نویسنده: پویا هاشم پور
پینوکیو ( گیرمو دل تورو / 2022) برداشتی منحصر به فرد از افسانهای کلاسیک است. دل تورو داستان پینوکیو را با لحنی تیرهتر و بالغتر به تصویر کشیده است. او عناصر جدیدی به پینوکیویی که خودش دوست دارد و تصور میکند، اضافه کرده است. پینوکیویی که ما قبل از این فیلم میشناسیم توسط پیرمرد نجاری ساخته میشود که همیشه آرزو داشته پسری واقعی داشته باشد. این آرزو به خود عروسک چوبی هم سرایت میکند و دغدغه ذهنی او را همیشه به خود معطوف میکند. پینوکیو بخاطر ماجراجوییهایش مدام تنبیه میشود و قرار است برای مخاطبان هم سن خود درس عبرت باشد. دروغگویی هم که صفت بارز اوست و مشهور بودن این کاراکتر هم بخاطر دراز شدن دماغش بعد از هر دروغی که میگوید، است.
در پینوکیو گیرمو دل تورو که تعمدا اسم مولف بخاطر همین در عنوان اصلی آورده شده، از این خبرها نیست. پینوکیو طبق اصول دلتورو قرار نیست برای بقیه درس عبرت باشد بلکه کاملا برعکس به یک الگوی کامل تبدیل میشود.
پینوکیو گیرمو دلتورو به هیچ عنوان شخصیتی دروغگو ندارد. کمتر جایی از فیلم را سراغ داریم که او دروغ بگوید. مگر اینکه واقعا یک دروغ مصلحتی باشد و به کمک همه بیاید. پینوکیو دل تورو نافرمان است. به هیچ وجه اطاعتپذیر نیست و قرار نیست برای کارهای بدش تنبیه شود.
دل تورو میخواهد بگوید پیش از آنکه دروغگویی که صفت نکوهش پذیر پینوکیو کلاسیک است، کاری ناپسند باشد، به خود دروغ گفتن و با خود روراست نبودن بسیار بدتر و مبتذلتر از آن است. کاری که ژپتو سالها با خود انجام میداده و پینوکیو در گذر زمان این درس را به او میدهد. بله پینوکیو قرار است اینبار به همه درس بدهد.
گیرمو دل تورو در مصاحبهای بیان میکند که به نظرش روایت اول پینوکیو اکثر اوقات از اطاعت و اهلی شدن پشتیبانی میکند. او معتقد است اطاعت کورکورانه بدرد نمیخورد. فضیلت پینوکیو در نافرمانی است. در شرایطی که همه مثل عروسکهای خیمه شب بازی رفتار میکنند، او این کار را نمیکند. اینها برای دل تورو جذاب است. او نمیخواهد صرفا همان داستان قبلی را بازسازی کند بلکه میخواهد به شیوهای که خود، دنیا را درک میکند این کار را انجام دهد.
اصلا تا به حال فکر کردهاید که چرا روایت او باید در عصر فاشیسم ایتالیا روایت شود؟ این فیلم علاوه بر مانیفست دل تورو یک نقد تند و جدی به پینوکیو اصلی و نویسندهاش کارلو کولودی است. دل تورو این اثر را یک عنصر فاشیستی میداند. اینکه پینوکیو بعد از اینکه طبق سلیقه یک جامعه رفتار نکند، تبدیل به الاغ شود، چیزی است که دل تورو را میرنجاند. چراکه این یکی از اهداف فاشیسم است که اطاعت باید کورکورانه و متعصبانه باشد و جایی برای مکتب شخصی، خلاقیت و ایده وجود ندارد.
فیلمساز عدم ماجراجویی و ترس از عواقب نافرمانی و گوش به حرف بودن را مناسباتی فاشیستی میداند که به همگی اینها در نسخه اصلی پینوکیو اشاره شده است.
ژپتو هم که طبق همین مناسبات در آن عصر تربیت شده است، از پینوکیو انتظار دارد که کاملا شبیه به کارلو(پسری که او از دست داده) باشد. او دوست ندارد که پینوکیو متفاوتتر از بقیه ظاهر شود و این عامل را موجب سرافکندگی خود میداند.
مارتین بلینک هورن در کتاب موسلینی و فاشیسم اینگونه بیان میکند: "بر طبق تئوری و تبلیغات رسمی، فاشیسم یک نظام توتالیتر بود که نه تنها صرفا همسویی منفعلانهی تمام ایتالیاییها بلکه تعهد صمیمانه آنها و مشارکت فعال آنها در یک تلاش قهرمانانه برای تجدید حیات ملی را مقرر میدانست. ناظران [دارای بینش سطحی و کمعمقِ] حیات ایتالیا در طی دههی ۱۹۳۰، باو داشتند که این هدف تحقق یافته است. کیش شخصیت موسلینی با شعارهای پرستشگونه مانند:" موسلینی همواره درست میگوید." "باور کنید، اطاعت کنید و پیکار کنید." گریز ناپذیر بود. یونیفورم پوشان فاشیست [پیراهن سیاهان]، مقامات رسمی دولتی و میلیشیا [نیروهای شبه نظامی] در همه جا حضور داشتند."
ساخت پینوکیو گیرمو دلتورو برای مولفش یک ابراز خشم و انزجار است.
علاوه بر این موضوعات فیلم دلتورو پر از آنتاگونیستهایی است که از راه خود برمیگردند و به سمت قهرمان میآیند. پینوکیو همه را با خود همراه میکند. معمولا در انیمشینها آنتاگونیستها تا آخر داستان به سوی سرنوشت بد فرجام خود حرکت میکنند تا به آن برسند اما در اینجا من باب مثال میمونی به نام اسپازاتورا که به سرنوشت طوطی جعفر در فیلم علاالدین و گربه گارگامل در اسمورفها دچار نمیشود و سرنوشتش از شر به نیکی تغییر میکند.