این فیلم قسمت سوم از سه گانهی ژواو سزار مونتیرو است. در این قسمت ژواو در پارکی با قاصدی از جانب خدا ملاقات میکند. قاصد، کیف پولی به او میدهد و بعد غیب میشود. در حالی که ژواو مشغول شمردن پولهاست، صدای کسی از سمت دریاچه میآيد، ژواو میرود تا ببیند چه اتفاقی افتاده و یک دختر جوان را در حال غرق شدن میبیند. به داخل آب میرود و دختر را نجات میدهد و او را تا صومعه همراهی میکند. مونتیرو علاوه بر کارگردانی بزرگ، بازیگری بزرگ نیز بوده است که در فیلمهای مختلف خودش در نقشهای متفاوت ظاهر شده است. تماشای این فیلم نیاز به شکیبایی دارد. این فیلم برای کسانی که در فیلمها به دنبال اتفاقات و رویدادهای بیشتر و بیشتر هستند، نیست. کاراکتر مونتیرو در این فیلم میان خردمندی و حماقت، نوسان دارد. طراحی صحنهی فیلم بسیار شاعرانه و به زیبایی با نماهای ایستای فیلم ترکیب میشود و جنبههای کمیک با انگیزههای پنهان این فیلم را برجستهتر میکند. بخش زیادی از آثار مونتیرو خشم مخاطبین عادی سینما را در پی داشته، اما منتقدان و دانشگاهیان پرتغالی و بینالمللی او را به عنوان یکی از مهمترین کارگردانان پرتغالی در کنار مانوئل دی اولیویرا میشناسند. او یکی از جنجالیترین فیلمسازان پرتغالی نسل خود است و حضور خود در سینما را با فیلمهای غیرقابل طبقهبندی و بحثبرانگیز با زیباییشناسی خاص و تا حدودی تجربی نشان میدهد.
⭕️ برای دریافت این فیلم و فیلمهای دیگرِ آرشیوِ "سینمای متفکر" لطفا در دایرکتِ اینستاگرام پیام ارسال بفرمایید.
https://www.instagram.com/cinemayemotafaker