فیلم هندی حیوان Animal به عنوان غیر محتمل ترین داستان موفقیت در سینمای هند اخیرا ظاهر شده است و نه تنها با استقبال چشمگیر تماشاگران، بلکه موفقیت چشمگیری در گیشه نیز در این راه به دست آورده است. این فیلم به یکی از معدود فیلمهای هندی تبدیل شده است که از مرز 100 میلیون دلار در گیشه عبور کرده است. این شوق به راحتی با پاسخ کاربران اینترنتی خلاصه میشود: با لحظات حماسی متعدد و یک موسیقی متن فوراً فریبنده، Animal اینترنت را با میمهای بیشماری تسخیر کرده است و آهنگهایش به خودی خود تبدیل به ترند میم شدهاند.
این شور و شوق به راحتی با یک تماشای تریلر فیلم قابل درک است. Animal یک سبک جدید با شکوه را به نمایش می گذارد که به تنهایی و جدا از زبان سینمایی که در سینمای هند ایجاد شده است. ساندیپ ردی وانگا، فیلمساز با دیدی شدیداً فردگرا، یک تجربه سینمای اکشن با سبک منحصربهفرد ارائه کرد که در کنار یک درام شخصیتی تاریک که خام و خاطرهانگیز است، به تمام نشانهها ضربه میزند.
جدا از واکنش تماشاگران به فیلم، منتقدان دلیل قطعی برای توهین به فیلم پیدا کرده اند. نشستن در مرکز یک سبک سینمایی پر سر و صدا در Animal قهرمانی است که هر چیزی جز یک قهرمان است. شخصیت رانویجی سینگ بالبیر که توسط رنبیر کاپور، ستاره بالیوود به تصویر کشیده شده است، فوراً با رفتار خود حس تنفر را برمی انگیزد - نقدی توسط گاردین او را «یکی از بدترین قهرمانان تاریخ سینما» می نامد. نمایش های غیرقابل معذرت خواهی از مردانگی سمی، زن ستیزی همیشگی، و تمایل به درگیر شدن در خشونت وحشتناک با اشتیاق - همه اینها به شکلی احشایی در چهره شما پرتاب می شود.
این عناصر برای کارگردان آن، ساندیپ ردی وانگا، چیزی شبیه به کارت دعوت شده اند. آخرین فیلم او، کبیر سینگ، موج مشابهی از شوک و خشم منتقدان را به همراه داشت، با تمجید از روابط سمی، جایی که قهرمان به معنای واقعی کلمه دختر را در ابتدای داستان «ادعا میکند». جایی که این اقدام ظاهرا مورد استقبال رهبر زن قرار گرفته است. و به نظر می رسد که اعمال خشونت فیزیکی علیه دیگری تنها باعث افزایش عشق بین آنها می شود.
پس از واکنش شدید کبیر سینگ، وانگا در مصاحبه ای در فیلم همراه ظاهر شد و اعلام کرد که فیلم بعدی او به مردم نشان خواهد داد که واقعاً یک فیلم خشن چیست. چهار سال بعد، او به قول خود در Animal عمل کرد و از نمایش یک رمان عاشقانه سمی به داستانی در مورد رابطه شکسته پدر و پسری رسید. اما از آنجایی که فیلم دور دیگری از جنجال ها را به راه می اندازد، سوالی که مطرح می شود سوالی جدید و متفاوت است. آیا Animal واقعاً فاقد شایستگی هنری است؟
یک تجربه سینمایی بینظیر که توسط خود باوری هدایت میشود
صدای بلند و خاطره انگیز اولین چیزی است که در مورد حیوانات متوجه می شوید. در هر زمان که هر صحنه آغشته به احساسات خام است، حسی از لذت وجود دارد که در قلب درام نقش می بندد. فیلم، به عنوان یک قاعده، با هیجانات فعال هدایت می شود، به بهای یکپارچگی کتاب درسی ارائه شده توسط یک سبک سینمایی متعارف. Animal با امتناع از گرفتن لحن خنثی، همیشه مشتاق است که با انفجارهای احساسات راضی باشد - چه این یک مشاجره هولناک تقابلی باشد یا یک صحنه اکشن وحشتناک.
وانگا تسلط باورنکردنی را بر هر دو این جبهه نشان می دهد. با انگشت تیز روی نبض شخصیتهایش، نوشتههای او به همافزایی بزرگی با اجرا دست مییابد و سطحی از تنش را در درام شخصیتش ایجاد میکند که به اندازه هر کنش دیگری قدرتمند است. در عین حال، علیرغم اینکه هیچ تجربه ثابت شده ای در کارگردانی اکشن واقعی ندارد، او صحنه های اکشنی را ارائه کرده است که بدون شک یکی از بهترین صحنه های سینمای هند است.
ابزار مهمی که وانگا در سرتاسر آن به کار می گیرد، گوش التقاطی اوست. این فیلمساز با غواصی در ثروت میراث موسیقایی این کشور، از این استعاره اصلی سینمای هند استفاده قدرتمندی می کند. صحنه اکشن فوقالعادهای وجود دارد که قبل از اجرای یک آهنگ فولکلور رزمی پنجابی هیجانانگیز است که در حال تبدیل شدن به یک قطعه نمادین است. آهنگ های نوستالژیک بالیوود ظاهری تکراری دارند، اما وانگا لحن احساسی این آهنگ های همیشه سبز را به روش های عجیب و گیج کننده ای زیر و رو می کند.
سبک هیجانانگیز و هیجانانگیز، نگرشی از خودباوری کامل را نشان میدهد که آنقدر قوی است که فیلم یک زبان سینمایی کتاب درسی را کاملاً نادیده میگیرد. در نحوه شکلگیری صحنههای Animal، در درون خود و نحوه انتقال آنها از یکی به دیگری، ریتم سختی وجود دارد. هر صحنه به خودی خود مانند یک جهان به نظر می رسد، یک فیلم کوتاه برای خود، که با تمرکز بیش از حد بر درام و تقویت آن ارائه می شود.
نیم ساعت اول یا بیشتر، که هم به عنوان نمایشی برای شخصیت رانویجی سینگ و هم طرح اصلی فیلم عمل می کند، نمایشگاه بسیار درخشانی از این سبک است. پرش های دیوانه کننده در طول خط زمانی، جایی که ما رانویجی را در سنین مختلف، از پیر تا جوان می بینیم، پرتره ای غیرمعمول موثر از شخصیت اصلی خلق می کند. اما شیوهای که در آن انجام میشود، کمتر شبیه یک فیلم است و بیشتر شبیه یک کلاژ مخلوط و متوسط است.
این یک سکانس دلهره آور است که شما را در سطح احساسی منحرف می کند، زیرا هر صحنه بعدی با تغییر در موسیقی متن، یک تغییر کامل در لحن ایجاد می کند. وانگا با قرض گرفتن نشانهها و سبک موسیقی خود از آهنگهای کلاسیک بالیوود، زمینه احساسی آنها را برای اثری که در یک لحظه آشنا و عجیب است، دوباره تصور میکند. در یک صحنه، ما شاهد رانویجی کودک با آهنگ ملایم و معصومانه «پاپا مری جان» هستیم. در دیگری، او ممکن است در جوانی در حال رقصیدن با ترکیبی شاد از کلاسیک های بالیوود باشد. آهنگ عاشقانه "Hua Main" که سکانس ماه عسل را زینت می دهد، جای خود را به آهنگی تهاجمی پر از صداهای بوق مانند جنگ و طبل های شوم می دهد و اولین عمل خشونت آمیز آشکار در فیلم را اعلام می کند.
در تمرکز بیش از حد بر درام صحنههای منفرد، و در ریتم گیجکنندهای که صحنهها با آن به صحنههای بعدی منتقل میشوند، احساس پر جنب و جوشی از شخصیت وجود دارد. بازی به ظاهر تصادفی با روایت غیرخطی به ارزش شوک میافزاید، اما همچنین میل به تمرکز بر عناصر هنری که فیلمساز از آن لذت میبرد را نشان میدهد - نمایشی هنرمندانه از لبههای خشن، که به منحصر به فرد بودن قطعه میافزاید. با فاصله گرفتن از رئالیسم سینمای مدرن، خود را به عنوان یک نمایش خودآگاه، و به عنوان یکی از شدیدترین کنش های تئاتر صحنه ای نشان می دهد.
مشکل زویا (یا اعتقاد به شمشیر دو لبه)
وانگا در ادامه اعتقاد خود تا پایان، قانون مهمی را در داستانسرایی سینمایی به رخ میکشد، بازی با زمان نمایشی که به هر ضربان داستان اختصاص داده میشود، بیخبر در هر صحنه و به میل خود افراط میکند. این انتخابهای کانونی تحریف شده با اضافه کردن فشار بیرویه به زمان اجرا، مانع از ترسیم مضامین فیلم با وضوح شد. حیوان احساس می کرد فاقد یک یادداشت موضوعی اصلی است، که بیننده می تواند رویدادها را در حول آن تفسیر کند.
علیرغم اینکه فیلم به عنوان یک حماسه پدر و پسر معرفی می شود، صحنه های بسیار کمی روی این دو شخصیت متمرکز شده بود - حتی اگر صحنه های بین رانبیر کاپور و آنیل کاپور، که نقش پدر را بازی می کند، از بهترین صحنه های کل فیلم هستند. حتی قوس انتقام، که طرح آشکار Animal است، در قسمت اعظم نیمه دوم به حاشیه می رود. آنتاگونیست اصلی با بازی بابی دیول، اسطوره واقعی بالیوود، تنها در چند صحنه ظاهر می شود.
هر دوی این انتقادها میتوانستند وارد شوند اگر فقط فیلم زمان مناسبی را به هر چیز دیگری که در آن میگذرد اختصاص میداد و اجازه میداد ارزش این دو نقطه داستان افزایش یابد. اما با شروع نیمه دوم، Animal به طرز محسوسی از ریل خارج شد. بعد از سکانس ویرانگر مبارزه قبل از اینتروال، قسمت اعظم نیمه دوم از سمی بودن شخصیت رانویجی لذت می برد، در حالی که او در خانه به استراحت می پردازد، از جراحات خطرناک رنج می برد، به همسرش گیتنجالی (راشمیکا ماندانا) ضربه می زند. او می گیرد.
به جز معرفی کوتاه ابرار هاک اثر بابی دیول، در طول این سکانس طولانی، نه انتقامی باید گرفته شود و نه یک تحول هیجان انگیز در رابطه پدر و پسر وجود دارد. در عوض، ما شاهد یک تصویر بسیار محرک از زن ستیزی و مردانگی سمی هستیم که رفتار رانویجی با همسرش به شدت پایین میآید. از اظهارات تند و تحقیرآمیز گرفته تا استدلال های خشونت آمیز که ظاهری فیزیکی دارند، این نمایش ها برای مدتی غیرقابل دفاع در کانون توجه قرار می گیرند. در انتهای این سکانس زویا با بازی تریپتی دیمری می آید. و در آن مرحله، رانویجی آخرین پای خود را از درستکاری اخلاقی از دست میدهد، زیرا با خیانت به همسرش مخالف هر اعلامیهای درباره خانواده و وفاداری میشود. اینجاست که بیشتر انتقادات اخلاقی که به شخصیت اصلی انیمال وارد می شود، مطرح می شود.
با انصراف از مضامین اولیه خود به گونه ای آشکار، شدت بی وقفه فیلم، صرف نظر از اینکه چقدر در سبک خود منحصر به فرد به نظر می رسد، به طور گسترده توسط منتقدان به عنوان یک اغراض وحشیانه تلقی می شد. در واقع، حتی در یک پرتو منفی دیده میشد، زیرا با به تصویر کشیدن چنین شخصیت نفرتانگیز در این سبک پر زرق و برق و صراحت، و با اختصاص بخش زیادی از زمان اجرا به رفتار سمیاش، به نظر میرسید که Animal به طور کامل شخصیت را تجلیل میکند.
جایی که فیلم یک ماکروسکوپ کامل از قهرمان داستان است
جدا از سبک روایی گیج کننده کارگردان وانگا، تنها چیزی که تمام جنبه های انیمال را در کنار هم قرار می دهد این است که این فیلم اساساً به جای داستان پدر و پسر، یک مطالعه شخصیت است. همانطور که فیلم میخواهد باور کنید، قهرمان آن یک ضدقهرمان نیست - در عوض، شخصیت به عنوان یک شرور حس بهتری پیدا میکند. حتی تاریخ غم انگیزی که آنتاگونیست فیلم را با پدربزرگی که از تجارت خانوادگی رانده شده و در نهایت از روی ناامیدی خودکشی می کند رانده می شود، به نظر می رسد که از پس زمینه یک قهرمان بالیوود در دهه 70 برداشته شده است. البته، شخصیت ابرار از فیلتر وانگا نیز عبور کرد و در این فرآیند حتی از رانویجی نفرتانگیزتر شد، اما به سختی میتوان این مشابه را نادیده گرفت.
کاپور در نقشی شبیه به نقشی که قبلاً بازی کرده بود، ستارگان حیوانات است - نوعی شخصیت که مطمئناً قبلاً هرگز در سینمای هند نوشته نشده بود. شخصیت رانویجی او در محیط کودکی که توسط پدری غایب و بدرفتار تعریف شده بود بزرگ شد. در پاسخ، کودک نابالغ به گونهای بزرگ شد که انواع باورهای سمی را که شامل دیدگاههای منسوخ در مورد خانواده و مردانگی میشد، برای خود حفظ کرد. در نهایت، او یاد گرفت که این باورها را با عباراتی که توسط مانوسفر سمی اینترنتی رایج شده تجسم دهد - از پایبندی به اعتقاد به شخصیتهای «آلفا» تا اصرار سرکش برای «مرد خانواده» بودن در زمانی که پدرش غایب است.
رانویجی که دارای شخصیتی روان رنجور و صریح است، در تمام زندگی خود با اعلامیه های بلند درباره خانواده و وفاداری حرکت می کند. در طول راه، او از همین اصول به عنوان بهانه ای استفاده می کند تا به گونه ای عمل کند که همان اصول را نقض می کند. در طول دوره انیمال، قهرمان داستان به طور مداوم با سخنان تحقیرآمیز خود بر زنان زندگی خود غلبه می کند، به همسرش خیانت می کند و در یک نقطه در اتاق خواب فرزندانشان با او مشاجره شدیدی دارد. این یک تعریف کتاب درسی از مردانگی ناقص و سمی است و در هیچ نقطهای به قهرمان داستان برای این رفتارها پاداش داده نمیشود.
در عوض، او به مرز مرگ می رسد و بسیاری از عملکردهای بدن خود را در این راه از دست می دهد. زمانی که کارزار انتقامجوییاش به پایان میرسد، او همچنین خانوادهاش را در تعقیب یک ایدهآل حقالعاده تحریفشده از دست میدهد، زیرا گیتنجالی او را ترک میکند و فرزندانشان را نیز با خود میبرد. و پس از انجام همه این کارها فقط برای کسب وقت با پدرش، متوجه می شود که پدرش از یک بیماری لاعلاج (یعنی سرطان مرحله 4) رنج می برد. «پدر کلیسا می گوید که هیچ رستگاری برای نیروی ویرانگر وجود ندارد. این یک واقعیت است،» وانگا در مصاحبه خود با گالاتا پلاس، به نقل از یکی از شخصیت های خودش در فیلم توضیح می دهد: «علیرغم این همه کار، [او] چیزی به دست نیاورد.
Animal نیز مانند شخصیت اصلی خود به گونهای بازی میکند که آن را مناسب میداند - با اعتقاد خالص، میل به افراط بدون عذرخواهی در چیزهایی که آن را مهم میداند. قوس زویا و قوس بازیابی که برای دقایق بیدلیل طولانی میشوند، مانند یک اشتباه کامل به نظر میرسند تا زمانی که به گذشته نگاه کنید و متوجه شوید که آنها هیچ تصویر چاپلوس کنندهای از قهرمان معیوب آن ارائه نمیدهند. در عوض، می بینید که فیلم به سختی تمام چیزهایی را که از شخصیت اصلی غرورش می رباید، ربوده است: اول، مردانگی او به دلیل جراحاتش او را مجبور به استفاده از کاتتر می کند. سپس رابطه او با همسرش. بعد، احترام به خود. و در نهایت، اگر مبارزات خائنانه خود را آغاز نمی کرد، چقدر وقت کمی با پدرش داشت. مانند رانویجی، Animal نسبت به نظام ارزشی خود عذرخواهی نمیکند و از عواقب ناشی از این ارزشها ابراز پشیمانی نمیکند.