
ابوالحسن ابتهاج در روز ۸ آذر ۱۲۷۸ در رشت به دنیا آمد و در۶ اسفند ۱۳۷۷ در لندن درگذشت. ابوالحسن ابتهاج مرد اول اقتصاد ایران در دهههای ۴۰ و ۵۰ میلادی و از حامیان پر شور جانمینارد کینز بود.
تواناییهای فردی او موجب گردید تا در طول عمر خود علاوه بر مشغول بودن به سمت مدیرعاملی بانک ملی به مدت هفت سال، مقدمات تشکیل برنامهریزی توسعه در ایران را پدید آورد که این امر در دوران مدیرعاملی وی در سازمان برنامه طی سالهای ۱۳۳۷-۱۳۳۳ محقق شد. البته تحقق این امر و پیدایش مفهوم برنامهریزی در ایران به سادگی آنچه که بیان میشود نبود. کمبود فهم مشترک میان عاملان برنامهریزی کشور یکی از موانع مسیر برنامهریزی ایران بود.
ابتهاج در زمان محمد رضا شاه پهلوی و دوران نخستوزیری فضل الله زاهدی، منوچهر اقبال و حسین علاء فعالیتهای خود در سازمان برنامه را سامان بخشید. روند زندگی ابتهاج و پرورش یافتن در خانوادهای با اصل و نسب نقش مهمی در آیندهی او ایفا نمود. ابتهاج در نخستین شغل خود که مترجمی یک افسر انگلیسی بود توانست امتیاز و توانایی لازم برای استخدام در دارالترجمه بانکملی را کسب نماید و در سال ۱۲۹۹ پس از انجام مصاحبه به بانک ملی شاهنشاهی راه یابد. فعالیتهای ابتهاج و نظم وی اساس موفقیت او بود؛ همین امر سبب شد که پس از چند سال در سال ۱۳۰۹ به سمت بازرس معاونت کل بانک ملی منصوب شود. آگاهی یافتن از سازوکار های بانک ملی عاملی مهم گردید تا دیدگاه ابتهاج در خصوص مسائل موجود در دستگاههای دولتی واقعبینانه و دقیقتر شود و نواقص موجود در بانک و نیز تبعیض هایی که میان کارمندان ایرانی و خارجی میشد را بهتر ببیند که نتیجهی آن استعفا از بانک ملی پس از ۱۶ سال فعالیت بود.

ابتهاج به واسطه آشنایی با علی اکبر داور توانست بعد از مدتی در وزارت مالیه مشغول به کار شود. دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۱۷ به معاونت بانک ملی ایران، در سال ۱۳۱۹ به ریاست بانک رهنی و نهایتاً در سال ۱۳۲۱ به ریاست بانک ملی رسید. جایی که به او این امکان را میداد که سیاستهایش را به مؤسسهای دیکته کند که زمانی به درخواست او برای شرایط برابر گوش نداده بود. اقدامات ابتهاج در جهت تلاش برای ایجاد نظم و انضباط در بانک ملی دشمنانی را برای وی آفرید که موجب برکناری او از ریاست بانک ملی در سال ۱۳۲۹ گردید.
سفیری ایران در فرانسه منصبی مناسب برای درامان ماندن ابتهاج از خطر دشمنانش بود؛ اگرچه ابتهاج به این سِمَت علاقهای نداشت اما حسین علاء او را متقاعد نمود که دوری از وطن در شرایط کنونی بهترین گزینه برای حفظ جان اوست. ابتهاج اگرچه پس از دوسال به خاطر اختلافاتش با وزارت خارجه از این سمت برکنار گردید اما شهرت بینالمللیای که در آن زمان کسب کرده بود منجر به پیشنهاد تصدیگری درشورای بینالمللی پول گردید.
سرانجام در سال ۱۳۳۱ ابتدا به عنوان مشاور رئیس صندوق و سپس به عنوان مدیر بخش خاورمیانه این نهاد بینالمللی مشغول به کار شد. روابط کاری و آشنایی با شخصیتهای مالی جهان دستاوردهای مفیدی برای وی در آینده به ارمغان آورد. سخن یوجین بلَک در ابتدای کتاب برنامهریزی و قدرت در ایران گواهی بر این مدعا است. او در اینباره بیان میدارد:《 من به عنوان رئیس بانک جهانی در دههی ۱۹۵۰ (۱۳۳۰)، همزمان با ریاست ابوالحسن ابتهاج بر سازمان برنامه، هیچ تردیدی در ارائه پشتیبانی کامل بانک به وی نداشتم. به باور من ابتهاج فردی پیشگام در توسعه جهان سوم بود. فردی ملیگرا که نسبت به حفظ و ارتقای منافع کشورش تعهد کامل داشت》(بوستاک و جونز، ۱۳۹۵: ۱۵).

او در سال ۱۳۳۳ با اتمام قراردادش به ایران آمد و به ریاست سازمان برنامه منصوب گردید. حضور او در سازمان برنامه مصادف با سال پایانی برنامه عمرانی اول بود. او سپس به تدوین برنامه عمرانی دوم به کمک کارشناسان و نخبگان کشور مبادرت ورزید و اجرای آن را تا سال ۱۳۳۷ - یعنی تقریباً تا نیمه آن - بر عهده داشت. اما توجه ابتهاج به اقتصاد موجب پدیدآمدن تحول در سازمان برنامه و نظام برنامهریزی کشور گردید. تلاش برای تاسیس دفتر امور اقتصادی نخستین اقدام برای تحقق این امر بود. دفتری که در داخل کشور با آن موافقت نشد؛ چرا که این عقیده در میان دولتمردان وجود داشت که وجود اقتصاد دانان در وزارت مالیه برای بررسی وضعیت کشور کافی است و امور را میتوان با کمک آنان پیش برد. به تعبیری دیگر، تشکیل دفتر امور اقتصادی امری هزینهبر بود که ضرورتی برای آن احساس نمیشد. ابتهاج در اینباره مینویسد:
《در اثر مطالعاتی که در اولین روزهای شروع به کارم در سازمان برنامه کرده بودم به این نتیجه رسیدم که باید برای حسن جریان کارها دو دستگاه مختلف داشته باشم. یک دفتر اقتصادی و یک دفتر فنی. تأمین اعتبار برای تشکیل دفتر فنی اشکالی نداشت… اما برای ایجاد دفتر اقتصادی با مشکل مواجه بودم. میبایست اعضای کمیسیون [برنامهٔ مجلس] را قانع کنم که کارهای اقتصادی اقتصاددان لازم دارد. من اطمینان دارم که اگر موضوع استخدام اقتصاددان را با کمیسیون مطرح میکردم آنها میگفتند که اقتصاددان برای چه میخواهید؟ ما در وزارت دارایی تعداد زیادی اشخاص مجرب داریم. اشخاصی که سی سال در وزارت مالیه بودهاند و هر چه دلتان از اقتصاد میخواهد به شما خواهند گفت》(ابتهاج، ۱۳۷۱ :۳۳۵).
اما ابتهاج که به واسطهی سوابق کاری و تجارب خود با ویژگیهای اداری و رفتاری کارمندان (ایرانی و خارجی) به خوبی آشنا شده بود و از سویی مصاحبت با شخصیتهای مالی بزرگ دنیا دیدگاه تازهای در خصوص مسائل اقتصادی به وی داده بود؛ برای تامین مالی مشاوران اقتصادی از طریق بنیاد فورد اقدام کرد و با رایزنی توانست تیم مشاورهای زیر نظر پروفسور میسون از دانشگاه هاروارد را در سازمان برنامه مشغول به کار کند. این گروه که موسوم به گروه مشاوران هاروارد بودند به همراه کارمندان ایرانی که از دانشگاه های برتر داخل یا خارج از کشور فارغالتحصیل شده بودند به تدوین و طراحی برنامه سوم عمرانی کشور پرداختند (مک لئود، ۱۳۸۰: ۱۷۳-۱۷۰). دفتر فنی نیز اقدام نوآورانهی دیگری از سوی ابتهاج بود که به دلیل ضرورت مبرم آن، حضورش پذیرفته شد و از جانب دولت حمایت گردید.
ابوالحسن ابتهاج در سال ۱۳۴۰ دستگیر و هفت ماه را در زندان گذرانید. او همچنین بانک ایرانیان را با کمک مالی همسرش آذر و نیز در سال ۱۳۵۳ شرکت بیمهٔ بینالمللی ایران-آمریکا را تأسیس کرد.
منابع:
ابتهاج، ابوالحسن (۱۳۷۱)، خاطرات ابوالحسن ابتهاج، جلد اول، تهران: انتشارات علمی.
جونز، جفری؛ بوستاک، فرانسیس (۱۳۹۵) برنامه ریزی و قدرت در ایران، ترجمه مهدی پازوکی و علی حبیبی، تهران: کویر.
مک لئود، تاس.اچ (۱۳۸۰) برنامه ریزی در ایران، ترجمه علیاعظم محمدبیگی، تهران: نی.