بسیاری از صحنههای فیلم فانتزی حتی سالها پس از اکران اولیه، هنوز هم دیدنی هستند. فرانچایزهایی مانند ارباب حلقهها و هری پاتر به دلیل تعداد زیاد لحظات نوستالژیک و صحنههای اکشن شگفتانگیز مرتبط با آنها، بهطور باورنکردنی قابل تماشا هستند. دیگر فیلمهای فانتزی، مانند مردان ایکس مارول، به دلیل شخصیتهای نمادین و داستانهای جاودانهشان همچنان مورد بازبینی قرار میگیرند.
بهترین فیلمهای فانتزی آنهایی هستند که واکنشهای احساسی تماشاگران را برمیانگیزد – که برخی از آنها پس از پخش تیتراژ تا مدتها دوام میآورند. چه ترس یا هیجان در طول یک نبرد بزرگ یا شادی در یک پایان خوش، چنین احساساتی باعث می شود که تماشاگران بخواهند بارها و بارها به این فیلم ها بازگردند. این صحنههای بینقص همچنان بینندگان را غافلگیر میکنند، خواه آنها برای اولین بار در حال حفاری فیلم هستند یا قبلاً بارها آن را دیدهاند.
ایواین متوجه می شود که عاشق است
گرد و غبار ستاره ای
یک اقتباس کمتر شناخته شده از کار نیل گیمن، Stardust در سال 2007 به فیلمی با بازی چارلی کاکس و کلر دینز تبدیل شد. دینز نقش Yvaine را بازی کرد، تجسم انسانی یک ستاره سقوط کرده که در نهایت با مردی به نام تریستان با بازی کاکس سفر می کند. هنگامی که تریستان به یک موش تبدیل می شود، یک ایواین نامرئی، با این باور که نمی تواند او را بشنود، اعتراف می کند که او را دوست دارد. دینز احساساتی را که ایواین احساس میکند زنده میکند، زیرا او فقط وقتی آن را با صدای بلند میگوید متوجه میشود که عاشق است. این یک صحنه زیبا است که هرگز در تماشای مجدد قلب را تحریک نمی کند.
سارا پادشاه گابلین را شکست می دهد
هزارتو
هزارتو با تلاش سارا برای بازخوانی خطوطی از کتابی به نام هزارتو شروع می شود. او ناامید می شود، زیرا او هرگز نمی تواند یکی از خطوط داستان را به خاطر بیاورد: همان چیزی که پادشاه گابلین برای نجات کودک و پادشاهی می گوید. هنگامی که سارا برای نجات برادر کوچکش، خود را رو به روی پادشاه واقعی دیوید بووی، جارت می بیند، دوباره شروع به خواندن آن سطرها می کند. صحنه قدرتمند است، زیرا سارا متوجه می شود که او فقط به دلیل اعتقاد به جارت در هزارتو است. تماشای او در نهایت به یاد آوردن خط و سلب قدرت جارت هر بار در حال حرکت است.
افلیا پرنسس موآنا می شود
هزارتوی پان
هزارتوی پان یک فیلم فانتزی بصری خیره کننده است که در اسپانیای فرانکویستی اتفاق می افتد. اوفلیا هزارتوی عجیبی را در خانه جدیدش پیدا می کند، جایی که با موجودی به نام فاون آشنا می شود که معتقد است موانا، شاهزاده خانم گمشده دنیای اموات است. معلوم می شود که این درست است و اوفلیا پس از انجام سه وظیفه که توسط فاون برای او تعیین شده بود، می تواند جای خود را در دنیای اموات بگیرد. فیلمبرداری این صحنه زیباست و دنیای زیرین در مقایسه با کسل کننده بودن زندگی قبلی اوفلیا روشن و رنگارنگ است. تولد دوباره اوفلیا نیز با مرگ ناپدری اش در تضاد قرار می گیرد و فیلم را به طرز تلخی به پایان می رساند.
دامبلدور در مقابل ولدمورت
هری پاتر و محفل ققنوس
فیلمهای هری پاتر پر از صحنههایی هستند که هرگز قدیمی نمیشوند، اما دوئل بین دامبلدور و ولدمورت در هری پاتر و محفل ققنوس یکی از خیرهکنندهترین صحنههای بصری است. هیچ دیالوگی وجود ندارد زیرا آنها طلسم های غیرکلامی یکدیگر را می گویند و دامبلدور در نهایت پیروز می شود. فقدان کلمه گفتاری در این صحنه چیزی است که آن را بسیار باحال کرده است، زیرا تنها صداها جادوی خالصی است که در هوا جریان دارد. این نشان میدهد که چرا ولدمورت تا این حد از دامبلدور میترسد، و سکانسی هیجانانگیز ارائه میکند که به همان اندازه در تماشای مجدد جذاب است.
نبرد برونا
تواریخ نارنیا: شیر، جادوگر و کمد لباس
در C.S. Lewis The Chronicles of Narnia: The Lion, the Witch, and the Wardrobe، همه چیز به نبرد بین فرزندان Pevensie و جادوگر سفید منتهی می شود. این نبرد که به عنوان نبرد برونا شناخته میشود، صحنهای پر هرج و مرج است که با عقب راندن ارتش Pevensies توسط نیروهای جادوگر سفید تا رسیدن اصلان، تنش را از بین میبرد. این صحنه در ایجاد تعادل در نبرد بسیار عالی عمل می کند. هرج و مرج جنگ را به خوبی به تصویر می کشد، و آمیختگی آن با صحنه هایی از بیدار کردن مجسمه ها برای تقویت، مخاطب را امیدوار می کند. این یک نبرد نیروبخش است که باعث می شود مخاطبان بخواهند بارها و بارها آن را مرور کنند.
