ویرگول
ورودثبت نام
جستجوگر گمشده
جستجوگر گمشده
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

عاشقی یا تحت تاثیر هورمون؟

هر کسی ایده ای درباره ی عشق داره. ایده ای که توی ناخودآگاهش هست و میتونه کل زندگی رمانتیک اون رو در آینده رقم بزنه. يکي از جذاب ترين شعرهايي که تو دوران کودکي بهش برخوردم اين شعر بود

کوچ کردم که دلم را به کسی نسپارم
حس خوبیست که من اینهمه بی آزارم

عشق احساس قشنگیست ولی من شخصا
دیدگاهی متفاوت به دو عاشق دارم

خوش ندارم به کسی قولی وقلبی بدهم
که به یک حادثه روزی دل ازاو بردارم

این دلیلی ست که در این سفر تنهایی
از مسیری که به عشقی برسد بیزارم

در زمانیکه به آخر برسد شک وفریب
بذر یک عاطفه  در خاک تنم می کارم

و از همون زمان که اين شعر رو توي دفترچه ام نوشتم تا به الان، نظرم راجع به عشق هيچوقت عوض نشده. آخه مگه میشه پشت سر هم پارتنر عوض کرد و اسم همشون رو عشق گذاشت؟ بعضیا چطور میتونن احساسات یه آدم رو به دست بگیرند و بهشون قول عشق ابدی بدند ولی با کوچکترین حادثه ای همه چیز رو تموم کنن؟

همه فکر میکنند آدمایی که وارد رابطه نمیشن یا آدمهای پرتوقعی هستند و یا اینکه از خیانت طرف مقابل میترسند. اما اینطور نیست. بعضیا از خودشون مطمئن نیستند. از اینکه بتونند قدر واژه ی مقدس عشق رو بدونند. و اونقدر هم وجدان دارند که با وجود این خودآگاهی، احساسات دیگران رو به بازی نگیرند. شاید اینجور آدما یک روز کسی رو ببینند که حداقل در همون زمان بتونند بدون تردید به خودشون بگن "این همون کسیه که میتونم یک عمر کنار خوشی ها و ناخوش هاش بمونم". به راستی که رسیدن دوتا آدم از این جنس به هم، چه پیمان محکمی میتونه باشه...

یه دختر شاغل به دنبال پیداکردن گمشده اش. گمشده ای که حتی نمیدونم از جنس چی هست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید