گفتگوی ویژِه لقمان مداین با دکتر مهدی خزعلی سیاستمدار و سمیر زند هنرمند در سالنامه روزنامه اعتماد
نام خانواده خزعلی را کمتر کسی است که نشنیده باشد، در یک دهه اخیر تیتر روز رسانه های کشور بوده اند، از هر جناح و گرایشی میانشان گزینه ای یافت می شود اما اینبار به بهانه خبر احتمال بازگشت و از سرگیری فعالیت خوانندگان خارج از کشور که دستخوش واکنش ها و تحلیل های متفاوتی شد، همچنین ناامیدی بزرگ مردم از مشارکت مدنی که در روزهای اخیر ثابت شد مساله ای جدی است و در کلام رهبری نیز نمود پیدا کرد، در کنار فرایند بدسلیقگی در اعمال قانون و خوانش اشتباه احکام که باعث شده تصور دوران ملوک الطوایفی مجددا احیا شود به سراغ دو فرزند آیت الله خزعلی(ره) آمدم، هر دو در حوزه هایی که مدنظر داشتم می توانستند تحلیل هایی مرتبط و آزموده شده ارائه دهند، زحمت فراوانی بود تا فرایند هماهنگی و ایجاد زمان مشترک را میان جناب محمد حسین خزعلی با نام هنری سمیر زند که ساکن خارج از کشور هستند با جناب دکتر مهدی خزعلی به عنوان سیاستمدار انجام دهم که با استقبال عزیزان برای به اشتراک گذاشتن تجربیاتشان این مهم صورت پذیرفت.
آنچه می خوانید مصاحبه ای است سرشار از نگاه واقع گرایانه به موضوعاتی که این روزها با آن دست و پنجه نرم می کنیم، جرعه ای است از آزمودگی که بعضا ما را به کشورهای دیگر می برد تا دریابیم همین دردمندی ها در بلاد دیگر چگونه رفع می شود و خروجی فعالیت های مدنی خشونت پرهیز تا چه اندازه می تواند برای مردم سودآور باشد و گاهی دغدغه و تردید هنرمندان خارج از کشور را عیان می سازد، هرچه هست برای من مفید بود و امیدوارم برای شما مخاطبان گرامی نیز خالی از لطف نباشد.
جناب دکتر مهدی خزعلی اجازه بدهید سوال اول را با شما آغاز کنم، ظهور یک استعداد هنری در خانواده ای روحانی با مخالفت پدر مرحومتان آیت الله خزعلی مواجه نشد؟
فعالیت های برادر هنرمندم فراز و نشیب های زیادی داشت اما اسم هنری ایشان را هم به عنوان "سمیر" پدر انتخاب کرد، کسانی که وسواس خناس بودند، می رفتند و می گفتند:" که آقا در خانواده روحانی نباید کسی موسیقی کار کند" علی رغم همه این قصه ها آخِر بحمدالله پذیرفتند که این پسر می خواهد کار هنری کند، می خواهد کار موسیقی کند و اواخر رضایت پدر هم برای کار موسیقی و هنر جلب شده بود، خب ایشان کارهای خیلی قشنگی کردند، بعضی از آهنگ ها در حوزه مذهبی را بنده بارها و بارها گریستم، آن آهنگ زیبایی که برای حضرت علی اصغر (ع) خواندند، برای حضرت ابوالفضل (ع)، برای پیامبر(ص)، برای امیرمومنان(ع) و در حوزه موسیقی پاپ، عاشقانه هایی خواندند و خیلی زیباست.
جناب دکتر، وزیر ارشاد فرمودند که آقای معین اجازه دارند به ایران بازگردند و فعالیت کنند، فکر می کنید در شرایطی که خواننده بی حاشیه ای مانند جناب همایون شجریان ممنوع الخروج می شود آیا پیشنهاد جناب وزیر عقلانی است؟
یادم هست سال 83 وقتی که با آقای هاشمی صحبت می کردیم تا ایشان را راضی کنیم برای 84 کاندیدا بشوند، بنده مطرح کردم که در حوزه هنر بجای اینکه التماس کنیم فضا باز شود و بیایند تا یخ داخل و خارج را آب کنند، می توانیم بدون اینکه هزینه کنیم درآمد هم ایجاد کنیم، کافیست اجازه دهید کنسرت یانی در تخت جمشید برپا شود، سی دی کنسرت یانی در پرسپولیس خودش بهترین تبلیغات برای گردشگری ایران است.
مثلا آقای معین را هم که خواننده ای بسیار معقول و معتدل هست، برای امیرمومنان(ع) هم خوانده، بیاوریم در استادیوم آزادی و در یک روزی مانند عید غدیر بخوانند اما سالماً غانماً با احترام بیاید با احترام برود، همین کافیست، نمی خواهد شما تبلیغات کنید، شما عملا امنیت را به ایرانیان خارج از کشور نشان دهید، با آمدن معین و رفتن یا هر کدام از هنرمندان دیگر، اما خوب این بحث مطرح شد اما آقای هاشمی که نیامد و در آن سال معجزه هزاره سوم آمد!
جناب سمیر زند به شما بر می گردم، الان 5 سالی میشه که در ترکیه ساکن هستید و فعالیت می کنید و بر حسب اتفاق همسایه جناب معین هم هستید، ایشان را چطور یافتید؟
بگذارید ابتدا اصلاح کنم که من همسایه آقای معین نیستم و در واقع هم محله ای هستیم، در کارگیجاک آلانیا ایشان هم منزل دارند، البته واقعا همسایه یکی از هنرمندان به نام و مجاز کشورمان هستند و در یک ساختمان ساکنند ولی خب یکی دوباری که آنجا زیارتشان کردیم دریافتیم بسیار انسان موقر و متین و یک آدم خاص هستند و وقتی از ایشان به عنوان یک خواننده لس آنجلسی صحبت می شود تعجب می کنم، به نظرم که ایشان خیلی خیلی خیلی مجازتر از خیلی مجازهای ما هستند، از نظر رفتاری از نظر آثاری که ارائه کردند، یعنی وقتی شروط ارشاد را در صدور مجوز نگاه کنیم فکر نمی کنم آقای معین کاری بیرون داده باشند که شامل مجوز نشود، جسارت نمی کنم به بچه های داخلی و عزیزان و اساتید داخل اما جناب معین از استاندارد بسیار بالاتری نسبت به بعضی کسانی که امروز مجاز کار می کنند برخوردارند و در آن سطح کار می کنند و واقعا به نظر من جای ایشان خالی هست که بیایند و در کشور خودشان با مردم خودشان تعامل داشته باشند، اجرا داشته باشند، مردمشان را از نزدیک ببینند و مردم نخواهند پولشان را تبدیل به ارز کنند تا در ایام عید نوروز یا زمان های دیگر به کشورهای اطراف بروند و صدای ایشان را بشنوند و کنسرت بروند، چرا در کشور خودمان نباشد؟ اولا که ارز بیخودی از کشور ما خارج نمی شود، این هزینه ها در کشور خودمان انجام بشود و اینکه هنرمندی با این جایگاه حقش هست که بیاید در کشورش با مردم خودش بطور مستقیم ارتباط داشته باشد، ایشان هم که مساله ای نداشتند.
البته همین جا عرض کنم، این جای تشکر دارد از وزارت ارشاد چون واقعا دو سه موردی که شخصا شاهد بودم آقای اسماعیلی خیلی با دید باز و با این انگیزه که فضای اجرایی هنرمندان را فراهم کنند مستقیما ورود کردند، حمایت کردند، اظهار نظر کردند، حتی اگر در دوره های قبل هم بوده اما به این شکل امروزی وزیر شخصا ورود نمی کرد، مثلا کاری که با آقای اکبر عبدی قرار بود در آلانیا اجرا گذاشته بشود، خب یکم سختی های خودش را داشت، تا بخواهیم مجوز هایش را بگیریم اما در آن مقوله هم ما حمایت وزارت ارشاد را دیدیم که گفتند بروید و انجام بدهید.
جناب سمیر یعنی می فرمایید برنامه ای که می خواستید با آقای اکبر عبدی در ترکیه اجرا کنید مجوز وزارت ارشاد ایران را داشت؟
بله بله اصلا آمدیم همه چیز را هماهنگ کردیم تا جناب عبدی که در ایران فعالیت مجاز می کنند به مشکل نخورند، تمام اینها را ما چک کردیم و حمایت شد، یعنی جزو معدود زمان هایی هست که می بینم وزارت ارشاد هر وقت هر هنرمندی جلو می رود حمایت می کنند و از سنگ اندازی های سابق خبری نیست.
جناب دکتر شما در سیاست شناخته شدید و برادرتون در عرصه هنر، هر دو عزیز به حسب فعالیت هایتان با وزارت ارشاد برخورد داشتید و شاید یکی از نقاط تلاقی شما همین جا باشد، اظهارات جناب سمیر راچطور ارزیابی می کنید آیا عملکرد کنونی وزارت ارشاد مناسب هست؟
من فکر می کنم اگر حتی جناح مقابل و رقیب ما دارد فضا را باز می کند باید کمک کنیم، اینکه من بگویم این به نفع جناح مقابل می شود خطاست! جناب وزیر گفتند آقای معین بیاید یک عده شروع کردند که اگر بیاید 28 سال حبس می گیرد بعد قوه قضائیه تکذیب کرد خب این سیاه نمایی ها درست نبود.
جناب سمیر شما با مرحوم حبیب اثر مشترک داشتید، حتی گفته می شود شما ایشان را به ایران آوردید، آیا آقای حبیب هم با ترس نبود امنیت برای ورود به ایران مواجه بودند؟
زمانی که من در دبی بودم آقای حبیب را در هتلی که سمت خیابان رقه بود دیدم، هتل دِلمون، ایشان شب ها آنجا برنامه داشت، به بنده گفتند میخواهم به ایران بیایم ولی به من گفته شده بیایی بازداشت می شوی، گفتم چرا باید شما را بگیرند؟ گفت نه! واقعا فکر می کنی برگردم من را نمی گیرند؟ گفتم آخر برای چه؟ شما یک هنرمندی پیشکسوتید، اولا؛ همچین کاری با شما نمی کنند، دوما دلیلش چه هست؟ اینکه مدام بگوییم می گیرند می گیرند که نمی شود، چرا؟ پرونده ای دارید؟ داستانی دارید؟ که آن هم قابل استعلام هست، چرا باید بگیرند؟ حالا خیلی جاها گفتند من ایشان را آوردم در صورتیکه وقتی رسیدند ایران من خبردار شدم که آمدند یعنی زنگ زدند و ما در استودیو بودیم و آن دوستمان تلفن را دادند به ایشان و الباقی که حالا تکرار مکررات هست.
اما جناب سمیر، گفته شده که جناب حبیب لپ تاپ و پاسپورتشان در موقع ورود ضبط شد، این عمل را منطقی می دانید؟
خب لپ تاپ و پاس ایشان را گرفتند که به ساختمان سنگی مراجعه کنند، این یک روال هست، برای فقط آقای حبیب هم نیست، به هرکسی که سال ها نبوده می گویند بیا ببینیم چکار کردی؟ داستانت چه بوده؟ برای آدم گمنام هم اینکار را می کنند، وقتی طرف 20 سال 30 سال نبوده در کشور، امریکا هم باشید همین کار را می کنند، وقتی طرف سال ها به امریکا برنگشته باشد اف بی آی می گوید بیا ببینیم چکار می کردی در این مدت.
یعنی این می گیرند می گیرندها به نظر من از قول کسانی گفته نمی شود که دلسوز مملکت باشند، می خواهند همه را بترسانند که فضای باز در کشور اتفاق نیفتد و خیلی از هنرمندان و خیلی از ایرانیان خارج از کشور نیایند، من در همین دو سه روز اخیر خبردار شدم که یک ماموریتی به یک عزیزی داده شده از طرف ریاست جمهوری که اصلا حمایت بکنند از بازگشت امن ایرانیان خارج از کشور، حالا چه بخواهند بیایند و بمانند چه بخواهند بیایند و بروند.
جناب دکتر، برادرتان با مرحوم حبیب در دبی صحبت کردند و مجابشان کردند که بازگردند آیا شما هم تجربه اینچنینی در فراهم کردن مقدمات ورود ایرانیان خارج از کشور داشتید؟
بنده آقای جهان قشقایی را دیدم، خدا رحمتشان کند، من از تهران برایشان امانتی برده بودم، یعنی از طرف یکی از اقوامشان، بعد نشستیم در هتل و نسکافه ای خوردیم، خب آن موقع نمی دانستم آقای جهان چه کسی است، گفتم کار شما چه هست؟ گفتند من می خوانم، آنجا تازه فهمیدم ایشان خواننده است، بعد دیگر با صدای گرم و خش دار ایشان آشنا شدیم و همیشه در ماشین هم از صدای ایشان استفاده می کردم، منتهی می ترسیدند، می گفتند من بیایم دستگیر می شوم، خب کمی رزومه ایشان را دیدم و گفتم اجازه بدهید من بروم ایران و یک استعلامی بکنم، اگر مشکلی نبود بیا، چرا می ترسی؟ خب من آمدم اینجا از دوستانی که داشتیم استعلام کردم گفتند هیچ مشکلی ندارد، پرونده ای ندارد و ایشان آمد، سالما غانما آمد و رفت، زمان زلزله بم بود که آنجا سر هم زد، حتی قرار بود کنسرت بگذارد به نفع زلزله زده های بم و ما برایشان مجوز بگیریم، سی دی اش را هم اخوی بردند تحویل دفتر موسیقی وزارت ارشاد دادند برای گرفتن مجوز شعرش ولی یکم قصور از ما بود که پیگیری نشد وگرنه همینجا مجوز گرفته می شد و همینجا اجرا می کردند، البته زمان سفر ایشان هم کوتاه بود، پروسه ارشاد هم مثل امروز نبود و خیلی طول می کشید، دیگر تا برسد به مجوز ایشان رفته بودند، ولی راحت آمد و رفت، کسان دیگری هم شنیدم به این گونه بودند، ظاهرا شکیلا هم سفرهایی داشته، آمده و رفته.
جناب دکتر، اینهایی که اسم بردید در سطح موسیقی فاخر قلمداد می شوند، کمی پایین تر اگر بیاییم چرا فردی مثل آقای تتلو که روی ناو جنگی هم آهنگ خواندند اما موفق نشدند مجوز کنسرت بگیرند؟
اگر بلد بودند، بجای اینکه یک ضد فرهنگ کنار آقای رئیسی بنشانند، باید معین کنار ایشان می نشست، یعنی حداقل اگر شما می خواهید یک هنرمند، یک خواننده کنارتان بنشیند ارزش هایتان را بشناسید، چه کسانی در حوزه این هنر سرآمدند، شجریان باید در کنار شما می نشست، شهرام ناظری باید کنار شما می نشست و از خوانندگان زن که بسیارند، نترسیم از فعالیت آنهایی که واقعا صاحب نام هستند، مثل خانم هایده که خدا رحمتشان کند، خانم مهستی، گوگوش، شکیلا و دیگران، باید این فضا باز بشود.
جناب دکتر خب اینجا بحث پیش می آید که آیا صدای زن حرمت دارد یا خیر؟
آن قسمتی که به ما مربوط می باشد بحث های فقهی آن است، من مقاله صدای زن را سال 77 بر مبنای نظر آیت الله سیستانی نوشتم، که در مراسم ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س)، از خانه پیامبر تا حی قبا یعنی خانه داماد، 9 کیلومتر راه هست، ریسمان شتر حضرت زهرا(س) دست سلمان فارسی است، یعنی نامحرم! دور این شتر بانوان هستند مثل زنان پیامبر(ص) و دارند شعر می می خوانند، آن هم شعر عروسی، "فاطمه خیر نساء البشر و من لها وجه کوجه القمر"، "فاطمه بهترین زنان بشر است و صورتش مثل ماه می درخشد"، این شعر را دارند مثل ترانه می خوانند، عروسی هم هست عزا نیست، خودتان هم در کتب نوشتید همسر پیامبر(ص) می خوانده، ام المومنین داشته می خوانده و صدایش شنیده میشده آن هم در حضور صحابه ای که دور شتر علی گرد آمده بودند، یعنی در حضور نامحرم! حال شما بگویید حرمت دارد یا خیر!
