“به نام دوست”
از ابتدای امسال وارد مسائل حاشیه ای شده بودیم. مسائلی مثل ثبت شرکت، عضویت در شرکت های دانش بنیان، مالیات، بیمه، سازمان صنفی رایانه ای، شرکت در نمایشگاه ها و…. ؛ در این میان تنها موضوعی که همیشه به تیم ما انرژی می داد (می دهد و خواهد داد) و ما را به حرکت وادار می کند، واژه ای نو ظهور و پیچیدهی استارتاپ یا شرکت های نوپا هست.
این واژه آن چنان شما را گول خواهد زد که وقتی وارد آن شدید دیگر نخواهید توانست تفاوت شکست یا پیروزی را احساس کنید و یا بدانید که الان در چه مرحله از کسب و کار خود قرار دارید. این واژه زاییدهی کسب و کارهای نوپاست که به ذعم خود می تواند به سرعت ما را از نقطه ۲ به نقطه ۶۲ برساند؛ اما آیا این یک خواب است؟ چرا؟
برای پاسخ به این سوال (که خود ماهم درگیر پاسخی صحیح به آن هستیم) باید در ابتدا تعریف نسبی از واژه ی ایرانی استارتاپ به نام شرکت نوپا و ماهیت آن داشته باشیم و بدانیم تفاوت یک شرکت نوپا با یک کسب وکار دیگر یا با یک شرکت در چیست. (لازم به ذکر است که واژه شرکت نوپا در ماهیت دچار تناقض است چون هنوز شرکتی تاسیس نشده که به آن شرکت نوپا می گوییم؛ شاید کلمه نوآفرین اصطلاحی صحیح تر برای واژه ی استارتاپ باشد)
از نظر ما شرکت نوپا اینگونه تعریف می شود:
۱-تلاشی بدون نتیجه:
مهمترین فاکتوری که شما را از بقیه افراد در هر کسب و کاری متمایز می کند، تلاش و کوشش شما در رسیدن به نقطهای امن و توقف در ایستگاه اول است. یعنی لازم نیست در ابتدای کار چارت سازمانی، امور حقوقی و حسابداری و در کل، نظام و چهار چوب قوی داشته باشید. نکته همین است، از یک نقطه شروع کنید. شروع کنید به کشف یک نیاز یا کشف یک نیاز جدید یا قدیمی.
همه ی ما نیازهایی داریم. نیازهایی که باعث بوجود آمدن کسب وکارهایی برای رفع آن نیاز ها می شود. پس کسب و کار A فرآیند طراحی و ساخت محصول یا خدمتی را مدت زمانی است که شروع کرده و در حال فروش آن می باشد. حال اگر کسب و کار B ایده ای جدید برای کامل تر کردن جواب نیاز ما بسازد و قابلیتی بیشتر به آن بیفزاید، اقبال عمومی به سمت آن خواهد رفت (البته در اینجا قیمت-کیفیت-مخاطبان-نحوه ورود به بازار و … یکسان در نظر گرفته شده است). نوع B یک شرکت نوپاست. آن ها خواهند توانست به زودی نظر بازار را نسبت به محصول خود جلب کنند.
در نوع B عموما اگر کسب و کار مربوطه سریع رشد نکند و به نقطهی امنی (نقطه ای که برای خود تصور می کند که تقریبا حاشیه سود کم اما مناسب برای توسعه کسب و کار خود دارد) نرسد، از بین خواهد رفت. در اینجا لازم است ابتدا این کسب و کار که ایده ای جدید را وارد بازار کرده بتواند آن را بپروراند و روش تولید و توزیع آن را به دست آورد و پس از آن مهمترین کار را انجام دهد و آن ورود به بازار یا همان پرزنت کردن جامعه ی هدف محصول یا خدمت مورد نظر است. این شرکت نوپا باید بتواند با توجه به اعضای خود و توانایی های اعضای تیم تا می تواند بازخورد رفتارهای مخاطبان خود را جمع آوری کنند و پس از طی این دوره می بایست تیم در کمال بدبینی ایدهی خود بررسی می کنند. اگر ایده توانست با پیروزی از این ۲ مرحله بیرون آید، قطعا می تواند جوابگوی جامعهی مخاطبان خود باشد.
