این مقاله یکی از پست های سایت کلاسی فیلم (Classifilm.com) است که در بخش کوله پشتی آن سایت منتشر شده است. برای مطالعه مقالات مشابه به سایت اصلی مراجعه کنید.
بسیاری از کارشناسان معتقدند هر سکانس یک فیلم به تنهایی یک داستان کوچک محسوب می شود. پس برای فیلمنامه نویس و کارگردان بسیار مهم است که سکانس ها یا همان خرده داستان های خود را چگونه تالیف و تنظیم و تدوین می کنند. برای نویسندگان به طور ویژه هر سکانس باید ابتدا و انتها داشته باشد و ساختار مشخصی داشته باشد. این ساختار باید به نحوی باشد که خواننده یا بیننده را ابتدا جذب کند، سپس تا انتها با خود نگه دارد و بالاخره ضربه نهایی خود را بزند و مطلب نهایی اش را نشان دهد. این ساختار کلی یک سکانس استاندارد و به طور کلی تر ساختار استاندارد یک داستان بلند است.
جان تروبی در کتاب مهم و تاثیرگذار خود «آناتومی داستان» (2008) اجزای یک سکانس خوب را به ما معرفی می کند. به نظر او هر سکانس باید جایگاه خود را در شناخت و توسعه شخصیت اصلی داستان پیدا کند. در ضمن او معتقد است هر سکانس باید خرده داستانی را روایت کند که به تنهایی ابتدا و انتها دارد. او برای این کار یک قاعده کلی را به ما معرفی می کند:
«نکته کلیدی: یک سکانس را به شکل یک مثلث وارونه در نظر بگیرید. ابتدای سکانس باید موضوع کلی آن را مشخص کند. سپس سکانس باید بر روی یک موضوع خاص تمرکز کند و در نهایت مهمترین نکته یا جمله از دیالوگ در انتها آورده شود.» (2008، ص 373)
او برای واضح کردن این نکته تصویر زیر را ترسیم می کند:
همان طور که در این تصویر نمایان است، انتهای سکانس با یک نکته یا جمله نهایی جمع بندی می شود و این نکته حاصل سکانس است. البته این بدان معنی نیست که هر سکانس خوبی باید حتما از این قاعده تبعیت کند، چرا که در نهایت فیلمنامه نویسی نیز مانند اختراع یک دستگاه جدید سرشار از ابداعات و نوآوری های جدید است و هر لحظه می توان انتظار یک هنرنمایی جدید از یک نابغه جدید را داشت. اما این شکل به عنوان یک استاندارد در کتاب های راهنمای فیلمنامه نویسی معرفی می شود. پس باید انتظار داشت فیلم های خوب دنیا حداقل در برخی موارد (اگر نگوییم بیشتر موارد) از این قاعده تبعیت کنند. ما در زیر چندی از نمونه های یک سکانس خوب که از قاعده بالا تبعیت می کنند را برای شما لیست کرده ایم. ما معتقدیم این کار یک سیر مشاهدتی است، چرا که به ما این اجازه را می دهد تا از این پس هر گاه فیلمی را دیدیم متوجه این تکنیک فیلمنامه نویسی شویم. درک بهتر این تکنیک در طول زمان و با مشاهده چندین فیلم (یا چندین سکانس) در کنار یکدیگر درک کرد.