دیشب کلا 4 ساعت خوابیدم. الان انرژی لازم برای گذروندن یک روز دیگه رو دارم البته به کمک قهوه
شب های که بیدار می مونم برام دردناکه چون توی اون دفتر مشکی راجب چیز های می نویسم که نمیتونم به کسی بگم حتی اینجا که به صورت نانشناس فعالیت دارم.
توی دفترم اون یکی شخصیتم که یک فرد جداست معمولا گفتگو میکنه، راجب مشکلاتم خیلی خوب میدونه و دغدغه های که باهاشون روز رو شب میکنم.
یکی از این دغدغه ها استفاده کمتر از محتوای شبکه های مجازی هست و بقولی ترک اعتیاد از اینترنت
توی مسیر خیلی تلاش کردم. هر دفعه که شکست می خوردم نا امید می شدم و می گفتم که من از پسش بر نمیام ولی دوباره به مرز فروپاشی روانی می رسیدم و توی دفتر مشکی شروع می کردم به نوشتن اینقدر می نوشتم که دستم خسته بشه یا خوابم ببره.
راجب دوپامین خوندم و اینکه چطوری روی زندگی مون تاثیر می زاره
حتی بعضی اوقات تموم شبکه های اجتماعیم رو برای 3 الی 10 روز پاک می کردم و زندگی خیلی خوب پیش می رفت ولی این روند ادامه نداشت.
این دفعه بجای دفتر مشکی و شخصیت پنهانم میخوام برای شما بنویسم میخوام بجای اون شخصیت به شما قول بدم که سعی میکنم این عادت رو ترک کنم و سعی میکنم توی این روند شکست نخورم.
امروز 31 تیر هست و این روند رو شروع می کنم .
از چیز های که توی دفتر مشکی می نویسم اینجا چیزی ننوشتم ولی این قولی که بهتون دادم تموم تلاشم بر اینه که شکست نخورم توش