CHSRSP
CHSRSP
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

خاطره مادر شهید جلال افشار

از همان سالها بود که قدر جلال را بیشتر دانستیم . به راستی که حق مادر و فرزندی را خوب و نیکو ادا کرد. مادر همیشه می گوید از مهربانی ، رفتار خوب، گذشت و فداکاریش خاطرات زیادی دارم:

"جلال شیرینی زندگی ما بود. هرگز به من بی احترامی نکرد و همیشه شرمنده اخلاصش هستم. در همان دوران، چیزی از من خواست که از نظر مالی توان اجابتش را نداشتم. دو مساله روح مادری مرا آزرد: یکی اینکه قدرت اجابت خواسته اش را نداشتم و دیگر نگاه اشک آلودش که قلبم را به درد آورد. چاره ای نداشتم جز اینکه منتظرش بمانم. آن لحظات سخت فقط برای یک مادر قابل درک است. چند ساعت بعد، صدای زنگ در خانه آمد. برخاستم و سرآسیمه شتافتم. در را که باز کردم، جلال را دیدم که توی درگاهی ایستاده. لحظه ای هیچ نگفت. کنار کشیدم تا بیاید تو. آمد و کاری کرد که چهار ستون بدنم لرزید. خم شد و قبل از اینکه بتوانم عکس العملی نشان دهم ، دستم را گرفت و بوسید. الان هم که بیاد آن لحظه می افتم قلبم می خواهد از کار بیفتد. حوله بزرگ سفیدی را که خریده بود، داد به دستم.در آن لحظه تنها کاری که توانستم بکنم. این بود که در آغوشش بکشم و ببوسمش. از آن روز آینه دل او را انقدر سفید و نورانی یافتم که هنوز هم همه آن صفا و خلوص و پاکی را با تمام وجود احساس می کنم. جلال با آن حال عجیب و روحانی اش گفت مادر، از دست من ناراحت هستی؟ چکار کنم تا راضی شوی و مرا ببخشی؟ هرگز لرزش کلامش را از یاد نمی برم."

شهید جلال افشار
شهید جلال افشار



لازم به ذکر است مادر شهید افشار بعد از مدت‌ها تحمل بیماری در تاریخ 1394/12/25در ۸۷ سالگی دار فانی را وداع گفت قبر این مادر شهید در باغ رضوان قطعه ۲۲ ایثارگان می باشد.

درباره شهید جلال افشار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید