این داستان رو همه شنیدیم که تو زمان های قدیم ، یه موجی تو امریکا رواج پیدا کرد که همه با بیل و کلنگ افتادن به جون معدن ها تا بتونن طلا پیدا کنن.
تازه هر کس فامیل پر زوری داشت که می تونست بیل و کلنگ دستش بگیره رو بر میداشت و می برد تا شروع کنن به کندن !
اما این وسط چن نفری بودن که مغزشون خیلی خوب کار کرد
و به جای اینکه عین بقیه برن سراغ معادن ، شروع کردن به فروختن نیاز جامعه در اون برهه ؛ یعنی بیل و کلنگ و یا پارچه ای که با اون بشه آب گل آلود رو صاف کرد.
و جالبه بدونید همین افراد معدود که دید بهتری به قضیه داشتن ، ثروتمند تر از اونایییشدن که طلا میفروختن !
اما این داستان چه کمکی به طراح های گرافیک می کنه ؟
بگردید تا بشه یه مکمل یا یه خدمت مجزا رو کارتون به مشتری تون عرضه کنید ، یعنی همون کارهایی که رقباتون انجام میدن رو تکرار نکنید !
یادتون باشه حتما به پیج اینستاگرام مون سر بزنید تا بتونید این مطلب رو کامل تر مطالعه کنید.
حالا شما بگید ،ایده ی فروش بیل تون چیه ؟؟