کوییک فصل همه را در X-Mansion نجات می دهد
مردان ایکس: آخرالزمان
در X-Men: Apocalypse، هنگامی که انفجاری در عمارت ایکس رخ می دهد، کوئیک سیلور از سرعت خارق العاده خود برای نجات افراد داخل استفاده می کند. با آهنگ "رویاهای شیرین (از اینها ساخته شده اند" از Eurythmics، او ترکش ها را در هوا حرکت می دهد و جهش یافته ها را از پنجره به بیرون پرتاب می کند که عمارت منفجر می شود. صحنه درخشان است، زیرا تنش را با طنز ترکیب می کند. Quicksilver برای نجات چند ماهی که مخزنشان منفجر شده است متوقف می شود، موهای پسری را به هم می زند و سگی را که در حال دزدیدن یک تکه پیتزا است نجات می دهد. جلوه ها نیز دیدنی هستند، زیرا همه چیز را واقعی جلوه می دهند. این یک صحنه جالب است که به بینندگان اجازه می دهد هنگام تماشای مجدد آن چیزهای جدیدی را ببینند.
آشیتاکا توسط روح جنگل نجات می یابد
شاهزاده مونونوکه
در شاهزاده مونونوکه هایائو میازاکی، آشیتاکا درگیر درگیری بین مردم شهر آهن و خدایان گرگ جنگل می شود. سان، یک دختر انسان که توسط گرگ ها بزرگ شده است، به شهر آهنی حمله می کند و توسط آشیتاکا که در درگیری مجروح می شود نجات می یابد. سان او را در جنگل رها می کند و زخم های آشیتاکا توسط روح جنگل التیام می یابد. سبک انیمیشن این صحنه خیره کننده را بسیار به یاد ماندنی می کند. تصویر عجیب و در عین حال طبیعی روح جنگل بر مخاطب تاثیر می گذارد. میازاکی با ساکت کردن ترسناک روح جنگل به دنیای ماورایی طبیعت متمایل می شود. این صحنه ای است که بازگشت به آن لذت بخش است.
جک اسپارو به باربوسا خیانت کرد
دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه
خیانت جک اسپارو به باربوسا یک صحنه نمادین از فیلم نفرین مروارید سیاه است. نه تنها شامل خط نمادین جک در مورد مردان ناصادق می شود، بلکه در چنین لحظه مهمی رخ می دهد. فاش شدن این که جک سکه ای دزدیده تا خود را مانند باربوسا جاودانه کند، برای شرور شوکه کننده است، زیرا او معتقد است جک طرفدار اوست. هنگامی که ویل نفرین را برمی دارد، جک به باربوسا شلیک می کند. این صحنه، ماهیت شخصیت جک اسپارو را برجسته می کند، که ناهماهنگی مداوم اوست. این صحنه بسیار پر هرج و مرج است، اما کاملاً با شخصیت ها و اهداف شخصیت بازی می کند - و تماشای آن واقعاً سرگرم کننده است.
آراگورن به هابیت ها تعظیم می کند
ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه
در پایان ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه، آراگورن به عنوان پادشاه گوندور تاج گذاری می کند. فرودو، سم، مری و پیپین به خاطر احترام به عنوان جدیدش سعی می کنند به او تعظیم کنند، اما آراگورن آنها را متوقف می کند. در چیزی که تبدیل به یک خط نمادین شده است، او به هابیت ها می گوید که آنها به هیچ کس تعظیم نمی کنند و در عوض به آنها تعظیم می کنند. شوک آنها بند قلب را میکشد، زیرا به وضوح باور نمیکنند که شایسته این تقدیرها هستند. این یک صحنه دلگرم کننده است، به خصوص پس از مبارزاتی که هابیت ها در طول تلاش خود تحمل می کنند. این سه گانه ارباب حلقه ها را به یک نتیجه رضایت بخش می رساند که هرگز کمتر احساسی نمی شود.
اینیگو بالاخره انتقام می گیرد
عروس پرنسس
تعداد کمی از سطرها به اندازه عهد انتقام اینیگو مونتویا در عروس پرنسس نمادین و قابل نقل شده است. اینیگو آنقدر این را می گوید که تقریباً همه شخصیت ها تا پایان آن را شنیده اند. اینیگو در نهایت متوجه می شود که کنت روگن، دست راست شاهزاده هامپردینک، قاتل پدرش است و او را تعقیب می کند. این صحنه نشان دهنده استقامت اینیگو و همچنین عشق او به پدرش است. تماشای اینیگو که در نهایت انتقامش را می گیرد، فوق العاده راضی کننده است، به خصوص که او بارها و بارها وعده اش را فریاد می زند که به خودش قدرت بدهد. این یک صحنه قدرتمند در مورد عشق و انتقام است که همه را به طور مکرر تشویق می کند.