فیلم برنده گلدن گلوب کریستوفر نولان درباره «پدر بمب اتمی»،فیلم اوپنهایمر، به دنبال جی رابرت اوپنهایمر (با بازی درخشان کیلیان مورفی) از آغاز فعالیتهایش در دانشگاه تا پروژه منهتن است، که با یک سقوط دراماتیک از ظرافت بهوجود آمد. بوروکرات های دولتی وقتی شروع به صحبت علیه معروف ترین اختراع خود می کند. اوپنهایمر بر اساس یک بیوگرافی 800 صفحه ای برنده پولیتزر به نام پرومتئوس آمریکایی، در جزئیات خود دقیق است: مراقبت از شخصیت های ترکیبی اجتناب می شود، و همه چیز از یک سفر کمپینگ در نیومکزیکو گرفته تا یک مسمومیت تکانشی سیب را شامل می شود. در واقع، اما خود بمب گذاری ها. نولان اولین آزمایش را در یک مجموعه حیرت انگیز نشان می دهد. او سوسیسسازی سیاسی پیش از حملات به هیروشیما و ناکازاکی و همچنین تلفاتی که این حمله بر روان اوپنهایمر وارد میکند را به ما نشان میدهد. او حتی اثرات وحشتناک بمب را در یکی از توهمات کابوسآمیز و ناشی از استرس اوپنهایمر به ما نشان میدهد، که آب شدن گوشت بدن یک زن را قبل از قدم گذاشتن اوپنهایمر بر روی لاشهی سوخته نشان میدهد. اما نولان هرگز به ما نشان نمیدهد که انولا گی در حال رها کردن محمولهاش یا روزهای آرام تابستانی که با سلاح جدید وحشتناک شکسته شده است. در عوض، ما اوپنهایمر را میبینیم که در ساعات کوچک صبح بیدار است و منتظر سخنرانی هری اس. ترومن است که اعلام کرد ایالات متحده «2 میلیارد دلار برای بزرگترین قمار علمی تاریخ خرج کرد - و پیروز شد».
"اپنهایمر" کریستوفر نولان بر فاصله دانشمند از خشونت تاکید می کند
برای برخی، ممکن است این یک نادیده گرفتن فاحش به نظر برسد. در حالی که یک وبسایت فرهنگ پاپ جایی برای حذف اخلاق جنگ هستهای نیست، بمباران غیرنظامیان در هیروشیما و ناکازاکی غیرقابل انکار وحشیانه بود. حتی اگر نجات جان میلیونها نفر در یک تهاجم متعارفتر ضروری بود (که قابل بحث است)، این اقدام خشونتآمیز خیرهکنندهای بود که مانند رد اشکها و ابوغریب، هر شهروند آمریکایی باید با آن کنار بیاید. الگوهای لباس برای گریه با صدای بلند در پوست فرو میرفتند - آیا باید به گناه مرد سفیدپوستی که بمب را اختراع کرد بیشتر از صدها هزار نفری که در عذاب جان باختند، اهمیت داد؟
پاسخ البته منفی است. اما نکته جالب درباره اوپنهایمر، و بخشی از چیزی که آن را به یک فیلم بیوگرافی عالی در تمام دوران تبدیل می کند، این است که چیز دیگری را پیشنهاد نمی کند. در واقع، این حس حذف از قتل عام بخشی از کل نکته فیلم است. دلیلی وجود دارد که چرا فیلم به جای پرومتئوس آمریکایی یا ویرانگر جهان ها یا چیزی شبیه به اوپنهایمر نامیده می شود: این فیلم به شدت روی خود مرد متمرکز است، تا جایی که بیشتر فیلمنامه به صورت اول شخص نوشته می شود. به جای «اوپنهایمر در سراسر اتاق راه میرود»، ممکن است به این صورت باشد: «در اتاق راه میروم» - حداقل یک رویکرد غیرمتعارف برای فیلمنامه. به عنوان رهبر پروژه منهتن در لوس آلاموس، او کنترل کامل اتفاقات را در دست دارد: او تصمیمات پرسنلی را می گیرد، پروژه را در یک جهت یا جهت دیگر هدایت می کند و با اعتماد به نفس در برابر یک نظامی بی رحم، لزلی گرووز (مت دیمون) ادعا می کند. اوپنهایمر مانند ترکیبی از یک شهردار و یک هادی، بمب را برای آزمایش موفقیت آمیز آماده می کند - و سپس شروع به یادگیری می کند که چقدر کنترل کمی بر اختراع خود دارد.
مرد چاق و پسر کوچولو در یک کاروان نظامی سوار می شوند و اوپنهایمر از گرووز (که ثابت کرده است یک متحد سرسخت است، اگر بداخلاقی است) می پرسد که آیا در واشنگتن مورد نیاز است. "چرا؟" گرووز پاسخ میدهد، و چیزی که میسوزد این است که این یک سوال واقعی است: تا آنجا که به ارتش مربوط میشود، کار دانشمند انجام شده است. در حالی که اوپنهایمر در جلسه کابینه قبل از حملات به پایان می رسد، نظرات او محدود است، و بحث در مورد اهداف احتمالی نشان می دهد که کل شرکت واقعا چقدر دمدمی مزاج است: وزیر جنگ هنری استیمسون (جیمز رمار) از شهر کیوتو صرف نظر می کند زیرا او با همسرش به ماه عسل رفت. (البته این کاملاً درست نیست - استیمسون میترسید که حمله به چنین شهر فرهنگی مهمی ممکن است بر ژاپنیها تأثیر بگذارد، اما در عین حال این یک نمونه نگرانکننده از قدرت بیفکر آمریکا است.)
گناه اوپنهایمر تا حدی خودخدمت بود
بمبگذاریها رخ میدهند، و چون اوپنهایمر آنها را نمیبیند، ما آنها را نمیبینیم. مطمئناً آشفتگی درونی او را میبینیم، اما او در این مرحله هیچ اطلاعات داخلی ندارد: همانطور که نولان اشاره میکند، او در همان قایق معمولی غیرنظامی در خانه است. وقتی اوپنهایمر با نگرانی از اینکه دستانش خون است به رئیس جمهور ترومن (گری اولدمن) نزدیک می شود، ترومن با تمسخر پاسخ می دهد. آیا فکر می کنید مردم هیروشیما و ناکازاکی به این فکر می کنند که چه کسی بمب را ساخته است؟ او قبل از اینکه دانشمند را به عنوان "گریه دار" رد کند، تمسخر می کند. بهطور تکاندهندهای بیرحمانه است، اما قدرت رو به کاهش اوپنهایمر را بیشتر نشان میدهد و در عین حال به یک موضوع قوی دیگر اشاره میکند: گناه، عواقب، و اینکه چقدر (یا کم) واقعا اهمیت دارند.
اوپنهایمر حتی قبل از اینکه بمب اتمی را با موفقیت آزمایش کند، احساس گناه زیادی دارد: رابطه عاشقانه او با ژان تاتلاک (فلورانس پوگ) به مرگ او منجر می شود، چه با خودکشی یا قتل، و کار او در پروژه منهتن او را به یک شوهر غایب تبدیل می کند. برای همسرش کیتی (امیلی بلانت). زمانی که بمب ساخته میشود و ارتش ایالات متحده از آن استفاده میکند، او یک پوسته خالی از سکنه از یک مرد است، لاغر و دوردست با نگاهی هزار یاردی. او سعی میکند به هر کسی که به خطرات بمب هیدروژنی و تکثیر هستهای گوش میدهد بگوید، و واضح است که او صادقانه به آنچه میگوید اعتقاد دارد. اما یک عنصر منفعت طلبانه در توبه عمومی او نیز وجود دارد که هم کیتی و هم دشمن اوپنهایمر، لوئیس استراوس (رابرت داونی جونیور) به آن اشاره می کنند. کیتی به اوپنهایمر میگوید: «تو نمیتوانی مرتکب گناه شوی و بقیهمان برای تو متاسف باشیم که عواقبی دارد. او در زمینه رابطه شوهرش با تاتلاک صحبت می کند، اما در مورد ساخت بمب نیز صادق است.
تنها یک نکته در فیلم وجود دارد که اوپنهایمر مستقیماً با وحشت بمب هسته ای روبرو می شود. مجری که برای تماشاگران دیده نمیشود، اسلایدهایی از عکسهای گرفته شده پس از هیروشیما را مرور میکند که در آن سالنی از مردم (از جمله اوپنهایمر) اثرات طوفانهای آتشسوزی و مسمومیت با تشعشعات را نشان میدهد. و علیرغم نالههایش، علیرغم فشار دادن دستهایش، با وجود ترس واقعیاش از آینده بشریت، اوپنهایمر نمیتواند به خود نگاه کند. این یک لحظه تأثیرگذارتر - و نفرینکنندهتر - از هر تصویری وظیفهآمیز از یک جنایت است.