اگرچه نقش اصلی مسیر رسیدن از نقطه الف به ب است؛ اما خیابان نه تنها مسیری بین دو نقطه الف و ب، بلکه از ابتدای پیدایش خود مکانی برای دیدن و دیدهشدن، ماندن و حضور بودهاست. خیابان در نفس خود، آن هم به شکلی دیالکتیکی توان بدلکردن سکون به حرکت و حرکت به سکون را داراست و در عین حالی که افراد را گردهم میآورد، همزمان آنها را متفرق میسازد. در خیابان هم میتوان به دیگران نزدیک شد و هم از آنها فاصله گرفت و دور شد، میتوان عبور کرد و یا متوقف شد، عمیقتر نگاه کرد و زشتیها و زیباییهایی را توأمان در آن یافت. خیابان را میتوان جمعکننده اضداد در کنار یکدیگر دانست.
خیابان موفق شهری، خیابانی برای عبور، حضور و فراهم آورنده امکان ماندن برای افراد است. به گفته ویلیام اچ وایت: «خیابان رودخانهای برای زندگی شهری است و محلی است برای تجمع شهروندان و معبری است برای رسیدن». خیابان به عنوان عنصری از عرصهی عمومی شهر، محل ساخت، پیدایی و تبلور خاطرات جمعی است. خاطره زمان را متوقف ساخته، شکلی دراماتیک به آن میبخشد، لحظه را به یاد ماندنی کرده و در خاطر ثبت میکند. شهروندان با در کنار یکدیگر بودن قصهای مشترک میآفرینند که خود قصهپرداز و بازیگر آناند.
گاهی اتفاقی در بستری از زمان، در مکانی مشخص وقوعیافته و تا زمانی دراز مهر خود را بر آن مکان میزند و پیوندی میان مکان و آن رویداد به وجود میآید که ناگسستنی است. خیابان سیتیر رویدادگاهی از این جنس است. خیابانی که در ادوار تاریخی حضور داشته و از هر دوره ردی بر کالبد خود دارد.
احساس آشنایی و نزدیکی من با خیابان سی تیر از این روست که در چند سال زندگی در تهران، همیشه به این خیابان رفتوآمد داشتهام و تغییرات هر روزه آن را دیدهام. چه از آن زمانی که خیابانی خلوت بود که قدم زدن در آن و تماشای ساختمانهای قدیمیاش محسورام میکرد، چه حالا که صبحهای خلوت و شبهایی بسیار شلوغ دارد. خیابانی که در خود باغ ملی و میدان مشق را جای داده، موزه ایران باستان در آن است، ساختمان زیبای موزه آبگینه و کلیساها، آدریان و کنیسههای ادیان را در آن قرارگرفتهاند. در تمام این سالها هرچه بیشتر با گذشته خیابان و ساختمانهای موجود در آن آشنا میشدم، بیشتر مجذوب این خیابان میگشتم و از همان زمان تا امروز که ساکن محلهای در همان حوالی هستم، خیابان سی تیر تبدیل به یکی از مقاصد پرسهزنیهای من در این شهر گشتهاست. خیابانی با ساختمانهایی زیبا، درختانی بلند، آرام و مجذوب کننده.
در سالهایی که دانشجوی کارشناسی شهرسازی دانشگاه هنر بودم، در بسیاری از نشستها و جلسات، صحبت از بازطراحی خیابان سی تیر، و تبدیل آن به فضایی شهری برای استفاده از پتانسیلهای این خیابان به عنوان بستری برای حضور افراد در آن بود. روزهای اجرای طرح و سنگفرش شدن خیابان را هم به دلیل رفتوامد هر روزهام از آن خیابان برای رفتن به دانشگاه به خوبی به خاطر دارم.
خیابان سی تیر بعد از اجرای طرح
با اجرای طرح پیادهراه خیابان سی تیر، این خیابان سنگفرش شد، و امید به این بود که کاربریها و ابنیه تاریخی موجود در خیابان نظیر؛ میدان مشق، موزه ایران باستان، موزه آبگینه و اماکن مذهبی ادیان در خیابان حضوری ملموس بیابند. اما این اتفاق نیفتاد و با گذشت زمان، سی تیر نقش جدیدی را پذیرفت که نه با هویت آن همسو بود و نه با آنچه سی تیر با آن شناخته میشد.
در کلاسهای عملی دانشگاه در تمام سالهای تحصیلم در رشته شهرسازی و بعد از آن طراحی شهری، وقتی خیابانی برای شناخت و تحلیل و درنهایت طراحی و دادن راهبرد و راهکار موضوع آن کلاس بود. همیشه نتیجه در پایان ترم یکی بود و به راهبرد و راهکارهایی ثابت و تکراری مانند: ایجاد پیادهراه و سنگفرش کردن آن، استقرار کافهها و دکههای غذا فروشی میانجامید. در این کارگاهها روال طراحی در طول یک ترم اینگونه پیش میرفت که توجه به بستر طرح آموخته نشده؛ و در نهایت کلید حل مشکلات در همه جا استفاده از همین راهکارها بود.
در اجرای طرح برای خیابان سی تیر نیز از همین روش همیشگی شهرسازانه بهره برده شده است؛ و طرح توانسته به واسطه ایجاد خیابانی با نقش غذا خوری، سی تیر را به مقصدی برای گذران اوقات فراغت در شهر تهران تبدیل کند. چرا که غذا خوردن به دلیل محدود بودن طیفی از فعالیتهای تفریحی و فراغتی در شهر، و مورد توجه قرار گرفتن اوقات فراغت در زندگی شهروندان، نسبت به گذشته نقش وسیعتری پیدا کرده و تبدیل به تنها نقش بسیاری از عرصههای عمومی شدهاست.
خیایانی که بعد از اجرای طرح و تبدیل آن به مکانی با نقش غذا خوری تجربه میکنم، خیابانی متفاوت است با آنچه تا پیش از این در ذهنم نقش بسته بود و همچنین متفاوت با آنچه در تصور من دانشجوی طراحی شهری، از طراحی این خیابان وجود داشت. این خیابان در تجربه کنونی من، در شمال خود همان خیابان زیبا و آرام سابق است، با فضاهایی ارزشمند و همچنان غیرفعال و بدون ارتباط با خیابان که امید میرفت با اجرای طرح این اماکن نیز فعال شوند، اما این اتفاق تاکنون نیفتاده است. با گذر از تقاطع خیابان سرهنگ سخایی با خیابان سی تیر با فضایی مواجه میشوم که بعد از ظهرها و بهخصوص شبهایی بسیار شلوغ دارد. خیابانی مملو از جمعیت، ماشین و صفهای خرید غذا در مقابل دکههای غذا فروشی، خیابانی که در آن همه چیز حول پدیدهی غذا خوردن معنا یافتهاست، و باهم بودن که اصلیترین نقش فضای شهری موفق است به باهم غذا خوردن تنزل پیدا کردهاست.
آنچه اکنون خیابان سی تیر را برای من ناخوشایند کرده، این است که، نقش جدید تعریف شده برای این خیابان همسویی با هویت این خیابان نداشته و اینبار راهحلهای همیشگی کارگاههای شهرسازی در بستر واقعی خیابانی شهری به وقوع پیوسته است. و در ادامه تبدیل به الگویی برای ایجاد سایر خیابانها شده است.
برای من تنها دلخوشی بعد از اجرای طرح این است که، شبها هم میتوانم به پارک مورد علاقهام در انتهای این خیابان بروم و دور حوضش بنشینم و چای بنوشم. اما در همین شرایط هم باید نسبت به زمان بازگشت از خیابان سی تیر تا خانهام خیلی حواس جمع باشم. چرا که سی تیر با نقش جدید خود توانسته امنیت را در محدوده غذا خوریهای خود برقرار سازد، اما این شرایط در محدودهای بسیار کوچک وجود داشته و تنها با چند دقیقه حرکت در همان محدوده با فضایی تاریک و ناایمن مواجه میشویم که، مصداق بارز فضاهای بیدفاع شهری است. این مسئله نشان میدهد که در طراحی خیابان سی تیر تا چه اندازه نگاه تعمیم یافتهای وجود نداشته و همچنین نشان از بیارتباطی این نقش با محدوده و زندگی اطراف این خیابان دارد چرا که نتوانسته ارتباطی را با محیط اطراف خود بهوجود آورده و همچنان به صورت نقطهای عمل میکند. همین موضوع باعث شده که سی تیر در بخش فعال خودبه تک مقصدی برای صرف غذا و بعد از آن ترک محدوده تبدیل شود.
خیابان سی تیر امروزه برای بسیاری از شهروندان شناخته شده است. در گپوگفتی با افراد حاضر در خیابان فهمیدم که این شناخت نه به واسطه وجه تاریخی این خیابان و وجود فضاهای ارزشمند بسیار آن، بلکه به واسطه نقش جدیدی است که برای خود تعریف کردهاست. با جستوجوی نام خیابان سی تیر صفحاتی برایم به نمایش درمیآید که روایتگر زندگی حالای این خیابان است. خیابانی که بسیاری آن را با نام خوشمزهترین خیابان تهران یا استریت فود تهران میشناسند.
اجرای یک طرح در یک فضای شهری در پی این است که ظرفیتهای مکان را شناخته و طرحی را برای دیده شدن و استفاده از این ظرفیتها و همچنین بالا بردن کیفیت زندگی استفادهکنندگان از آن مکان و ساکنان آن به اجرا برساند. اما آنچه در سی تیر بعد از اجرای طرح به وقوع پیوسته عکس این موارد است. چرا که نقش کنونی خیابان سیتیر اغلب برای استفاده کنندهگان سابق این خیابان بدون فایده بوده و ساکنان تنها منزل مسکونی این خیابان در محدوده استریت فود آن، امسال خانه را تحویل داده و رفته اند. نقش جدید تعریف شده برای این خیابان به میزانی پررنگ است که تمام آنچه خیابان سیتیر در خود داشته را نادیدنی کرده است. به طوری که کمتر کسی که به خیابان میآید از پیشینه و قصههای این خیابان اطلاع یافته و آگاه میشود.
در آخر توجه به این نکته هم دارای اهمیت است که غذا خوردن در جمعیترین حالت خود نیز امری فردی است و آن را نمیتوان در دسته فعالیتهایی اجتماعی گنجاند، شاید اگر خیابان سی تیر میتوانست بستری برای فعالیتهایی جمعیتر تبدیل شود، میتوانست جمعیتی جدید را حول خود شکل داده و به ایجاد غلیانی از احساسات فراتر از تک تک افراد منجر شود، فعالیتی که در راستای روح تاریخ و هویت این خیابان بوده است؛ و آنگاه خیابان به عنوان عرصهی این فعالیتها تبدیل به مکانی شود که در خاطر افراد مانده و خاطره در آن حول امری جمعی شکل مییابد، شهروندان با حضور در خیابان قصهای مشترک بیافرینند که خود هم قصهپرداز و هم بازیگر آناند.
پ.ن:متن در نشریه تهران شهر شماره 2 انتشار یافته است.