اسرار قتل معمولاً جرم را در مرکز خود به عنوان معما نشان می دهند که باید حل شود. دلیلی وجود دارد که این ژانر و خواهران جنایی واقعی آن اغلب "whodunit" نامیده می شوند. و این رویکرد میتواند کارساز باشد و توهمهای پیچیدهای ایجاد کند که با افشای «مظنونان معمولی» یا «فقط قتلها در ساختمان» عمیقاً رضایتبخش هستند، تا دو عنوان محبوب با لحنهای بسیار متفاوت را نام ببریم.
اما این رویکرد اسرارآمیز یک چیز اساسی را در مورد موضوع ظاهری قتل پنهان می کند: هزینه انسانی آن. بر اساس کتاب ربکا گادفری با همین نام و اولین نمایش در Hulu در 17 آوریل، "زیر پل" تراژدی قتل را به گونه ای به تصویر می کشد که تعداد کمی از همتایانش حتی تلاش کرده اند. این یک داستان ویرانگر از توسعه است که به پایان می رسد زیرا به دنبال رینا ویرک 14 ساله و همکلاسی هایی است که آخرین بار او را در ویکتوریا، بریتیش کلمبیا زنده دیدند.
سریال زیر پل با قرار دادن عمدی رینا در مرکز خود این شاهکار را انجام می دهد. او یک بدن بی نام یا ابزار یادگیری برای دیگران نیست. او یک دختر ناقص است که سعی می کند انتظارات والدینش از شاهدان یهوه و تمایلات خود را برای شورش و تناسب نشان دهد. او حداقل یک کار وحشتناک انجام می دهد و انتخاب های بد زیادی انجام می دهد. اما او همچنین ارتباطپذیر و دلسوز است، دختری که هرگز از آن احساس نوجوانی گمشدگی خارج نمیشود.
رایلی کیو نقش یک گادفری مجروح و باهوش را بازی می کند، روزنامه نگاری که به زادگاهش بازمی گردد تا کتابی درباره نوجوانان آنجا بنویسد. او به سرعت وارد تحقیقات پیرامون مرگ رینا می شود. بیش از یک بار، ما از ربکا می شنویم که می گوید می خواهد زندگی رینا را با دادن حسی به خوانندگان از اینکه او قبل از مرگش چه کسی بوده است گرامی بدارد. و نمایش آن اعلامیهها را عملی میکند و مرتباً از رینا میخواهد قاب را بگیرد. فلاش بک های زیادی وجود دارد که جزئیات وقایعی را که منجر به مرگ او می شود، شرح می دهد، بله، همچنین تاریخچه خانوادگی، سلیقه موسیقی، دوستی ها و قضاوت های نادرست او.
در حالی که ما می بینیم که رینا یک گروه همسالان وحشی را انتخاب می کند، "زیر پل" واضح است که آنچه اتفاق افتاد تقصیر رینا نبود بلکه به دلیل انتخاب نوجوانانی بود که در سیستمی گرفتار شده بودند که با خوشحالی آنها را دور می اندازد. و از آنجا، تراژدی فقط موج می زند، و تقریباً همه افراد در «زیر پل» و دزدگیران واقعی زندگی شان را تحت تأثیر قرار می دهد.
نمایش به روان قلدری نوجوانان می پردازد، نه به عنوان نوعی نمایش عجیب و غریب یا غم انگیز، بلکه بیشتر به عنوان جنبه دیگری از این تراژدی. «زیر پل» لحن خود را در قسمتهای اولیه از طریق جوزفین بل به کارگردانی کلوئه گیدری تقویت میکند، زنبور ملکه او اعتماد به نفس بیش از حدی را به خندهها میآورد و بسیاری از نکات داستانی را تقویت میکند، اما سریال همچنین لحظاتی را به تصویر میکشد که جسارت جوزفین سقوط میکند و دختر ترسیده زیر آن را نشان میدهد. . جاون 'وانا' والتون در نقش وارن، پسر تنهای که در این تراژدی غرق شده است، به طرز دلخراشی دلسوز است. و آیانا گودفلو در نقش داستی چشمانداز دختر رنگینپوست دیگر را به ارمغان میآورد و نشان میدهد که چگونه هر دو دختر شجاعانه اما ناقص با مجموعهای از چالشها دست و پنجه نرم میکنند.
نوجوانان صفحه را پر میکنند – نارضایتیهای جزئی، اتحادهای متزلزل و عدم کنترل، بلوکهای سازنده این مرگ را تشکیل میدهند – اما، مانند خورشید، نگاه مستقیم به آنها آزاردهنده است. بنابراین، «زیر پل» مجموعهای از بزرگترها را به ما میدهد که مانند فویلهایی عمل میکنند. مادر رینا، سومان، با یک ضامن ویرانگر توسط آرچی پنجابی بازی می کند. ربکا ما را در طول داستان راهنمایی می کند. و دوست دبیرستانی اش کم (لیلی گلادستون) که اکنون پلیس محلی است که تحقیقات قتل را رهبری می کند.
گلادستون پس از نامزدی اسکار برای "قاتلان ماه گل"، بازیگر خیمه شب بازی در این نمایش است و جدیت لطیفی را برای نقش خود به ارمغان می آورد. «زیر پل» در مورد هویت کم نیز هدفمند است و به جنبههایی از تاریخ بومی اشاره میکند که نمایشهای کوچکتر آنها را نادیده میگیرند. اما او مانند آنچه در درس تاریخ اسکورسیزی انجام داد، از همبازی هایش پیشی نمی گیرد. در اینجا، بومی بودن او او را به عنوان حامل بدترین تراژدی ها نشان نمی دهد، بلکه به عنوان بخشی از یک جامعه آسیب دیده و آسیب رسان است.
هم ربکا و هم کم خود را در این نوجوانان می بینند، زیرا برادر ربکا را زمانی که در ویکتوریا بزرگ می شدند از دست داده اند. آنها آن مرگ را دوباره بر روی مرگ کنونی میسازند و خانهای غمگین از آینهها ایجاد میکنند که در آن احساس گناه مانند خون ناشی از یک زخم چاقو کشنده پخش میشود. در واقع، شاید ویرانکنندهترین خط در نمایشی پر از آنها زمانی است که ربکا به سومان میگوید: «دوست دارم باور کنم که وقتی اتفاق غمانگیزی میافتد، میتواند باعث شود که بتوانید زیباییهایی را که هنوز در دنیا باقی مانده است ببینید. این برای من اتفاق نیفتاد، اما امیدوارم برای شما هم اتفاق بیفتد.»
با چنین لحظاتی، «زیر پل» نگاهی بدون پلک به راههای شکست خوردن ما از یکدیگر و شاید مهمتر از آن، ارائه میدهد. این داستانی است از اینکه چگونه گناهان می توانند زنده ها را آزار دهند، مدت ها پس از سرد شدن مردگان. اینکه چگونه جنسیت، نژاد، و امتیازات می توانند عواقبی را که با آن روبرو هستیم افزایش یا از بین ببرند، و چگونه آن سیستم ناعادلانه همه چیز را بدتر می کند.
در «زیر پل» شفا وجود دارد اما آن مسیر باریک و ناقص است. در عوض، این درد است که ادامه دارد. درد و درخواست ما برای محافظت بهتر از جوانان در برابر خودشان و سیستم هایی که ساخته ایم و آنها را یکبار مصرف می دانند.