سیاستمداران، مانند سایر افراد، تا زمانی که حیات سیاسی آنها ادامه دارد، تلاش میکنند تا مطلوبیت انتظاری خود را بیشینه کنند. این مطلوبیت میتواند از درآمد، انگیزههای غیر مادی، قدرت و... تأثیر پذیرد. یکی از مهمترین مؤلفههای این مطلوبیت، شانس تصدی مجدد قدرت در سالهای آتی است. بر این اساس هر سیاستمداری نیاز دارد تا "میراثی" از خود به جای بگذارد که با کمترین هزینه بیشترین شانس تصدی قدرت را برای او ایجاد نماید.
بحرانی مانند ویروس کرونا بهترین موقعیت است تا میراثی که به آن اشاره گردید، بر جای گذاشته شود. در شرایط عادی، با ارائهی پاسخی قاطع به این بحران، هرچند ممکن است درکوتاه مدت اقتصاد دچار رکود شود، (در این خصوص و تأثیر پاسخهای متفاوت بر اقتصاد میتوانید به این یادداشت رجوع کنید.) اما نجات جان هزاران نفر و مقایسهی نتیجه عملکرد دولت با سایر کشورها میتواند تا سالها برندهی انتخابات را مشخص نماید. مهمترین سؤال در این خصوص چرایی عدم ارائهی پاسخ بهینه در این شرایط است.
زمانی که فرد یا گروهی بر اساس منافع خود بهترین رفتار را ارائه نمیدهد، به عنوان اولین عامل میتوان به قیودی که او را محدود میسازد، توجه نمود. یک پاسخ سراسری به بحران کرونا به معنای تعطیلی بسیاری از مشاغل است. اولین اثر چنین پاسخی، کاهش شدید درآمد بسیاری از مردم و حتی کاهش درآمدهای دولت است. در بحث #کسریبودجه گفتیم که ابتدا و انتهای بودجه در شرایط عادی هم با تقریبهای بسیار زیادی به هم میرسد و به صور معمول ناترازیهای فراوانی در آن وجود دارد. در چنین شرایطی کاهش درآمدها، برای سیاستمدار قوز بالای قوز خواهد بود. مشکل دیگر تعطیلی سراسری نیاز به تأمین معیشت مردم، به خصوص آنهایی که بیشترین آسیب را از این تعطیلی میبینند در ایام تعطیلی است. دولتی که در تأمین خرجهای معمول خود نیز دچار مشکل است و با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته است، با افزایش هزینهها دیگر حتما چون آهو در برف گیر خواهد کرد.
ممکن است بگویید که تقریبا هیچ دولتی در دنیا به میزانی مازاد بودجه نداشته است که بتواند هزینههای پاسخی قاطع را تأمین نماید. در پاسخ باید بگوییم که حق با شماست، هر چند همهی دولتها ناچار به افزایش کسری بودجه شدند اما با شرایطی متفاوت دست به این اقدام زدند. در بحث #کسریبودجه بیان شد که دولتها راههای متفاوتی برای تأمین کسری بودجه در اختیار داردند که بسیاری از آنها برای دولت ما به خوبی فعال نشدهاست و یا با توجه به شرایط کنونی از دسترس خارج است. گفتیم دولتها موجودات بد حسابی هستند و هر چه بد حسابی آنها بیشتر و آشکارتر باشد، در مواقع نیاز با شرایط سختتری برای قرض گرفتن مواجه خواهند بود، که این شرایط برای دولت ایران نیز صادق است. از دست دادن فرصتهای طلایی برای تأمین کسری بودجه در چند ماه گذشته عاملی دیگر در بسته شدن دست دولت است که برای آشنایی بیشتر میتوانید به این پست رجوع کنید.
یکی از راهکارهای دیگری که در بسیاری از کشورها استفاده شده است، افزایش پایهی پولی و استفاده از شیر اصلی بانک مرکزی است. در زمانی که همهی کشورها از این راهکار استفادهی مناسبی به عمل میآورند، عدم استفاده گستردهی دولت که به این ابزار اعتیاد دارد عجیب است. اما مشکل دقیقا همین جا است که به دلیل سابقهی موجود از دولت در کشور، هر گونه سیاست پولی، سریعا اثر خود را در تورم نشان خواهد داد. به عبارت دیگر، بی اعتباری دولت و بانک نزد مردم باعث میشود تا با مشاهدهی اعمال سیاست پولی انبساطی، مردم خود را برای تورم بیشتر آماده سازند. از طرف دیگر تورم فزاینده توان دولت را برای تمرکز بر سایر مشکلات کاهش میدهد و دائما میباید به دنبال دستگیری قصاب و دلال و لاستیکفروش باشد. این شرایط موجب میشود تا دولت ارائهی پاسخی قاطع را تا زمانی که بحران به حدی بالایی از شدت خود برسد به تعویق بیاندازد.
در متنهای آتی #داستانپول به ادامه بحث پول و تورم و تبیین اثرات مخرب آن خواهیم پرداخت.