکشد.این دل دیوانه من تا به موهای زیبای معشوق بتواند رسید.
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
ساقیا: ای ساقی تا به کی می خواهی تعلل و دلیل تراشی و بهانه جویی کنی و ساغر را به گردش در نیاوری و می نریزی؟
وقتی که دور(هم به معنای دوره و زمانه و سرنوشت اورده و هم به معنای دور شراب هست) به عاشقان می افتد(قرعه فال که به کسی بیفتد) باید پی در پی باشد و پشت سر هم.
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
رود:نام یک ساز سنتی است
مصراع اول در اصطلاح استفهام انکاری داره و پاسخش مشخصه یعنی هیچ کسی.
همه باده شراب را با صدای رود می نوشند چه لزومی دارد که انسان عاشق مسکین فقیر تجمل زده باشد؟
مثل این می مونه که بگن هیچ کسی از گرسنگی تا حالا نمرده پس چرا اینقد فلانی زحمت و مرارت می کشه.....
لینک مطلب در سایت مرجع