یه نکته ای در مورد موضوع این بخش هست؛ دقت داشته باشین تلاش هیچ وقت بدون نتیجه نخواهد ماند:
“هیچ وقت”
هیچ وقت تلاشِ کسی از بین نخواهد رفت: “هیچ وقت”
هیچ وقت استعداد و تیزهوشی جای تلاش و کوشش مستمر را نخواهد گرفت: “هیچ وقت”
هیچ وقت ما بدون تلاش به هیچ جایی (ماهم نفهمیدیم منظور از این کلمه جایی چیه/خودتون می فهمید دیگه) نمیرسیم: “هیچ وقت”
اما بدون پول، بدون استعداد و بدون پشتیبان می توانیم با تلاش و کوشش مستمر برسیم به نقطه ای که می خواهیم برسیم
۲-هدف گذاری:
در تمامی کسب وکارها تعریف اهداف و چشم اندازها به نوعی بدیهی محسوب می شود و در آغاز فرایند کسب وکار خود نسبت به تعریف آن اقدام می کنند.
اما نوآفرین ها در ابتدای امر اهدافی به وضوح و شفافیت کسب و کارهای شرکتی را ندارند بدین منظور زمانی که پس از شناسایی یک یا چند نیاز موجود در بازار و پیدا کردن راه حل احتمالا مناسب، به جهت آزمایش ایده ی پیشنهادی، دست به کار می شوند اما هیچ دیدی نسبت به آینده کسب و کار خود ندارند و صرفا جهت رفع نیاز موجود اقدام می کنند. در اینجا و پس از طی کردن مدت زمانی بسیار کوتاه، آنها نسبت به بررسی راهکار خود و بازخورد مشتریان به دست آمده اقدام می کنند. این مرحله راستی آزمایی ایده ای است که هنوز نسبت به آینده ی آن دید روشنی ندارند. آن ها در این ایستگاه فقط نسبت به مناسب بوده ایده نسبت به نیاز موجود، تحلیل و بررسی می کنند و در صورتی که ایده ی آن ها با بازخورد مناسب مشتریان همراه بوده باشد می توانند نسبت به توسعه محصول و آینده ی آن دیدِ بهتری پیدا کنند. اما لازم به ذکر است که مهمترین نقطه ی هر کسب و کاری، نقطه ی شروع است. چه بسا شرکت های نوپایی که با ایده ی مناسب اما انتخاب نامناسب بازار شکست خورده اند و یا با ایده ای مناسب اما هزینه تمام شده ی زیاد و نامناسب از بازار به در رفته اند.
بدین جهت مهمترین فاکتوری که می بایست شرکت های نوپا بدان توجه کنند، KPI و یا شاخص کلیدی عملکرد محصول یا خدمت مورد نظر است. این شاخص با توجه به نوع خدمت یا محصول، مدت زمان رشد بازار، تعداد مشتریان به دست آمده، نظرات کارفرمایان و یا مشتریان آن ها (در صورت پلتفرم بودن)، آنالیز استفاده کاربر از محصول یا خدمت، نتایج بدست آمده از نظرسنجی ها و … مشخص می شود.
در پایان جمع آوری این اطلاعات، تحلیل آن ها جهت بدست آوردن شاخص عملکرد راهکارشان می بایست از آن استفاده نمود. در حقیقت این شاخص کلیدی عملکرد، معیاری برای سنجش یک نوآفرین محسوب می شود و می تواند به سوال هایی که پیرامون کسب وکار پرسیده می شود را پاسخ دهد. از اینرو گرفتن بازخورد مشتریان و کشف نقاط ضعف کسب و کار، بسیار مهم محسوب می شود هر چند که مشتریان کاملا از محصول یا خدمت ارائه شده راضی باشند.
۳-تغییر:
غالبا تغییر کردن و توسعه ی یک خدمت یا محصول می تواند در هر کاری خوشایند باشد. وقتی با یک تغییر صحیح می توانیم با یک شَست، کارِ دو دست را انجام دهیم و یا با تغییر یک چرخ می توانیم چرخ های دیگر را بکار بگیریم، قطعا می توانیم تجربه ی بهتری را نسبت به انجام آن پیدا کنیم.
ماهیت یک شرکت نوپا و کسب و کار وی در یک کلمه است “نه“
“نه” گفتن به وضع موجود یک محصول
“نه” گفتن به کارکرد فعلی یک خدمت
“نه” گفتن به گذشته ی یک محصول یا خدمت
و این می شود یک ایده، یک راه حل، یک ایدئولوژی که منتهی به تغییر سبک زندگی فرد یا افرادی خواهد شد.
حقیقتا یک شرکت نوپا و افراد تشکیل دهنده ی آن می بایست هم در عنوان و ماهیت کسب وکار و هم در عنوان یک هم بنیان گذار، باید بتوانند یک تغییری هرچند کوچک را در سبک زندگی بازار تحت پوشش خود و افرادی که مورد حمایت آن ها می باشد را، ایجاد کنند.
۴-تعریف خود:
اگر بنیان گذاران شرکت نوپا نتوانند تعریف درستی از خود، محیط پیرامون خود و دلیل وجود خود را داشته باشند، آن ها یک شرکت نوپا نیستند بلکه یک شرکت بی دست و پا خواهند بود. قطعا کسی که نتواند با خود و محیط پیرامون خود ارتباط برقرار کند نخواهد توانست با دیگر هم بنیانگذاران و دیگر افراد ارتباط برقرار کند و شبکه سازی خود را گسترش دهد که دیر یا زود محکوم به رفتن از شرکت نوپایی است که احتمالا خود آن را بنیان نهاده است.
در جستوجوی خود باید نگاهی به کهکشان ها انداخت، به مورچه ی پایین پا، به درختان روستای کاشکی در سیاهکل؛ در جستوجوی خود باید ساعت ها با خود خلوت کرد، تنهایی مسافر باشیم در جمع، و کلید خانه ی مان را یادمان نبرد ببریم.
(در عین حقیقت، متنِ نوستالژی بود)
از منظر خود به آینده نگاه کنیم. تمام کنش ها و واکنش ها را دقیق ببینیم. مثلا بازخورد رفتاری که امروز در شرکت نوپای خود بروز می دهید، در آینده چه اثراتی دارد؟ اگر در مواجه با یک مشتری بداخلاق کنترل تمرکز خود را ازدست بدهید و همانند او شده و ضرر مالی بر شرکت نوپای خود وارد کنید، چگونه این اثر مخرب را جبران می کنید؟ و یا اگر بدلیل عدم مطالعه و آموزش شما از نحوه جذب و برخورد با مشتری مسبب ناامیدی تیم خود از افزودن کاربر به جمع مشتریانتان شوید را چگونه پاسخ می دهید؟
کد نویسی شما، آبیاری گُل های دفتر، تمیز کردن سرویس بهداشتی، انضباط در محل کسب وکار، در دسترس بودنتان در هر موقع برای مشتری ها و افراد تیم، ایجاد فرهنگ سازمانی مناسب کسب و کار خود، میزان مطالعه جهت رشد فردی در تخصص کاری، اختصاص زمانی برای تفریح، نوشتن کدی تمیز و داشتن محیط تست بهمراه مستند نویسی و … مثل یک پازلی می ماند که باید همه قطعات به تناسب در کنار یکدیگر قرار گیرند. این پازل به دست شما و هم تیمی هایتان و دست غیبی که همه به آن اعتقاد داریم تکمیل می شود. آن ها کار خود را انجام می دهند، ما قطع کننده ی این تکامل نباشیم و برای شناخت خود از هیچ کاری فرو گذاری نکنیم.
در حقیقت و با توجه به تعاریف بالا، بنظر ما یک شرکت نوپا در جمله ی زیر تعریف و خلاصه می شود:
“ تلاشی بدون نتیجه در راستای هدف گذاری مشخص در راه رسیدن به تغییری صحیح با شناخت از خود “