جناب سمیر نظر شما درباره حرمت صدای زن چه هست در این خصوص با برادرتان هم فکر هستید؟
خوب از صدای ناموس پیامبر(ص) به عنوان یک زن که بالاتر نداریم، آن هم در حضور سلمان و دیگر صحابه، گاهی این شبهه برای من به وجود می آید البته به کسی بر نخورد اما این شبهه هست که نکند ما خیلی مسلمان تر از پیغمبریم، یعنی چیزی درست کردیم که در روایت هست وقتی امام زمان(عج) می آید علمای زمان در مقابلش می گویند او بدعت آورده، "رجل یاتی به دین جدید"، یعنی علمای وقت می گویند این مردی هست که دین جدید آورده، این چه دینی هست؟ خوب چکار کردیم! چقدر دین را عوض کردیم، چقدر مردم را از دین فراری دادیم، یعنی ببخشیدا اینجا که ممیزی سازمان صدا و سیما نداریم، واقعا خداوکیلی نسبت به ده سال پیش، پانزده سال پیش ماه رمضان ها حال و هوای سابق را دارد؟ اصلا کسی روزه می گیرد به آن صورت؟
جناب دکتر فکر می کنم کامنتی داشتید که می خواستی بفرمایید در خدمتتان هستیم
ببینید هر افراطی تفریطی دارد، اول انقلاب بوق های بلندگو مساجد را گذاشتیم یک ساعت نوحه پخش می کرد، آقا شما یک اذان سی ثانیه ای یک دقیقه ای می توانید پخش کنید اما بقیه اش را باید داخل مسجد ببرید، الان وضعی شده در ام القرای اسلام که شما مدعی هستید، در این تهران صدای اذان ما نمی شنویم، یعنی همان صدای اذان هم جرات نمی کنند که بلند کنند، نه به آن شوری شور که از صبح تا شب برای ما نوحه پخش می کردید نه به این بی نمکی که اذان سی ثانیه ای را هم پخش نمی کنید، آن عرب پخش می کند، در اسپانیا پخش می شود، در ترکیه ای که حکومت لائیک هست 5 بار پخش می شود اما در ام القری اسلام با ادعای امام المسلمینی که می خواهیم اسلام را بر جهان صادر کنیم می ترسیم اذان را پخش کنیم.
جناب زند شما تجربه زندگی در ترکیه را دارید، آیا مردم نسبت به پخش اذان واکنش مثبتی دارند؟
البته آنجا خیلی از مردم شاکی می شوند، چون تا سر یک سری از چهارراه ها بلندگوکشی کردند، مسجد نیست ولی صدای اذان پخش می شود و یک سری شاکی هستند و می گویند این صدای بلند شاید یکی مریض داشت درخانه، این بلندگویی که رو به ساختمان هست و دارد اذان پخش می کند شاید مریضی درش خواب باشد، به نظر من اینکه تمام شهر یک سره 5 بار در روز اذان پخش کنند هم نمی شود، مثل این هست که بلاتشبیه بگوییم 5 بار در روز دستمان را بر روی بوق ماشین بگذاریم، بالاخره آن صدا هم با حجمی وسیع میتواند آزار دهنده باشد برای یک عده ای که مریض هستند، اصلا مسیحی هستند، به نظرم باید جامعه را خیلی کلی تر از این ببینیم که فقط بیاییم و سلیقه خودمان را تحمیل کنیم، یعنی اینجوری نباشد که چون من اینگونه هستم همه باید اینطور باشند، ما منشمان را داریم، دینمان را داریم، هرکس دوست دارد بیاید هرکس دوست ندارد نیاید، اینطور باشد که چون برادر من دوست دارد کت و شلوار بپوشد و یقه خود را ببندد من مختار باشم که یقه خود را نبندم و پیراهن آستین کوتاه بپوشم.
جناب دکتر، شهروندان ما جملگی مسلمان نیستند، مسیحی هم داریم، چرا ناقوس کلیسا مثل اذان نباید شنیده بشود؟
خب بحث قشنگی را شما باز کردید، بحث این هست که ما میگوییم ناقوس کلیسا هم باید پخش بشود، چرا ناقوس کلیسا در تهران خاموش است؟ چرا اذان از ماذنه پخش نمی شود؟ منتهی این را باید مردم مطالبه کنند، یعنی همان مسیر دموکراسی را باید طی کرد که مردم از طریق نمایندگانشان در مجلس یا شورای شهر نظرشان را عملی کنند، حتی اگر بگویند صدای اذان مزاحم است، خوب نظر مردم، روان شناسان، جامعه شناسان، پزشکان گرفته می شود و اعضای نمایندگان مردم تصمیم می گیرند، محدوده صدای اذان یا ناقوس کلیسا چقدر باشد، یعنی مسیر باید از اینجا آغاز شود.
جناب زند به نظر شما این فضا وجود دارد که مردم بتوانند نظرشان را از طریق نمایندگانشان اجرایی کنند؟
اصلا شما بیاید من را روشن کنید که چقدر الان نماینده شهرها می روند و می نشینند تا دریابند مردم شهرشان چه می خواهند و آن را انتقال می دهند؟ اگر هم انتقال بدهند چقدر موفق می شوند؟ یک نماینده با یک ظاهری می آید برای اینکه سمتش و جایگاهش را حفظ بکند، تازه سعی می کند کسی که مراجعه کرده را راضی کند تو اشتباه می کنی!، مثلا شاید گفتنش هم حساسیت ایجاد کند و نباید بگوییم اما در همین مسئله حجاب تعداد زیادی می گویند ما نمی خواهیم حجاب داشته باشیم، این را به کدام نماینده بگویند و آن نماینده در کجا می تواند این مسئله را مطرح بکند؟ چجوری می تواند این درخواست را بگوید؟ خود نماینده مخالف این خواسته هست و اگر مطرحش کند نیز خودش را برکنار می کنند.
جناب دکتر یکی از مقامات فرمودند هر مسئله ای را نمی شود به همه پرسی گذاشت و شدنی نیست، حتی در جاهایی مردم اطلاع ندارند که نظر دقیق بدهند، شما چقدر موافق این زاویه نگاه هستید؟
بگذارید یک مثال خارجی برایتان بزنم، کشور دموکراتیک نیست، حاکم پادشاه هست، موروثی است، سلطان قابوس که خدا رحمتش کند، یعنی عمان، وقتی بحث قلیان شد که در رستوران ها عرضه بشود یا خیر، سلطان قابوس در این مسئله نظر پزشکان را از بُعد سلامتی و روحانیت را از بُعد شرعی اش پرسید و بعد فرستاد مجلس، تلویزیون مفصل بحث های اینها را پخش کرد، مجلس در نهایت تصویب کرد عرضه قلیان در رستوران های عمان ممنوع، مثل ایران هم نبود که بروید دربند، یک رستوران عرضه کند دیگری نه، چون اولی شتیل را داده دومی پرداخت نکرده، یا در یک رستوران فردی می گوید خانم ها قلیان نکشند، نظر شخصی است دیگر!، یک دفعه می روند بالاسر زن و شوهر که چرا دود بالای سر خانم بود، خوب از کجا این قوانین در می آیند؟ یا جمع می کنند که اماکن دارد می آید، بعد می روید فیروز کوه در آنجا حکومت فیروزکوه می گوید ممنوع، بعد از حوزه استحفاظی فیروزکوه که رد می شوید دوباره آزاد می شود، به حوزه خراسان که می رسید، رئیس جمهور خراسان آقای علم الهدی ممنوع کردند، بعد رئیس جمهور خراسان حکومتش در مشهد هست، اما به طرقبه که می رسید، حکومت رئیس مجلس آقای قالیباف هست و چون قلیان دوست دارد آنجا قلیان آزاد است، می خواهم بگویم از این حالت ملوک الطوایفی و حسین قلی خانی باید در بیاید، اگر بخواهیم مثلا قلیان را عرضه کنیم من پزشک نظر می دهم، آخوند نظر می دهد، جامعه شناس نظر می دهد، مجلس تصویب می کند عرضه قلیان آزاد یا ممنوع و تمام می شود، برای حجاب هم همین هست.
جناب سمیر فکر می کنید برای حجاب این روال دموکراسی که باید نظرسنجی بشود طی شده؟
ما هرچه که می بینیم این هست که برخورد می کنیم یا صد درصد برخورد می کنیم، به نظرم باید اول ببینیم چند درصد مردم موافق این طرح هستند و چند درصد مخالف، تازه اگر اکثریت گفتند حجاب می خواهیم و اقلیتی که اگر شدند ده میلیون، شدند بیست میلیون و گفتند حجاب نمی خواهیم آیا حق ندارند در کشور؟ اصلا اکثریت 60 میلیون می گویند حجاب، اما 20 میلیون می گویند ما این را نمی خواهیم، بدون اشاعه فحشا، بدون خیلی از داستان ها، حجاب را نمی خواهیم، آیا این جمعیت اندازه 20 میلیون خودشان حق دارند؟ از کشورشان سهم دارند؟
جناب دکتر،آقای سمیر می فرمایند به فرض که مخالفان حجاب اقلیت باشند، آیا این اقلیت حق مطالبه گری دارند؟
من از برادرم یک سوال دارم، می خواهم بپرسم این قید را از کجا آوردند؟ فرمودند 20 میلیون می گویند حجاب نمی خواهند، این آمار جمعیتی را از کجا آوردند؟ فرمودند بدون اشاعه فحشا باشد، حالا شاید یک میلیون هم با اشاعه فحشا بی حجابی خواستند، آن وقت باید چه کنیم؟ آن کس که مشروباتش را هم می خواهد چه کنیم؟ مگر آنکه فحشا را می خواهد مشروبات را می خواهد به سهم خودش حق ندارد، باید با او چه کنیم؟ آیا در دبی همه چیز آزاد است؟ آیا برخورد نمی کنند؟
جناب سمیر قیدی گذاشتید در فرمایشتون که آقای دکتر می فرمایند رفرنس آن کجاست؟ و اینکه شما تجربه حضور در دبی داشتید، آیا آنجا مشروبات آزاد است؟
ببینید قید آماری را مثال زدم، منظور یعنی اقلیت باشند، در بهترین حالت ممکن، یعنی آرمانیست، من برای اینکه می دانم اخلاق برادرم چیست، اخلاق نظام را هم می شناسم، اخلاق خیلی از آقایان را می دانم برای همین سریع قید را گذاشتم که اصلا قول می دهیم اشاعه فحشا نباشد، حالا با این شرایط چه؟ اما به ترکیه برویم، آنجا تمامش آزاد هست، مشروبات هم در سوپر مارکت هست، در دکه ها هم هست اما در دبی نیست، دبی می گوید اگر اشاعه فحشا کردی، آمدی توی پارک و یک ارتباطی برقرار کردی که اسمش را گذاشتیم اشاعه فحشا می گیریم، دیپورتت می کنیم، پایت را هم دیگر نمی توانی بگذاری در دبی، ولی دیگر به چیزهای اولیه که چه بپوشی کاری ندارند، وقتی به یک آدمی می گویید چه بپوش، من خودم را می گذارم جای آن خانم، مثلا به برادرم بگویم آقای دکتر شما این رنگ کت و شلوار را از فردا دیگر حق ندارید بپوشید، تعهد بگیریم از شما، آیا قابل تحمل هست؟
جناب دکتر اشاره فرمودید نکته ای دارید بفرمایید
بله، اجازه بدید از دبی خارج نشویم، بیایید به همان امارات برویم، توی دبی تا پل النهده که بعدش شارجه است، این سمت پل مشروبات در هتل ها سرو می شود اما در مغازه ها نیست و صرفا در هتل ها هست و فرودگاه، بعد می رویم آن سمت پل کلا مشروب ممنوع هست، این سمت پل قلیان همه جا سرو می شود، آن سمت پل که شارجه هست قلیان نه تنها ممنوع است و سرو نمی شود که اگر با خود به کنار ساحل ببری 100 درهم جریمه می کنند حتی اگر کسی مشروب خورده باشد و مست به کنار ساحل برود جریمه می کنند و حد می زنند به او، روی بالکن اگر قلیان بکشی شرطه می آید درب خانه ات را می زند و می گوید آن قلیان را بیاور و مصادره می کند و باز صد درهم جریمه می دهد، یعنی ببینید تفاوت ها را، بعد یکم می رویم آن سو تر، می رسیم به عجمان، این سمت خیابان ده متری، شارجه است، همه محدودیت هایی که گفتیم اجرا می شود، آن سمت خیابان عجمان است، که در مغازه هم مشروب می فروشند، یعنی هرکس مشروب می خواهد می رود عجمان و می خرد.
جناب سمیر بفرمایید
اتفاقا بحث قشنگی باز کردند، پس عجمان، فجیره، شارجه، دبی، ابوظبی فرق می کند، مشهد، تهران، قم، اصفهان فرق می کند، شبکه 5 تلویزیون ما یک سری آزادی هایی دارد، شبکه یک که سراسری هست ندارد، محدودتر هست چون دارد در شهرستان ها هم پخش می شود، این ها را می دانیم اما شما یک سوپاپی دارید به اسم شبکه 5، یک سوپاپی دارید به اسم فجیره، عجمان، آیا اینجا سوپاپی داریم که مردم ما حداقل اون 20 میلیون آنچه که می خواهند را بدان دسترسی داشته باشند؟
جناب دکتر پاسخ با شما
خب من قدم اول خواستم اختلاف سیاست های کشورها را بگویم که یک جا تا آذربایجان هم می روی کنار خیابان سرکوچه یک بچه نشسته و جعبه میوه گذاشته و مشروب می فروشد، این تفاوت ها را داشته باشیم، حالا بیاییم عملکرد سلطان قابوس را ببینیم که من شخصا پسندیدم، گفت شما نظر بدهید من هیچ کاره ام، رای مردم را گرفت و قلیان را کنار گذاشت، دیگر کسی نمی گوید چرا.
جناب سمیر فکر می کنید این سبک رای گیری برای ما راهگشا بوده تا امروز؟
الان توی 40 سال گذشته آیا راجع به همین قلیان رای گیری کردیم؟ اصلا برویم سراغ چیزهای ساده که مردم بخواهند، راجع به زیست شبانه، مردم دلشان می خواهد یک زیست شبانه داشته باشند، کجا باید بروند این را اعلام بکنند، درخواستشان را مطالبه کنند، به نماینده شان بگویند؟ نماینده ای که شنیده می شود با یک سری هزینه ها آمده بالا، نیامده تا مردم را با خودش همراه کند، رای ها را با خودش همراه کرده نه مردم را و الان هم شاید گوش شنیداری نداشته باشد و زبان گویای مردم نباشد، مردم اگر واقعا درخواستی داشته باشند، کجا باید این را بگویند، چجوری باید بگویند، ما فکر نمی کنیم که یک سری مسائل که جامعه دارد به آن عکس العمل نشان می دهد، مطالبه می کند، و ما نیز می فهمیم که مردم چه می خواهند، پس چرا برایشان خیلی روشن راهی برای بیان خواسته هایشان مثل همان رای گیری که برادرم فرمودند و در عمان بر سر قلیان شد به آرای عمومی نمی گذاریم؟ نمی خواهد نماینده هایشان حرف بزنند، رای گیری شود رفراندوم شود برای فلان موضوع تا خودشان حرف بزنند.
جناب دکتر خزعلی باز می رسیم به همان سخن مقام حاکمیتی که فرمودند نمی شود سر هر مبحثی از مردم نظر سنجی کرد، آیا شما باور دارید می شود هرچیزی را به همه پرسی گذاشت؟
اساسا بنا بر این هست که هر مساله ای که مسئله جامعه شد به رای نمایندگان مردم گذاشته شود، این با رفراندوم تفاوت دارد، لذا آن اتحادیه آن تعاونی آن سندیکا بگوید:" آقا رستوران دار من برایش تا 12 کفایت نمی کند و می خواهد تا 2 باز باشد"، آن ها تقاضایشان را به نماینده مردم بدهند، تا بررسی کنند، یک بحث جدی، مثل انگلیس، در آنجا مغازه ها ساعت چند می بندند؟ ساعت 5، یک سری مغازه های دیگر تا 8 شب، وقتی آخر شب بروید جز بارها و امثال آن جای دیگری باز نیست، برای چه ساعت 5 می بندند؟
جناب سمیر، آیا واسطه گری سندیکا می تواند کمک کننده باشد؟
چند درصد ما اتحادیه ای داریم که واقعا بدون در نظر گرفتن جایگاهش بدون در نظر گرفتن خیلی بروکراسی ها بدون در نظر گرفتن خیلی بازی ها برای حفظ صندلی اش در اتحادیه، راه می افتد بیند مغازه دارها چه می خواهند؟ نمی کنند خوب! اصلا چقدر مغازه دارها این اتحادیه و افرادش را قبول دارند؟
جناب دکتر، اینکه الان دولت بر همه چیز مردم سوار است و تصمیم می گیرد چقدر درست است؟
سالی که دعوت می کردیم از آقای هاشمی، دو تا چیز از ایشان خواستم، گفتم یک دولت را به یک دهم باید کاهش داد، یک دولت ناظرِ حامی، فقط نگاه کند بگوید مردم شما چه می خواهید من آن را تامین کنم، نظر مردم را بگیرد، نظر بازار را بگیرد، بگوید شما چه می خواهید من آمدم اینجا روغن کاری کنم تا این چرخ برای شما خوب بچرخد، من فقط همینه کارم، روغن کاری و کار دیگری ندارم، آمدم دست شما را بگیرم نه مچ شما را، یکیش این بود، دولت کوچک بشود، الان کَلِ بر مردم است، تمام درآمد نفتی ما خرج کارمندان دولت می شود، که آقای هاشمی فرمودند اول باید بخش خصوصی را تقویت کنیم با حقوق خوب تا مردم جایی داشته باشند تا بروند و ظرف 10 سال دولت کوچک شود، حرف ایشان درست هم بود که ظرف 10 سال آرام آرام دولت کوچک شود و بخش خصوصی تقویت گردد، خیلی کارها را ما نباید متصدی باشیم.
