cliqmind (کلیک مایند)
cliqmind (کلیک مایند)
خواندن ۷ دقیقه·۳ سال پیش

پشیمانی، انگیزه‌ای برای یک استعفای بزرگ. ( ترک شغل)

در این نوشته مصاحبه‌ای از دانیل پینک می‌خوانید، دراین‌خصوص که پشیمانی چگونه می‌تواند کمک کند تا هدف خود را پیدا کنید. به‌عبارتی می‌آموزید به چه دلیل نگاه به گذشته کمک می‌کند، در مسیر حرفه‌ای و حتی در ماجراجویی‌های شخصی‌تان روبه‌جلو حرکت کنید.



از این پشیمانی پشیمان نمی‌شوید.
از این پشیمانی پشیمان نمی‌شوید.


دانیل پینک، نویسندۀ آثار پرفروش است. او بیش از یک سال است که زندگیِ خود را صرف جمع‌آوری و تجزیه‌وتحلیل داستان‌های دنیای واقعی دربارۀ پشیمانی کرده است. تمرکز او بر روی پشیمانی‌های شغلی و تحصیلی است که از شایع‌ترین نوع پشیمانی‌ها به‌خصوص در میان‌سالی و سنین بعد از آن هستند. او می‌گوید اگر بتوانید پشیمانی‌تان را در قالب یک هدف و معنا، ماهیت ببخشید؛ به‌نوبه خود می‌تواند سازنده باشد و حتی می‌تواند به نیروهای محرک موجود در پسِ یک استعفای بزرگ بیانجامد.
خلاصه‌ای کوتاه از نوشته

تنها افراد درگیر با آسیب مغزی پشیمان نمی‌شوند...

دانیل پینک می‌گوید «تنها افراد درگیر با آسیب‌های مغزی، آنانی که جامعه ستیزند و افرادی که بیماری‌های عصبی دارند پشیمان نمی‌شوند.» همچنین در ادامه می‌افزاید «باقی‌مان همگی پشیمان هستیم و هنگامی که به طور صادقانه و واقع‌بینانه به این پشیمانی‌ها نگاهی می‌کنیم متوجه می‌شویم که آنها می‌توانند مسیر پیشرفت روبه‌جلو را نشانمان دهند.» این جنبه نادیده گرفته شده از پشیمانی، محرک او برای مطالعه‌ای چندساله در خصوص این موضوع شد. پینک در کتابِ آخر خود تحت عنوان «قدرت پشیمانی» به اوج یافته‌های خود دست‌یافت.

او می‌گوید: «علم پشیمانی نشان می‌دهد که نگاه‌کردن به عقب می‌تواند شما را به جلو سوق دهد. اما از بسیاری جهات و به‌ویژه در ایالات متحده، افراد گرفتار فلسفه عدم پشیمانی هستند و از پشیمانی سخنی به میان نمی‌آورند. آنها چنین تصور می‌کنند که هرگز نباید پشیمان باشند و این بسیار بی‌معنی است».

حقیقت این است که ما پشیمانی‌های زیادی را تجربه می‌کنیم. کتاب پینک شامل بیش از 15000 داستان فردی است که توسط نظرسنجی جهانی پشیمانی (World Regret Survey) بر پایه تحقیقات کمی در مورد نگرش آمریکایی‌ها از پشیمانی جمع‌آوری شده است.

ما در برهه‌ای از زمان هستیم که زمان زیادی را صرف تفکر و تعمق در مورد همه چیز می‌کنیم، از شغل‌مان گرفته تا سبک زندگی‌ و مشارکت در نابرابری‌های نژادی و تغییرات آب‌وهوایی. همین باعث شده که درک درست از پشیمانی اهمیت ویژه‌ای پیدا کند. در همین راستا مصاحبه‌ای در مورد تأثیر پشیمانی در محل کار و زندگی شخصی‌مان با دانیل پینک صورت گرفته که در ادامه آن را می‌خوانید.

