این مقاله یکی از پست های سایت کلاسی فیلم (Classifilm.com) است که در بخش کوله پشتی آن سایت منتشر شده است. برای مطالعه مقالات مشاله به سایت اصلی مراجعه کنید.
در دوره تولید فیلم های صامت مردی ظهور کرد که خودش را «دکتر فیلم» (1) می خواند. او ادعا می کرد به تنهایی قادر است هر فیلم ضعیفی را به یک شاهکار تبدیل کند. شعار تبلیغاتی او این بود که «تمام فیلم های بد هنگامی که می میرند نزد رالف اسپنس می روند»(2). گرچه شغل اصلی رالف اسپنس (Ralph Spence) در ابتدا تنها نویسندگی و فیلمنامه نویسی بود، اما کم کم مهارت او در «میان نویسی»(3) فیلم های صامت آشکار شد. میان نویسی جملات یا واژگانی است که در دوره فیلم های صامت در میان سکانس ها برای توضیح بیشتر صحنه یا بیان دیالوگ ها افزوده می شد. متاسفانه کمتر مقاله یا کتابی به طور اختصاصی به شخصیت این نابغه واقعی پرداخته است. متن پیش رو با گرته برداری از مقاله دکتر گرگوری رابینسون(4) استاد کالج ایالت نوادا در ژورنال فیلم و تاریخ (زمستان ۲۰۱۷) تالیف شده است.
اجازه دهید با مقدمه کوتاهی درباره میان نویسی آغاز کنیم. تا پیش از حدود سال ۱۹۱۵ میلادی شغل مستقلی به نام میان نویس وجود نداشت. کارگردان یا فیلمنامه نویس مسیول نگارش میان نوشته ها نیز بود. شاید اولین نام برجسته در این حوزه خانم آنیتا لووس (Anita Loose) است که میان نویسی فیلم برجسته «تعصب» (Intolerance) به سال ۱۹۱۷ را به عهده گرفت. نشریه اوری بادی مگزین میان نویسی در همان سال میان نویسی لووس را تحسین کرد برخی سکانس های فیلم را «تحت الشعاع» نوشته های آنها دانست. اما آنچه لووس را چهره مطرح جراید و رسانه ها کرده بود نوآوری ها و نبوغ او در نوع نگارش میان نوشته ها بود. به عنوان مثال او در یکی از فیلم ها نام شخصیت را اینگونه نوشته بود «Count» و بلافاصله اضافه کرد بود که اگر می خواهید نام او را بلند بخوانید تلاش بیهوده نکنید زیرا خوانده نمی شود تنها می توانید به آن فکر کنید.
اما رالف اسپنس در این زمان هنوز فعالیت جدی خود را آغاز نکرده بود. طبق اسناد موجود او تنها شش کلاس سواد داشت و مهارت نویسندگی را با فعالیت های روزنامه نگاری ارتقا داد. اولین آثار اسپنس به عنوان میان نویس متاسفانه از بین رفته است اما می دانیم که او فعالیت خود را با عنوان «فیلمنامه نویس، متخصص میان نویسی و ژورنالیست» آغاز کرد و پس از مدتی با حذف ابتدا و انتهای آن خود را تنها با عنوان میان نویس معرفی کرد. در ابتدا فیلم هایی که او میان نویسی کرده بود بدون ذکر نام مورد تحسین روزنامه ها واقع شد. اما جالب تر این بود که برخی از منتقدین معتقد بودند میان نویسی های او بازیگران و حتی داستان را زیر سایه خود قرار داده است. یا به عنوان مثال منتقد نشریه ورایتی معتقد بود بیشتر خنده مردم در هنگام مشاهده فیلم ننننن به خاطر میان نویسی های اسپنس بوده است! اسپنس غالبا از ذوق طنزپرداز و نقض گویی برای بهبود فیلم ها استفاده می کرد.
در سال ۱۹۲۱ رالف به شهرتی رسید که تصمیم گرفت دیگر برای کسی کار نکند. او موسسه خود را بدون هیچ همکاری تاسیس کرد و ادعا کرد که «دکتر فیلم» می تواند فیلم های ضعیف را ویرایش کرده و با میان نویسی به فیلم های درجه یک تبدیل کند. متاسفانه فیلم های ارجاع شده به او قبل و بعد از جراحی در دسترس نیستند، اما شواهد تاریخی می گویند برخی از این فیلم ها سود کلان خود را مدیون اسپنس بوده اند. به عنوان مثال مشهور است که او برای فیلم «مولی و من» چنان تغییراتی ایجاد کرد که این فیلم شکست خورده را به سود کلانی نایل کرد. او فیلم درام را به کمدی تبدیل کرد و برای این کار تنها ۱۵۰ دلار دستمزد دریافت کرد! بیشتر برخی کارشناسان معتقدند او در طول فعالیت دکتری خود صدها فیلم را ویرایش و میان نویسی کرد و به نظر برخی کارشناسان بیش از ۵۰ میلیون دلار به تهیه کنندگان کمک کرد. در همین زمان بود که او با شجاعت پوستر خود را با زیرنویس «تمام فیلم های بد هنگامی که می میرند نزد رالف اسپنس می روند» برای تبلیغ در نشریه معتبر The Film Daily منتشر کرد.
فعالیت حرفه ای اسپنس به قدری محبوب شده بود که منتقد نشریه Screenland Magazine می نویسد «خیلی جالب است که این مرد چه کارهایی می کند. فیلمنامه نویس فیلمبردار وسایل صحنه ابزارآلات لوکیشن بازیگران و سوپراستارها و آتش بازی ها و تعقیب و گریزها همه باهم ترکیب می شوند تا شاید بتوانند همان قدر شما را بخندانند که این مرد به تنهایی می تواند با نوشتن پشت یک پاکت نامه شما را بخنداند».
پیش از اینکه به افول اسپنس بپردازیم بهتر است به یکی دیگر از نبوغ او اشاره کنیم. رالف در کنار میان نویسی در تئاتر نیز به عنوان نمایشنامه نویس فعالیت می کرد. طی مناقشه ای که بین اسپنس و دیگر نویسندگان یک اثر رخ می دهد اسپنس شرط می بندد که می تواند نمایشنامه کاملی را تنها در سه روز بنویسد. همان شب رالف پرده اول نمایشنامه را تمام می کند و در نهایت شرط را برنده می شود. نمایش او با نام «گوریل» به سرعت بر روی پرده رفت و فقط در شهر نیویورک ۲۵۷ بار اجرا شد! از روی این نمایش حداقل سه فیلم ساخته شد که اسپنس تنها برای یکی از آنها در سال ۱۹۳۰ حدود ۲۵۰ هزار دلار به دست آورد. اشاره به هنرنمایی رالف اسپنس بدون ذکر برخی از آنها برای این مقاله کافی نیست. اجازه دهید برخی از شیرین کاری های او را در اینجا ذکر کنیم:
دو دلیل باعث فراموشی نام رالف اسپنس در انتهای دهه بیست بود. اول از همه اینکه شگردهای او تاثیر منفی نیز بر روی شهرت فیلم ها داشت. به عنوان مثال منتقدان می دانستند که فیلم هایی که رالف میان نویسی کرده است احتمالا ارزش چندانی نداشته اند و تنها به لطف او ارزشمند یا شاید معروف شده اند. اما دومین دلیل کمرشکن بود. ورود صدا به فیلم در انتهای دهه بیست میلادی باعث شد که بازار او کساد شود. اما اینها دلیل نمی شود که ما امروز از او یاد نکنیم.
در انتهای این مقاله جا دارد توضیح مختصری درباره شخصیت رالف اسپنس ارائه کنیم. هنرمند واقعی زمان شناس و زیبایی شناس است. رالف نه تنها هنرمند چیره دستی بود بلکه تاجر خوبی نیز بود. او می دانست در چه زمانی و چگونه محبوبیت و علاقه مردم را به خود جلب کند. حتی می خواهم اضافه کنم که او یک بازاریاب حرفه ای بود که می دانست چگونه و تا چه حد تبلیغات انجام دهد. اینکه اکنون کمتر کسی او را می شناسد و آثارش را به یاد می آورد چندان مهم نیست چرا که تاریخ با شخصیت های خود لزوما عادلانه برخورد نمی کند. این مهم است که او مرد باهوشی بود از زندگی اش استفاده کرد و احتمالا لذت برد. اگر برده باشد!
منبع:
Robinson, G. (2017) ‘All Bad Little Movies When They Die Go to Ralph Spence’, Film & History: An Interdisciplinary Journal, Volume 47, Number 2, Winter 2017, pp. 28-40
[1] Doctor Film
[2] All bad movies when they die go to Ralph Spence.
[3] Title Writing or Inter-Title writing.
[4] Gregory Robinson (Associate Professor of English at Nevada State College)