روزِسیام هجاهایِلال'
ریسمانی بر حنجرهیِ سکوت، گرهخورده میانِ استخوانهایِ پوسیدهیِ فریاد نامهای با عنوانِ سیام هجاهای لال'
کاغذهایی که ازل را در خود فرو برده، بیآنکه جوهری بر رگانِ سفیدشان جاری شود. سایهای که میانِ دیوارهایِ خاموش، ردِ پایش را جا گذاشته، نه خطی بر کتیبهیِ زمان، نه نالهای بر گوشِ ماه.
لبهایی که هزار قصیده را میانِ دندانهایِ فروبستهشان دفن کردند، گلویی که هرگز زادهیِ فریاد نشد، دستی که هیچ واژهای را از گورِ نانوشتهها بیرون نکشید. حروفِ مرده میانِ گلو، خراشی بر بسترِ شب، اشکی که در سینه ماند، بیآنکه بر صورتِ زمین ببارد.
شاعری که دهانش مَحرَمِ هیچ هجایی نشد، چشمانی که وزنِ سرودها را تاب نیاورد، قلمی که هیچ روزی به پایان نرسید. در سرزمینی که واژهها میانِ دندانها جان میبازند، سینهای که مزارِ شعر شد، سنگی که نامِ هیچ شاعری را در خود نداشت.
روزپنجشنبه۱۴۰۴.۱.۷
ساعت۲:۲۹دقیقۀبامداد.
بهقلم:ف.ب