دوم هم این بود که یارانه ها خلاف عدالت اجتماعی است، برای اینکه پر مصرف ها را تشویق می کند، یعنی یک فرد مسن در روستا لامپ صد روشن می کند و دولت 90 درصد آن را یارانه می دهد که سر شب هم می رود و می خوابد و آن لامپ را خاموش می کند، ولی در باستی هیلز آب استخر را زیر بارش برف گرم می کنند، با سونا و جکوزی که آن باغ عظیمش را هم چراغانی می کند، یعنی همینطور برق مصرف می شود و ما باید 90 درصد برق باستی هیلز را پرداخت کنیم، یا پول برق 15 میلیون اتباع بیگانه که در کشور هستند را ما پرداخت می کنیم، پول سوبسید نانشان را ما می دهیم، این ها باید برداشته بشود و اگر هم می خواهیم حمایت کنیم قشر آسیب پذیر بیاید تحت پوشش و بگوید من مشکل دارم، من بیوه هستم، از کار افتاده هستم، مسن هستم، معلول هستم، اصلا من بیکارم، خوب بیاید زیر چتر دولت تا یک حداقلی زندگی برایش محیا شود و همه چیزش را تامین کنند. آقای هاشمی استقبال کرد.
جناب دکتر آیت الله خزعلی چه رویکردی در مقابل حجاب اجباری داشتند؟
اینها یک بحث دیگری است، خوشحالم که بحثمان دارد به جای خوبی می رسد، در همین حجاب، اول انقلاب آقای طالقانی، مطهری، بهشتی و حتی امام (ره) می گوید اجباری نیست اما آقای روحانی آن را اجباری می کند، حالا ایشان چرخیده یعنی تمامشان مثل قلب انسان می مانند، شیفت می کنند، اول چپ هستند و هرچه سن بالا می رود به راست می آیند، یواش یواش جهت عوض می کنند، ولی اتفاقا تمام تندی ها، مصادره اموال ها برای جناح چپ بود، حتی پدرم که راست حساب می شد، همش مقابل مصادره و اعدام و اینها می ایستاد، مثل آقای قدوسی، مطهری، بهشتی که همه اینها مخالف بودند اما چپی ها امثال خلخالی بودند که تندرو محسوب می شدند.
جناب سمیر شما مرحوم پدر را چطور شناختید؟
یک خاطره ای از پدر را مایل هستم نقل کنم، اوایل انقلاب یک سرهنگی را آقای خلخالی می خواستند اعدام کنند، پدر مستندات خودشان را به امام (ره) می رسانند که این آدم نباید اعدام شود، دارد به ناحق اتفاق می افتد، امام(ره) می فرمایند که بگویید اعدام نکنند، آقای خلخالی اعلام می کنند من حرف نمی پذیرم، مکتوب نامه بیاورید، پدر شبانه راه می افتند، نصفه شب دست خط را از امام (ره) می گیرند و می روند به سمت قم، خلخالی رسم داشته بعد از اذان صبح اعدام می کرده اما آن شب برای اینکه آن زندانی را آزاد نکند پیش از رسیدن دست خط یعنی قبل از اذان صبح آن فرد را اعدام می کند و زمانی که نوشته به دستشان می رسد او را اعدام کرده بودند، پدر مخالف جدی یک سری از ظلم ها بودند، منتهی متاسفانه وجهه ایشان را طوری نشان دادند که گمان شود ایشان فرد بسته ای است.
یک روز من با محمد اصفهانی صحبت می کردم، تلفنی، که یک کاری را برای غدیر با هم انجام دهیم، گفتم اتفاقا یکی دو تا از کارهای شما را گذاشتم برای حاج آقا و خیلی خوششان آمده، گفت مگر حاج آقای شما اصلا موسیقی گوش می دهند؟ مگر مشکلی ندارند با موسیقی؟ گفتم چه مشکلی مثلا؟ گفت والا ما که همش اینطور شنیدیم، گفتم چیزی که می نویسند که قرار نیست واقعیت باشد!
وجهه ایشان را خیلی بسته و متحجر نشان دادند در صورتیکه اصلا اینطور نبود. برادرم خاطرشان هست ما در فامیل داشتیم کسی که زنگ خانه را تغییر می داد تا ملودی نباشد، زنگ ساده باشد اما از وقتی که من خاطرم هست و یادم می آید ندیدم پدر بفرمایند که چرا مثلا تلویزیون دارد موزیک پخش می کند پس قطعش کنید، متحجر نبود.
جناب دکتر شما از نظر تفکرات مذهبی بیشترین شباهت را در میان خانواده به پدر دارید، آیا فرزندان شما هم مجاز هستند به گوش دادن موسیقی؟
آن فامیلی که با موسیقی کلا مخالف بود در سفر شمال که رفتیم، من در بازار گشتم و نوار کاست گل پامچال را خریدم، آن موقع بصورت کاسِتی بود، نشست در ماشین و کاسِت را گذاشتم، شروع کرد به خواندن گل پامچال، این فامیل ما گفت خاموش کن، گفتم نه! باید گوش بدهی، گفت چرا؟ گفتم ببین این بچه من توی خانه همین گل پامچال را پای فیلم گوش می دهد، بچه تو هم گوش می دهد، بچه من حلال گوش داده، بچه تو با این تفکر تو از اولین خط قرمز گناه عبور کرده، در آینده چه خواهد شد؟ بارها و بارها از خط قرمز معصیت عبور کرده و براش عادی می شود، تکلیف این موضوع را مشخص کن، یا حلال است یا حرام، برای تو رفتم خریدم، اگر حلال هست بگذار فرزندت هم راحت گوش بدهد و نگو حرام است، اگر حرام می دانی بدان فرزندت دارد هر روز از این خط قرمز حرام عبور می کند.
جناب سمیر این فامیل محترم نسبت دامادی با خانواده خزعلی نداشتند؟
نه، اتفاقا بسیار انسان دوست داشتنی و با اخلاقی هستند ایشان! نه سیاسی هستند، نه تو این فضاها قرار دارند. ولی من اصلا کسانی که همچین تفکری نسبت به موسیقی دارند را درک نمی کنم!
جناب دکتر فکر می کنید این انحراف مذهبی را چطور باید حل کرد؟
ببینید این قصه ها را باید رویش کار کنیم، در همین سرای قلم روی حکم ارتداد خوب کار کردیم، جلساتی گذاشتیم و از آن سال هایی که ما این بحث ها را جدی مطرح کردیم دیگر کسی با حکم مرتد اعدام نشد! یعنی نوکیش مسیحی رفته داخل و زودتر از همه آزاد شده آمده بیرون، به جرم مسیحی بودن، ارتداد و تغییر دین اعدام نشدند و آزاد شدند، مگر اینکه رفته باشد دانشگاه دینی درست کرده باشد یا کلیسای خانگی زده باشد، خوب این تخلف هست چون مجوز می خواهد، مسجد، کلیسا، مدرسه، مهد کودک و دانشگاه همه مجوز نیاز دارد، بدون مجوز کسی کار کند طبیعی هست که گرفتار می شود.
روی حجاب اگر متاسفانه یک عده سواستفاده نمی کردند، خواسته های سیاسی خودشان را نمی آوردند در این عنصر فرهنگی تا بهره برداری کنند، که شعار دادند،"حجاب بهانه است اصل نظام نشانه است"، همراه نمی شدند با تجزیه طلب، برانداز، سلطنت طلب و مجاهد خلق که خود مریم رجوی و مجاهد خلقش خیلی حجابشان محکم هست ولی شعار بی حجابی می دهد، اگر این اتفاق ها نمی افتاد، بحث حجاب دیگر مسئله نمی شد، نظام می بیند شعاری تندی که عرض کردم را سر می دهند، پس سنگر اول را از دست نمی دهد!
جناب سمیر شما هم علت کور شدن گره حجاب را در همین می دانید؟
من فکر می کنم مردم همراه آنها نشدند، بلکه آنها سعی کردن روی موج مردم سوار بشوند، و این جمله هم به نظرم غلطه، یعنی اگر من بگویم پیراهن تنم بهانه است و نشانه یک چیز دیگری است آیا باید از فردا من را بزنند؟
جناب دکتر آیا پیامبر (ص) هم اینگونه ضروری دین را اجرا کرد؟
ببینید باید بدانیم اول از همه نباید به جنگ حجاب در حوزه نظری و عقیدتی برویم چون ضروری دین هست، اما این ضروری دین در مدینه النبی اجباری نشد، نماز هم رکن دین هست، آیا کسی را با ون یا "گشت نماز" بردند مسجد؟ عربستان البته این کار را می کند، سر ساعت مغازه ها را می بندد برای نماز، ولی ما اینکار را نمی کنیم، اما سر حجاب می رویم و یقه طرف را می گیریم، می شد در حوزه حجاب کارهای قشنگی کرد بدون اینکه طرف را در موضع لجبازی بندازیم، که حاکمیت بیرون آمدن مو را به معنی دهن کجی با خودش تلقی کند، شما ببینید وقتی تهدید می کنند همه را بر تیر برق آویزان خواهند کرد و محمد خاتمی و احمد خاتمی را کنار هم دار می زنند خب همینجا این دو فرد یک دشمن مشترک پیدا می کنند، پس در این مرحله کنار هم می ایستند که آویزان نشوند! حرکتی که در سال 1401 شد خشونت داشت، علیه دین و مذهب شعار می داد، توهین می کرد و می گفت که اصل نظام نشانه است، خب به همین راحتی گره ها کور می شوند.
جناب سمیر شما اعتراضات سال گذشته را چطور یافتید آیا توام با توهین بود؟
خیلی از اعتراضاتی که می دیدیم در خیابان همراه با الفاظ رکیک بود، البته ما از این افراد زیاد داریم از آنهایی که بلیط می خرند با قیمت بالا که ارزان ترینش صد دلار هست و گران ترینش تا هزار دلار هم می رسد، می خرند و میروند فحش بشنوند، با خانواده می روند تا فحش بخورند، یعنی آدم هایی داریم که با فحش تفریح می کنند، این را بسطش نمی دهم به جامعه خودمان، اتفاقا من از وقتی که در ترکیه زندگی می کنم، روس ها، اوکراینی ها و اسکاندیناوی ها و غیره را دیدم، واقعا یکی از تمیز ترین انسان ها از نظر نظافت و پاکیزگی، منش و رفتار، ایرانی ها هستند، یعنی وقتی رفتار آنها را می بینیم می فهمیم چقدر ایرانی ها آدم حسابی تر و جنتلمن تر هستند، شما ببینید آقای ابراهیم حامدی(ابی) نه آدم نظام است، نه طرفدار نظام است، یک عکسی می گذارد با همسرش داخل قایقی وسط آب، یعنی یک عکس نرمال، همان افرادی که آن سمتی هستند و از طیفی مشترک، زیر عکس شروع کردند به فحاشی های عجیب، یعنی اصلا برایشان مهم نبود آن فرد ابی است یا فلان خواننده مذهبی این سمت، برایشان تفریح شده که کلا فحش بدیم.
جناب دکتر این اضطراب اجتماعی آیا حد و مرزی میان طیف های سیاسی دارد؟
ببینید فلان هنرپیشه مخالف حاکمیت رفت خارج و ریختند به دورش و فحشش دادند، آقای عالی پیام(هالو) از اینجا پاشد رفت آن سمت، تا در تظاهرات آنها علیه اعدام شرکت کند، خودش می گوید در میدان لندن سلطنت طلب ها به این پیرمرد تعرض جنسی کردند، خب ببینید اینها بیایند ایران با جوان ها می خواهند چکار کنند؟ اگر اینها به جنگ دین نمی رفتند، مثل کوروش کبیر به همه ادیان احترام می گذاشتند، اگر بد اخلاقی نمی کردند، فحش ناموسی به مردم نمی دادند، این حرف ها نبود، آن وقت می شد بحث حجاب را تخصصی دنبال کنیم و همان کار را که در ارتداد و سنگسار کردیم و لغو شد اینجا پیش ببریم، درباره سنگسار جلسه گذاشتیم که خلاف قرآن است، از ادیان قبل آمده، و اعدام مرتد خلاف حکم قرآن است، از ادیان قبل آمده، درست است که در فقه شیعه و اهل تسنن هست، اما خلاف قرآن است، می توانستیم درباره حجاب کار کنیم و راه را باز کنیم ولی نگذاشتند.
جناب سمیر فکر می کنید در بازار دین گریزی مردم چقدر سهم تقصیر دارند؟
از قدیم گفتند یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به دیگری، مگر نمی گفتند زمان شاه مردم یک روحانی می دیدند از دور به او سلام می کردند، چرا الان در مقابل ایستادند؟ یک روز یکی از اقوام که روحانی بود و در قید حیات هم نیست البته مرحوم پدر منظورم نیست، سر سفره افطار نشسته بودیم گفتند لباس شخصی ها آبروی روحانیت را بردند، گفتم معذرت می خواهم حاج آقا من اگر بروم سر چهارراه و از مردم اخاذی کنم نیروی انتظامی رشوه گیر یا اخاذ می شود؟ من با آن لباسی که خطا می کنم حرمت لباس را از بین می برم، با یک لباس دیگر چطور می شود این لباس را خراب کرد؟ خیلی هم به ایشان بر خورد! می خواهم بگویم عملکرد ما باعث می شود مردم مقابلمان قرار بگیرند! یعنی امام جمعه اصفهان وقتی می گوید فردا اگر اسیدپاشی شد ناراحت نشوید! دارد این لباس را خراب می کند.
جناب دکتر قبول دارید حرمت امام زاده به متولی آن هست؟
ببینید در خصوص کم شدن احترام مردم به روحانیت این یک امر طبیعی هست، بخصوص وقتی مشکلات اقتصادی به وجود می آید و تحریم هست، مردم آن مشکلاتشان را سر حاکمیت خالی می کنند حالا چه شاه باشد چه روحانیت، در خصوص آن فامیلی که برادرم مثال زدند هم باید بگویم آن روحانی درست گفتند، چون لباس شخصی های آن موقع می آمدند و در جامعه زور می گفتند، سر حجاب بود یا آستین کوتاه را رنگ می کردند یا موی بلند را می بریدند و این لباس شخصی خب تحت حمایت امثال این آقا یعنی امام جمعه اصفهان هستند، آن وقت یک فردی که دردمند هست مثل پدر ما و مثل آقای مروی که معاون اول قوه بودند و رسما سر سفره بیان کردند که می دانید چرا دعاها مستجاب نمی شود؟ گفتیم چرا؟ گفت برای اینکه همین روغن نباتی که می خورید فقط یک کارخانه اش مصادره ای نیست، همش مصادره ای است! یعنی معاون اول قوه قضائیه مصادره ای ها را حلال نمی دانست، می گفت دعاهایتان مستجاب نمی شود، آقای بهشتی رئیس قوه بود و مخالف بود، آقای قدوسی دادستان انقلاب بود و مخالف بود، می جنگید و می گفت دارید چکار می کنید؟
جناب دکتر ما همیشه تریبون های خودمان را در نقد حاکمیت هدف می گیریم، فکر می کنید چقدر حاکمیت باید تلاش می کرده و نکرده و چقدر مردم سهم تقصیر دارند؟ و چقدر فشار خارجی موثره؟
اینهاخیلی خطا دارند، به عنوان کسی که 12 بار زندان رفته 13 بار اعتصاب غذا کرده، نقدهایم سر جای خودش هست، اما وقتی با خود دجال یا سیستم استعمار دعوا کنید به دینتان هم ربطی ندارد، از شوروی، چین مائو، ونزوئلا، کوبا، کره شمالی یا آلمان شرقی به فلاکت می رسید، ما اگر هنرمند بودیم نمی گذاشتیم چهارتا جوان از دیوار سفارت بالا بروند، و تلاش می کردیم درگیر نشویم، اینجا خطای مسئولین هست که این تلاش را نکردند، ولی آنها ول کن ما نیستند و این فشارها باعث می شود که مردم کاستی ها را پای دین بگذارند، چون حاکمیت دینی است، ولی همه نقد ها حق نیست، همه را نباید پای دین گذاشت، باید بخشی را هم پای خودمان بگذاریم، من وقتی می نشینم و تحلیل می کنم، می گویم چرا همیشه منتظریم حاکمیت برایمان کاری کند؟ من چکار کردم؟ من وظیفه ام چه بوده تا انجام دهم؟ وظیفه داشتیم 85 میلیون حزبی بشویم، حتی بچه هایمان هوادار بشوند، چطور طرفدار پرسپولیس و استقلال هستند، هوادار حزبی شوند، که آن حزب پشتوانه 10 میلیونی یا 20 میلیونی داشته باشد و زمانی که گفت در انتخابات به زید رای بدهید او برود داخل مجلس، قانون اصلاح بکند، حرف درست بزند، تندروی نکند، تمام این 77 ماده قانون حجاب نتیجه مجلسی شد که مردم شرکت نکردند، احمدی نژاد نتیجه شورای دومی هست که مردم شرکت نکردند، شد شهردار و بعد هم رئیس جمهور، پس ما داریم هزینه می دهیم چون هیچ کدام حزبی نیستیم، الان حزب ما یا حزب های دیگر چند نفرند؟ تمام از فولکس قورباغه شروع می شود تا بزرگترینشان که در فولکس واگن جا می شوند، اینها واقعیت هست، حزب قوی نداریم، وقتی حزب کارگر انگلیس تصمیم می گیرد که باید دستمزد کارگر اضافه بشود یعنی اگر نشود فردا صبح کارگری سر کار نیست، باید اضافه بشود، آن حزب هم حزبی حرف می زند، شومن نیست، حساب می کند اگر بنا باشد یک سنت به حقوق کارگر اضافه بشود، چقدر بار دارد، می رود و بحث هایش را می کند و محل تامین این بودجه را هم مشخص می کند، از روی شکم حرف نمی زند، شعار نمی دهد، می گوید این یک سنت حق این کارگر است به استناد اینکه اینقدر به هزینه های او اضافه شده و شما هم از این محل بودجه می توانید حقش را ادا کنید، اما ما فقط حرف می زنیم، آقای رئیسی 8 تا وعده می دهد ولی یکی را محاسبه نکرده که چهارمیلیون مسکن مهر نود متری چقدر بودجه می برد؟ اصلا ببین بودجه داری؟ بعد برو پشت تریبون حرف بزن، نه اینکه تهش آقای مخبر بگوید ما گفتیم که مردم بسازند!
جناب سمیر فکر می کنید چهار میلیون مسکن مهر شعار درستی بود؟
اتفاقا چهار میلیون یعنی سالی یک میلیون مسکن و شدنی بود، پول هم نمی خواست، برای مثال هولدینگ های بزرگی در ترکیه هستند که می آیند و صحبت می کنند و آمادگی دارند بخش ساختمانی هولدینگ بیاید سالی یک میلیون مسکن را بسازد و در ازای آن بخش نفت و گازش می آید و می گوید مثلا این مشتقات نفت را می خواهیم، گازوئیل می خواهیم یا هرچیز، پس شما نفت و گاز به او می دهید، او پول فروش نفت و گاز را می ریزد به بخش ساختمانی، پس شدنی بود. شما ببینید دو سوم ال پی جی ما دارد فِلر می شود، این لیتر به لیترش دلار است، ترکیه و پاکستان می خرند، من پیگیری کردم، به ترک ها گفتم چرا از ایران نمی خرید، گفتند چون سولفورتون بالاتر از ده هست، زیر ده باشد ما قطعا می خواهیم، متخصصین بیایند و بگویند، مگر پالایش گاز ال پی جی چقدر هزینه دارد؟ ارزش ندارد یک بار هزینه کنیم، پالایش کنیم و بجای دود کردن در هوا آن را بفروشیم؟ ما در دنیا بزرگترین منابع گاز ال پی جی را داریم، بعد دو سومش را داریم دود می کنیم.
جناب دکتر شما سابقه کار اجرایی داشتید، فکر می کنید با این روش آقای رئیسی می توانست به شعارش عمل کند؟
ببینید بحث پولش نیست، شما تمام نفت و گاز و پتروشیمی و معادن را هم بفروشید رقم کسری بودجه سال گذشته چهارصد هزار میلیارد بوده، چهارصد همت شوخی نیست، الان البته بیشتر از این حرفاست، شما ال پی جی مثال زدید، از این ها زیاد داریم، شما ببینید طالبان تانکرهای بنزین ما را برگرداند گفت استاندارد یورو5 ندارد، خب ماشین های ما استاندارد ندارد که اگر داشت سالی 15 میلیارد دلار صرفه جویی در مصرف سوخت داشتیم، ما برای 6 میلیارد دلار که از کره اعلام شد گرفتیم جشن برپا کردیم، خب سالیانه 15 میلیارد دلار در تردد های روزمره دارد می سوزد، از اینها زیاد داریم، منابع مشترک ما با قطر سالهاست که او دارد برداشت می کند و ما نمی کنیم ارقامش هم بسیار بالاتر از این حرفاست، پارس جنوبی دارد می خوابد، بقیه جاها هم همین است، به جای می رسیم که برق را نمی توانیم تامین کنیم، الان هفته ای دو روز کارخانه های ما برق ندارند، در صورتیکه ما اگر اینکارها را نکرده بودیم به منطقه هم می توانستیم برق بدهیم، چرا کم می آوریم؟ چون مفت عرضه می کنیم، 90 درصد سوبسید هست، الان روی همین پشت بام اینجا یک سولارسل بگذاریم و برق تولید کنیم و به شبکه وصل کنیم، دو هزار تومان از ما می خرند، از کنتر بغلی همان برق را بیاوریم داخل و مصرف کنیم دویست تومان پرداخت می کنیم، یعنی 90 درصد سوبسید، پس شرکت برق 10 برابر گرانتر تولیدی من را می خرد و به خودم یک دهم می فروشد، این اتفاق الان دارد می افتد، برای همین وقتی می گوییم مدیریت جاهلان در کشور! یعنی هرجایش را بگیری فاجعه است. وقتی مفت عرضه می کنیم معلوم است که در تمام هابل های انرژی پر مصرف می شویم، فلان نماینده مجلس رفته در جاهایی که باور نمی کنید مزرعه بیت کوین زده، خب برق مجانی گیر آورده، تشویق می کنیم که قاچاق هم کنند، بعد اسم قاچاق را عوض می کنیم می گذاریم سوخت بر، کولبر، در صورتیکه عین دزدی است، بگوییم قاچاقچی، سارق اما با الفاظ بازی نکنیم، حاکمیت وظیفه دارد برای آن جوان شغل ایجاد بکند و نکرده اما راهش دزدی نیست که بنزین لیتری سه هزار تومان را ببریم کشورهای همسایه و چند برابر به فروش برسانیم. نیایم مظلوم نمایی کنیم که جوان دارای مدرک تحصیلی دارد یخچال در سرما به دوش می کشد، آن قاچاقچی که باید اینها را با کشتی می آورده و گمرکی می داده دارد از اینها سواستفاده می کند، اما با این حال جهل مسئولین یکی دو تا نیست، یک موردش را برادر من دیده که گاز دارد می سوزد ولی حقیقت این هست که هزینه فراهم کردن زیرساخت بسیار بالاست.
جناب سمیر قرار بود تخصصی درباره آقای معین صحبت کنیم اما کلام شما عزیزان شیرین بود و بحث پراکنده شد، معین بیاید یا نه بالاخره؟
من از جانب خودم خیلی استقبال می کنم از این روندی که اتفاق افتاده، خیلی امیدوارم که ادامه پیدا بکند یعنی بعد انتخابات، سال بعد و دو سال بعد و مکرر ادامه دار باشد، چون واقعا حرکت قشنگی هست، خیلی از دوستانی که آن سمت هستند، خدا رحمت کند علی انصاریان همیشه شیطنت می کرد و می گفت آقای شهرام ش، آقای شهرام شبپره، جلوی دوربین رسما گفت به من اجازه بدهید به کشور برگردم همین فردا صبح می آیم، دیگر چجور باید اعلام بکند که من دوست دارم به کشورم بازگردم؟ و الان که در دولت دارد این مسیر باز می شود و چراغ سبز را می دهند که آقا بیایید و آقای وزیر ارشاد می گویند که بیایید، فکر می کنم حرکت خیلی قشنگی هست.
جناب سمیر چقدر این سخن جناب وزیر توان عملیاتی دارد؟
عملیاتی این هست که ارگان های امنیتی بتوانند امنیت این عزیزان را تامین کنند، نه فقط با کلام، بیایند رسما بگویند که ما این امنیت را برقرار می کنیم که از هنرمند و غیر هنرمند ایرانی خارج از کشور بتوانند به راحتی و با احساس امنیت بازگردند، این تابویی که به همه می گویند بروی تو را می گیرند! شکسته شود، علی انصاریان اسم یک عزیز دیگر را هم می گفت عمو حسن! خب آقای شماعی زاده هم چند وقت پیش آمد همین صحبت را کرد، گفت با آقای معین صحبت کردم گفتم که دعوتت کردند بروی؟ گفت آره ولی یکی دیگه هم گفته 28 سال میروم زندان، خب این چقدر بده! از این طرف فرد خوشحال می شود که من می توانم بروم، از آن طرف آنی با یک کامنتی مواجه می شود که بله، می توانی بروی، ولی با 28 سال زندان، می توانی بروی ولی نمی توانی بازگردی چون ممنوع الخروج هستی! اینها باید حل بشود، یک هنرمندی در حد آقای معین می گوید من چرا باید بروم که حتی برای یک ساعت بازداشت بشوم؟
جناب دکتر شما فکر می کنید آقای معین می توانند بازگردند؟
من شخصا تضمین می دهم که ایشان می توانند برگردند و کاری ندارند، اینها یخ های کاذب و بازی هست میان این سمت آب و آنسوی آب، من می خوام بگویم محمد خردادیان آمد، خب از نظر قوانین ما می توانستند جرم هایی به ایشان بچسبانند، اتهاماتی بزنند، درسته بازداشتش کردند، ولی آزاد شد! یعنی سیستم چشم بست روی مطالبی که در قوانین ما مجازات سنگین دارد، تا این حد مماشات کردند، او پرچم دار حرکتی است که چهارتا شاهد هم نیاز ندارد، علنا اعلام می کند من در این مسیر هستم، خب وقتی در همچین مساله ای چشم بسته می شود یعنی قابلیت اش هست که بقیه راحت بیایند، محمد خردادیان آمد و برگشت، کسی هم متعرض اش نشد، پس ما این رشد را داریم می بینیم.
جناب سمیر فکر می کنید این گشایشی که آقای دکتر می فرمایند باید از کجا نمود پیدا کند تا اعتمادسازی بشود؟ راهی برای تسهیل مقدمات امنیتی می بینید؟
به نظرم آقای اسماعیلی و دولت، اول از همه بیایند در بخش امنیتی فعالش کنند، گام اول این هست که امنیت برقراره باشد، نه فقط آقای معین، هرکس دیگری هم که بخواهد بیاید، تا زمانی که احساس امنیت نکند، تا زمانی که نداند لب مرز، توی گیت فرودگاه چه استقبالی قرار است از او بشود، خب قائدتا این تصمیمش به تعویق می افتد.
از طریق سفارتی که داریم در ترکیه یا کشورهای دیگر خیلی راحت می توانند جلسه بگذارند و به متقاضیان نشان بدهند که امنیت داری و با امنیت می آیی، من خیلی امیدوارم که فضایی باز بشود و دولت خودش با هماهنگی های امنیتی حمایت بکند، به نحوی که هرکس خواست، بیاید اینجا و زندگی کند، هرکس هم نخواست، بیاید اینجا کنسرت بگذارد و برود یعنی شعاری که دادند ایران برای همه ایرانیان را عملا نشان بدهیم.
جناب دکتر فکر می کنید می شود بحث امنیت را به داخل سفارت برد؟
اصلا امان نامه بدهند که تو می آیی و می روی، بجای اینکه پاسپورت طرف را در فرودگاه بگیرید و ببرید ساختمان سنگی جردن که تا بروند و پس بگیرند چند روز زمان می برد، وقتی آقای معین آمده سفارت همانجا بررسی و گفتگو کنید و سیکل را طی کنید که در تهران تن و بدنش را در فرودگاه نلرزانید، همانجا اگر تایید شد امان نامه بدهید که بیاید و بازگردد، خیالش را راحت کنید، باید تلاش کرد این اقدام عملیاتی بشود که چهره ها با خیال راحت تردد کنند، ما از همان ابتدا اسم آقای معین را به مرحوم هاشمی عرض می کردیم که فکر می کنم تلاش های دولت فعلی برای بازگرداندن ایشان یادگار همان موقع است، یکی از دلایلش هم این هست که هم شناخته شده تر از همه هستند و هم معتدل تر از همه! خب مرحوم جهان آمد، مرحوم حبیب آمد با برادرم هم اجرا داشت، افراد دیگری هم چراغ خاموش آمدند و رفتند، اما مسئله من این هست که با برپایی کنسرت تردد کنند، یعنی بجای اینکه هزینه بشود یک فرد برود ترکیه تا در کنسرت شرکت کند، بیاید همینجا کنسرت بگذارد، ارز خارج نشود و مالیاتش هم دولت ما بگیرد! الان در شبکه چهار آقای شمس الواعظین که ممنوع الکار شده بود و می رفت اطراف ساوه کشاورزی می کرد آمد بحث سیاسی کرد و نقد کرد یا زیباکلامی که طرفدار پهلوی بود و الان از رژیم صهیونیستی دفاع می کند و کتاب تولد اسرائیل نوشته، می آید شبکه چهار، می خواهم بگویم وقتی تحملتان برای این افراد سیاسی زیاد شده باید اینجا هم برای هنرمندی که توی ترانه اش سیاسی خوانده، تحمل ها زیاد بشود.
جناب سمیر به نظر شما برخی از ممیزی ها در برگزاری کنسرت یک روند متعارف هست؟
ببینید یه زمان می گفتند همه جای دنیا بده و ما فقط خوبیم، یک روی دیگری هم هست که می گویند همه جای دنیا خوبه و ما فقط بدیم، چرا مرغ همسایه فقط غازه؟ ما الان می گوییم چرا طرف سیاسی می خواند وبا او برخورد می کنند؟ خب در هر کشوری شما علیه نظام آن کشور کاری اجرا بکنید قطعا برخورد می کنند، الان نمونه اش در امارات، محبت کنید یک آهنگ خلیج فارس بخوانید! آقای ابی به عنوان یک ایرانی حاضر نشد آهنگ خلیج فارس رابخواند و یک فردی از ابی مردتر به نام شادمهر رفت و برای خلیج فارس خواند و گفت دیگرنمی آیم، البته آقای ابی سابقه عربستان سعودی هم دارند که برای پول حاضر شدند سمبلیک، البته طبق فیلم هایی که بیرون آمده، در سالن خالی کنسرت بگذارند.
جناب دکتر آیا شما هم بر این باورید که هنرمندان خارج از کشور باید قوانین اینجا را بپذیرند؟
وقتی یک نفر مثل آقای ابی قوانین امارات را می پذیرند و به عنوان ایرانی آهنگ خلیج فارس را نمی خوانند، گوش می دهند به حرف آنها و از خلیج فارس وطنشان می گذرند، برای دبی رفتن برای پول امارات، چرا حاضر نمی شود به قوانین اینجا پایبند باشد؟ اینها حرف هایی جدی است! باید به قوانین همه جا احترام گذاشت، همین آقایون وقتی وارد عربستان می شوند استامینوفن کدئین با خودشان نمی برند، چون می دانند جرم هست و بازداشت می شوند، اما وقتی به ایران می آیند می گویند هیچ کدام از این قوانین را قبول نداریم، استاندارد دوگانه دارند، پس قوانین را بپذیریم و اگر از قانونی خوشمان نمی آید تلاش کنیم از مسیر قانون اصلاحش کنیم، در حزب بیایم، آدم بفرستیم، در مجلسمان، در شورایمان، حل کنیم، قهر نکنیم، نتیجه قهرها این شده که هیچ کار نتوانستیم بکنیم، حزب برانداز نیست، اهل شعار نیست، اهل عمله، برنامه ریزی می کند و یکجا را درست می کند، مثلا در همین انجمن اسلامی جامعه پزشکی که ما هستیم، اگر حزب درستی باشیم، در جامعه پزشکی به عنوان یک الیت اثر می گذاریم، در دفاع از حقوق جامعه پزشکی و بهداشت مردم کار می کنیم، نه اینکه مدام غر بزنیم، با یک سری قوانین دقیق بگوییم آقا دستمزد این پزشک ما چقدر باید باشد، با همین وضعیت و قوانین کشور عرض می کنم، چرا کمش می کنیم که پزشکان مهاجرت کنند، چرا باز کاری کنیم مردم ارز خرج کنند و بروند دبی عمل جراحی انجام بدهند؟، خب دستمزدها را درست بدهیم که نروند، همانطور که هنرمند را نباید فراری بدهیم، پزشک هم نباید فراری شود، پرستار و بقیه هم همینطور، به جایی نرسد که یک روز از برادران طالبان بخواهیم پرستار قرض بگیریم! مثل قبل انقلاب که از بنگلادش و فیلیپین پزشک و پرستار می آمد.
جناب سمیر سخن پایانی با شما
فضای خیلی خوبی دارد باز می شود، خیلی امیدوار کننده است، هم شخص آقای اسماعیلی و هم بقیه دوستان وزارت ارشاد دارند به سمت باز شدن فضا، به سمت حمایت از هنرمندان، برای اجراهایشان برای برنامه هایشان، قدم بر می دارند، امیدوارم با همین قدرت پیش برود، نه سرعتی کم بشود و نه متوقف، همانطور که خیلی وقت ها غر میزنیم چرا اینجوری چرا اونجوری، یک جاهایی هم که خوب هست باید بگوییم آقا دمتون گرم، خدا قوت، همین را لطفا ادامه بدهید.