من یه دختر شاغل هستم با شوق نوشتن. چندسالی هست از صبح تا شب توی یه محیط پراسترس کار می کنم و یه اتفاق بد توی زندگیم باعث شد افسردگی بگیرم و یه روز به خودم بیام و ببینم چقدر توی تموم این سال ها به خودم بی توجه بودم. منظورم از توجه بیشتر شناختن خودم و پرورش روحم بود. این بود که شروع کردم به خود شناسی. یکی از اولین منابعی که بهش برخوردم پادکست خویشتن نو بود که باعث شد بفهمم افکار و واکنش هام ریشه در چه چیزهایی دارند. ولی هنوز کافی نبود. باید تغییر کرد. فقط تغییر میتونه آدم رو از افسردگی و فساد نجات بده.
در راه شناخت خودم و علایقم رسیدم به نوشتن. نوشتن همیشه جزئی از زندگی روزمره ی من بود ولی هیچوقت به عنوان یه هنر بهش نگاه نکرده بودم. شروع کردم به نوشتن و الان چند ماهی هست برای خودم مینویسم. شخصا علاقه ی زیادی به نوشتن داستان کوتاه دارم و اون رو به عنوان نقطه ی آغاز انتخاب کردم . ولی دوست دارم سبک ها و ژانرهای مختلف نوشتن رو امتحان کنم تا ببینم بالاخره میتونم گمشده ام رو پیدا کنم یا نه.
چون دوست داشتم یه کم از محدوده ی امن خودم خارج بشم و اجازه بدم نوشته هام قضاوت بشن،دنبال یه منبع خوب بودم که بالاخره ویرگول رو پیدا کردم. امیدوارم تو این مسیری که شروع کردم، بتونم خود واقعیم رو پیدا کنم. زمان برای من مهم نیست. اینکه بقیه صدها کیلومتر از من جلوترن مهم نیست. یعنی دروغ چرا مهمه... ولی سعی میکنم به این افکار غلبه کنم و فقط به دیروز خودم و پیشرفتی که داشتم نگاه کنم. من به اندازه ی یک عمر وقت دارم برای پیدا کردن گمشده ام ...