ویرگول
ورودثبت نام
زِئوس؛
زِئوس؛هر پایان شروعیست که در لباس پایان آمده.
زِئوس؛
زِئوس؛
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

نامه‌نوشت‌روزِسی‌وسوم.

روزِسی‌وسوم عصیانِ‌جنون'


جماجم ترک‌خورده‌اند، شعله‌ها در لابه‌لای استخوان‌ها زبانه می‌کشند، دشنه‌ای در گلو فرو رفته، صدای زنگارزده‌ای در حنجره می‌پیچد، بغضی که آتش در رگ‌ها می‌دواند، پلک‌ها بسته می‌شوند، مشتی محکم بر سینه‌ی دیوار فرود می‌آید، خون‌مرده‌ای بر مشت نشسته، خشم درونِ قفسِ استخوان، جانوری در زنجیر تقلا می‌کند، نعره‌ای در حصارِ دندان‌ها حبس، آوایی که راهِ گریز ندارد نانه‌ای با عنوان سی‌وسوم عصیانِ‌جنون'

دستانی چروکیده لرزیده، چنگال‌هایی در گوشتِ دست فرو رفته، ردی از خون بر سفیدیِ ناخن‌ها مانده، تنِ لرزان در تلاطمِ هیاهو می‌لرزد، هوای سنگینِ نفرت خفه‌کننده شده، تیشه‌ای درونِ جمجمه فرو رفته، فریادِ حبس‌شده در حفره‌های سینه پیچیده، شکافی بر دیوار دهان باز کرده، ترک‌هایی که تا سقف دویده‌اند.

دود در ریه فرو می‌رود، نایِ زخمی می‌سوزد، گرگی در دل زوزه می‌کشد، زخمی که دهان باز نمی‌کند، کلماتی که به دندان کشیده می‌شوند، سکوتی که در شقیقه‌ها فرو می‌رود، حنجره‌ای که زخم می‌خورد، طوفانی که در تهِ گلو چرخ می‌زند، صدایی که در قفس می‌میرد، چشمانی که شعله‌ور شده‌اند، نگاهی که زهر می‌چکاند.

آسمان شکافته شده، شبِ سربی گسترده، مهِ خفه‌کننده غلیظ‌تر شده، بادی که تیغ می‌کشد، زمین در تب‌وتاب می‌لرزد، کوه‌هایی که دهان باز کرده‌اند، سایه‌ها کشیده بر دیوار تکان می‌خورند، دیوارها تنگ‌تر شده‌اند، نفس‌ها بریده، غیظی که در آینه زل زده، آینه‌ای که در هاله‌ای از غبار، تصویرِ صورتِ منقبض‌شده را بلعیده است.





روزسه‌شنبه۱۴۰۴.۱.۱
ساعت۲:۳۸دقیقۀ‌بامداد.
به‌قلم:ف.ب
متننامه
۲۶
۴
زِئوس؛
زِئوس؛
هر پایان شروعیست که در لباس پایان آمده.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید