
✍هیئت تحریریه برداشتهای سیاستگذاری اجتماعی
کارگر!
واژه پرصدای مظلوم. مفهوم با معنای فراموش شده.
زمانی که صحبت از کارگر میشود تلاشی به یادمان میآید که از روزهای سخت، دستهای زُمخت، تلاشهای زیاد و مزد کم! نشئت میگیرد.
اما چرا؟ عدهای دوستداران و طرفداران قشر کارگر آنها را قشر مظلوم و مورد ظلم واقع شده معرفی میکنند. خارج از وجهه روشنفکرانه افراطی میتوان گفت که تعادل به نفع کارگران نیست و یا اگر باشد کمتر است. از سویی دیگر در این میانه عدهای خودشان خونخوار کارگران شدهاند و تنها از کارگر دستهای سیاه و چرک آلود را میبینند و برای تمی زکردن دستهایشان تلاش میکنند اما دانسته یا ندانسته به سمت دیگر این ترازو، یعنی ثروتمندان و صاحبان قدرت، حرکت میکنند.
حقوقی که تحت عنوان حداقل دستمزد مطرح میشود عنوانی است پر سر و صدا و تهی از معنا. کارفرمایان داغ خود را بر سینه میزنند و مزد تعیین میکنند و گویا نمایندگان کارگری هم صدایی ندارند یا نمیگذارند صدایی داشته باشند یا بدتر از همه نمیخواهند صدایی داشته باشند.
اما مهم این است که در سیاستگذاری هایمان فراموش نکنیم که اگر رفاه و توسعه دو سو داشته باشد یک سوی مهم و اصلی آن کارگران و طبقات کم برخوردار اند.
اعاده حق از یکسو و تعیین دستمزد و هزار و یک مسئله ریز و درشت دیگر گویا مسائل این قشر را به حدی بزرگ نموده است که ممکن است گاهی سعی کنند آنرا فراموش کنند. اما آیا چنین است؟