پشیمانی دقیقاً چیست؟ و چه تفاوتی با ناامیدی دارد؟

پشیمانی یک احساس است. احساسی است که شناخت بسیاری در پسِ آن نهفته است و زمانی که متوجه می‌شوید تصمیمی که گرفته‌اید، انتخاب‌هایی که در پیش گرفته‌اید، راهی که قرار است دنبال کنید به نتیجه‌ای کمتر از حد مطلوبتان می‌رسد، در اینجا پشیمانی، احساس دردناکی است که تجربه می‌کنید. اما ناامیدی مثل پشیمانی شامل اختیار نمی‌شود و این دقیقا عمدۀ تفاوت موجود بین دو مفهومِ پشیمانی و ناامیدی است. هنگام پشیمانی، شما عامل (کنندۀ کار) به‌حساب می‌آیید درحالی‌که در ناامیدی شما هیچ‌گونه عاملیتی ندارید.

بیایید کودکی را در نظر بگیریم که دندانش را ازدست‌داده است؛ وی آن شب خوابیده و دندانش را زیر بالش می‌گذارد و منتظر پری دندان است تا آن را بردارد (گفته والدین برای تسلای دندان درد کودک). اما زمانی که از خواب بیدار می‌شود و نگاهی به زیر بالش می‌اندازد متوجه می‌شود که دندان هنوز آنجاست و پریِ دندان نیامده است. در اینجا کودک ناامید است؛ پدر و مادر از عدم موفقیتشان در پری دندان شدن پشیمان هستند.

آیا تفاوتی میان این که چگونه از انجام کاری پشیمان می‌شویم و چگونه از انجام ندادن کاری پشیمان می‌شویم وجود دارد؟

این تحقیق به ما می‌گوید که مردم خصوصاً در درازمدت بیشتر از کارهایی که انجام نداده‌اند و کوتاهی‌هایی که داشته‌اند پشیمان می‌شوند. اما در کوتاه‌مدت، بیشتر از کارهایی که انجام می‌دهند پشیمان می‌شوند تا بی عملی و منفعل بودنشان. درنهایت ما از کارهایی که انجام نداده‌ایم بیشتر از کارهایی که انجام داده‌ایم احساس پشیمانی خواهیم کرد می‌کنیم.

این اتفاقات دلایل مشخصی دارد. اغلب کارهایی که انجام می‌پذیرند قابلیت جبران دارند. مثالی ساده برای این اتفاق، من به خانه شما می‌آیم و می‌گویم: «هی، اجازه بدید تردمیل جالبتان را امتحان کنم» و من آن را خراب می‌کنم ! و از انجام این کار پشیمانم. این عملی است که انجام شده اما عملی است که امکان جبران آن را دارم. من می‌توانم تردمیل شما را تعمیر کنم. حالا تصور کنید که من یاد نگرفتم به زبان دیگری روان صحبت کنم. در اینجاست که نمی‌توانم فوراً آن را جبران کنم و اینجاست که متوجه خواهید شد منفعل بودن و عمل‌نکردن به هدف سخت‌تر است.

مردم گاهی اوقات برای سال‌ها یا حتی دهه‌ها احساس پشیمانی می‌کنند. آیا اقدام برای رفع پشیمانی با گذشت زمان سخت‌تر می‌شود؟ یا راحت‌تر؟

این به ماهیت پشیمانی و به جایگاه شما در زندگی بستگی دارد. برخی از تحقیقات اولیه در مورد پشیمانی نشان داده است که پشیمانی تحصیلی بزرگ‌ترین نوع پشیمانی است. مثلاً اگر پشیمان باشم از اینکه تحصیل در دانشگاه را ادامه ندادم و یا اینکه انصراف دادم ولی 25 سال سن دارم، این شانس را دارم که دوباره به دانشگاه برگردم. حالا فرض کنید که مدرک فوق‌لیسانس نگرفتم و 85 سال دارم و پشیمان هستم. ادامه تحصیل در 85 سالگی و جبران اشتباه غیرممکن نیست اما سخت‌تر است. هنگامی که به عمق حسرت‌هایی که مردم دارند وارد می‌شوید در نهایت در میابید که این حسرت‌ها به فرصت یا تعهد ربط دارند. فرصتی پیش آمد که دنبالش نرفتم یا تعهدی بود که انجام ندادم.

مردم بیشتر در مورد چه پشیمانی‌های شغلی و کاری با شما صحبت می‌کنند؟

برداشت من این است که مردم در کل چهار تأسف اصلی دارند. هنگامی که به حسرت‌های شغلی نگاهی می‌اندازید می‌بینید آنچه که حائز اهمیت است به اندازۀ کافی جسارت داشتن نیست، بلکه امنیت در انجام‌دادن کار است. شما برخی از افراد را دارید که می‌گویند، «من سعی کردم که کارمند نباشم و کسب‌وکاری راه‌اندازی کنم، اما شکست خورد. ای کاش این کار را نمی‌کردم.» اما تعداد آن‌ها به طور قابل‌توجهی کمتر از افرادی است که آرزو می‌کنند کاش به جای کارمندی، کسب‌وکاری راه‌اندازی می‌کردم. «ای‌کاش مسیر پرمخاطره‌تری را در حرفه‌ام دنبال می‌کردم. کاش به سبک خودم کار می‌کردم.» و این یکی از حسرت‌های بسیار بزرگ شغلی است. یکی دیگر از پشیمانی‌های شغلی، با وام گرفتن از یک اصطلاح مدیریتی یعنی سرمایه‌گذاری نکردن روی سرمایه انسانی‌تان است. بسیاری از مردم، به‌خصوص در دهه 30 زندگی خود، به گذشته نگاه می‌کنند و می‌گویند: «کاش در مدرسه توجه بیشتری به درس می‌کردم. کاش تلاش بیشتری می‌کردم.» اینها دو مورد از پشیمانی‌های بزرگ در عرصه شغلیِ افراد هستند.

نظرتان در مورد ایدۀ کنار آمدن با پشیمانی از طریق هدایت این پشیمانی‌ها به سمت هدف چیست؟

همان‌طور که می‌دانید، مدت زیادی است که سعی می‌کنم عمداً کدهای مربوط به پشیمانی در ذهن افراد را بشکنم و راه رسیدن از پشیمانی به هدف را پیدا کنم، به‌ویژه در مورد پشیمانی‌هایی که ما معتقدیم به‌اندازه کافی جسور نبودیم و میراثی از خود به جا نگذاشتیم. من همیشه از این بیماری همه‌گیر یعنی کرونا به‌عنوان یک نقاب زُدای عالی یاد می‌کنم و تعمداً از این اصطلاح استفاده می‌کنم. این یک نقاب زُدایی عالی از چیزهایی است که قبلاً در حال انجام بودند. آنچه اکنون در برخی از داده‌های نگرش کار (labor-attitude data) می‌بینید این است که تعداد زیادی از افراد بعد از تجربه دورکاری اجباری در کرونا آمادۀ ترک شغل خود شدند.

کرونا، دورکاری و ترک شغل

تا حدی به این دلیل است که بیماری همه‌گیر به آنها زمان داده است تا فکر کنند و این پرسش‌ها را با خود مطرح کنند که: «آیا من سهمی دارم؟ آیا من تفاوتی ایجاد می‌کنم؟» آنها در حال انجام تکرار مکررات نیستند بلکه بعد از یک سال با خود می‌گویند «می‌دانی چیست؟ من تفاوتی خلق نمی‌کنم، مشارکتی ندارم. من آن‌طور که می‌توانستم رشد نمی‌کنم. من راهی را می‌روم که احتمالاً برای من مناسب نیست. من باید تغییری ایجاد کنم.» و این به حس هدف تبدیل می‌شود.

هدف متعالی و هدف کوچک در نتیجه پشیمانی های ما.

حالا و بعدازاین اتفاق‌ها باید بدانید که دو نوع هدف متفاوت وجود دارد. یک هدف بزرگ و متعالی است که شامل این است که من چه تاثیری در حل بحران آب‌وهوا، ازدست‌ نرفتن گونه‌ها یا پاک نگاه داشتن آبراه‌های دنیا و غیره دارم.

اما نوع دیگری از هدف هم وجود دارد که من دوست دارم آن را هدف «هدف کوچک» بنامم: امروز احساس هدفمندی کردم زیرا به هم‌تیمیم کمک کردم تا مشکلی را حل کند. امروز احساس هدفمندی کردم زیرا مشتری با مشکلی روبرو بود و به حل آن کمک کردم. امروز احساس هدفمندی کردم چون مقداری پول به دست آوردم و می‌توانم از خانواده‌ام حمایت کنم و این به‌عنوان یک انگیزۀ شغلی درک می‌شود. بنابراین، اگر یک رهبر هستید باید از تیمتان بپرسید که آیا آنها احساس مشارکت در تیم دارند یا خیر.


بهره وریدورکاریکروناترک شغل
کلیک‌مایند نرم‌افزاری برای افزایش بهره‌وری و مدیریت محتوا در تیم های کوچک و متوسط، با کمترین هزینه روی بستر ابر است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید