هانا فرای استادِ ریاضی دانشگاه لندن و پژوهشگرِ مدلسازی ریاضیاتی رفتار انسانی است. یکی از سخنرانیهای او با نام «ریاضیات عشق» چند سال پیش در فضای اینترنت فارسی مشهور شد و تلویزیون هم بعضی از مستندهای علمی را پخش کرده است.
او کتاب مشهوری هم دارد به اسم «سلام دنیا: انسان بودن در عصر ماشین» که به تازگی (تابستان 1399) توسط انتشارات تمدن علمی به قلم عباس نتاج به فارسی ترجمه و با عنوان «سلام دنیا: انسان بودن در عصر ماشین، درایت و تیزهوشی در عصر شبکههای اجتماعی و الگوریتمها» منتشر شده است.
من این کتاب را به تازگی از نمایشگاه مجازی کتاب تهران خریدم و این چند روز به مطالعهی آن گذشت. اگر به کاربردِ الگوریتمهای محاسباتی و هوش مصنوعی در بخشهای مختلف حیات اجتماعی علاقمندید، پیشنهاد میکنم که این کتاب را بخوانید؛ چون تقریباً در همهی متن به بیان تجربههای مختلف استفاده از چنین الگوریتمهایی در زمینههایی مثل جرمشناسی، پزشکی، خودروسازی و حتی هنر پرداخته است.
برای آن که کمی با حال و هوای این کتاب آشنا شوید و شاید برای خریدن آن تصمیم بگیرید، بعضی از جالبترین بخشهای آن را اینجا مینویسم.
بخشی از «مقدمه»:
این کتاب دربارهی انسانها است. کتاب حاضر دربارهی این است که ما چگونه انسانهایی هستیم، به کدام سمت حرکت میکنیم، چه چیزی برای ما اهمیت دارد و فناوری چه تغییری در ما ایجاد میکند. این کتاب دربارهی رابطهی ما با الگوریتمهایی است که در دنیای ما وجود دارند؛ همان الگوریتمهایی که با ما همکاری میکنند، تواناییها ما را تقویت میکنند، اشتباههای ما را اصلاح میکنند، مشکلات ما را حل میکنند و مشکلات جدیدی بر سر راه ما قرار میدهند.
بخشی از فصل دادهها:
فروشگاه بزرگ تارگت در آمریکا جستجوی الگوهای غیرمعمول در دادههای خود را در سال 2002 شروع کرد. ... شرکت تارگت متوجه شد که افزایش خرید لوسیون بدن توسط مشتریانِ خانم اغلب از میزان ثبت خرید سیسمونی نوزاد بیشتر شده بود. وقتی خانمها وارد سهماههی دوم بارداری میشدند و نگران ترکهای پوست خود بودند، خرید مرطوبکننده برای حفظ پوست وارد فاز جدیدی میشد. اگر دربارهی همین خانمها کمی به گذشته برگردیم، میبینیم که خرید انواع ویتامینها و مکملها نظیر کلسیم و روی از فروشگاه تارگت تا چه حد افزایش داشت و اگر به خریدهای آیندهی این خانمها دقت کنیم، متوجه میشویم که هنگام نزدیک شدن به زمان تولد فرزندشان اقدام به خرید پنبه از این فروشگاه میکنند.
... شرکت تارگت الگوریتمی راهاندازی کرد که به مشتریان خانمی که احتمالاً باردار هستند، امتیاز میدهد. اگر این رتبهبندی از میزان معینی عبور کند، فروشگاه به آن خانم به صورت آنلاین تعدادی کوپن میدهد که اقلام کاربردی نظیر پوشک، لوسیون، دستمال مرطوبِ مخصوص کودک و غیره را شامل میشود.
حدود یک سال پیش پس از راهاندازی این سامانه، پدرِ یک دختر نوجوان وارد فروشگاه تارگت در مینیاپولیس شد و خواست که مدیر آن مجموعه را ملاقات کند. از آنجا که برای دخترش کوپنهای مخصوص زنان باردار فرستاده شده بود، او عصبانی بود و فکر میکرد که فروشگاه تلاش کرده بارداری دختران نوجوان را عادی نشان دهد. مدیر آن فروشگاه بسیار عذرخواهی کرد و چند روز بعد با منزل آن مرد تماس گرفت و ابراز تاسف شرکت دربارهی کل ماجرا را اعلام کرد. اما بر اساس گزارش روزنامهی نیویورکتایمز، آن پدر باید خودش نیز عذرخواهی میکرد.
آن پدر به مدیر فروشگاه گفت که با دخترم صحبت کردم. مشخص شد که در خانهام کارهایی انجام میشد که من از آنها بیخبر بودم.
دربارهی نظر شما نمیدانم. اما از نظر خودم الگوریتمی که به والدین دربارهی بارداری فرزندشان قبل از این که خودشان باخبر شوند، اطلاعرسانی میکند، گام بسیار بزرگی برداشته است.
بخشی از فصل «پزشکی»:
گروهی از دانشمندانِ پیشرو در سال 2015 تحقیقی غیرعادی دربارهی دقت تشخیص طبی سرطان انجام دادند. به شانزده آزمایشگیرنده نمایشگر لمسی دادند و به آنان آموختند که تصاویر بافتهای سرطانی را دستهبندی کنند. ... کاری که آزمایشگیران باید انجام میدادند این بود که تصمیم بگیرند که آیا الگوهای تصویریای که در سرطان نشان داده شده بود، در میان این سلولها نیز مشاهده میشود یا خیر.
... پژوهشگران به نتایج قابل توجهی دست یافتند ... و به دقت 99 درصدی در این آزمایش رسیدند.
آنچه دربارهی این مطالعه موجب شگفتی ناظران شد، مهارت آزمایشگیرها نبود. این منجیهای شجاع، متخصص تومورشناسی یا آسیبشناسی، پرستار یا حتی دانشجوی پزشکی نبودند. کبوتر بودند.
قطعاً شغل آسیبشاسی هنوز تا مدتی در امان خواهد ماند. فکر نمیکنم که حتی دانشمندانی که این بررسی را طراحی کردند هم پیشنهاد کنند که کبوتران جایگزین پزشکان شوند. اما این آزمایش بیانگر نکتهی مهمی بود: شناسایی الگوهای پنهان در میان دستههای سلولی را دیگر نمیتوان مهارتِ منحصر به انسان دانست. اگر کبوتر میتواند از عهدهی این وظیفه برآید، چرا الگوریتم نتواند؟
بخشی از فصل «پزشکی»:
دیوید اسنودن متخصص بیماریهای واگیر از دانشگاه کنتاکی در سال 1986 توانست 678 راهبه را ترغیب کند که مغز خود را در اختیار تحقیقات او قرار دهند. این راهبهها که همگی عضو مدرسهی خواهران نوتردام بودند، موافقت کردند که در تحقیقات علمی خارقالعادهی اسنودن دربارهی بیماری آلزایمز مشارکت کنند.
هرکدام از این بانوان که در آغاز این پژوهش بین سنین 75 تا 103 سال داشتند، مجموعهای از آزمایشهای سالانهی مربوط به حافظه را در سالهای باقیماندهی عمر خود انجام دادند. سپس زمانی که فوت شدند، مغزِ آنان به پروژه اهدا شد.
بخشندگیِ این راهبهها موجب تشکیل مجموعهی اطلاعات ارزشمندی شد. از آنجا که هیچیک از این راهبهها فرزند نداشتند، سیگار نمیکشیدند و مشروب نمیخوردند، دانشمندان توانستند تاثیر هرگونه عوامل خارجی را که احتمالاً در ایجاد بیماری آلزایمر نقش دارد، رد کنند و از آنجا که همگی این افراد سبک زندگی مشابهی را پیگیری میکردند و دسترسی به نظام بهداشت، درمان و خدمات اجتماعی مشابهی داشتند، نظارت مبتنی بر آزمایش را به طور موثر ارایه میکردند.
... چند سال پس از شروع پژوهش محققان فهمیدند که این گروه آزمایشی اطلاعات ارزندهی دیگری را هم ارایه کردهاند. ... از آنها خواسته شده بود شرح حالی از خودشان ارایه بدهند که مراحل راهبه شدن و ادای سوگند برای عضویت در کلیسا را نیز شامل میشد. نوشتههایی که ارایه کردند، معمولاً در سن 22سالگی راهبهها نوشته شده بود که دههها قبل از بروز هرگونه نشانهای زوال عقل در آنها به رشتهی تحریر درآمده بود. نکتهی شگفتآور این بود که پژوهشگران توانستند نشانههایی در دستنوشتههای آنان پیدا کنند که بر اساس آن میشد آینده را پیشبینی کرد.
محققان زبانِ هر دستنویس را از نظر پیچیدگی تحلیل کردند و ارتباطی میان مهارتِ آن زنان جوان و احتمال بروز زوال عقل در سن پیریشان کشف کردند.
... ارتباط میان پیچیدگی متنی و حافظه آنچنان قوی بود که محققان با خواندنِ نامهها میتوانستند حدس بزنند که کدام راهبه احتمالاً دچار زوال عقل میشد. 90 درصدِ راهبههایی که دچار آلزایمر شدند، هنگام جوانی دارای «توانایی زبانشناسیِ اندک» بودند. در حالی که فقط 13 درصد از راهبههایی که تواناییِ شناختی خود را در سنین پیری حفظ کردند، امتیاز پایینتری در زمینهی شرایط فکری در نوشتههای خود کسب کرده بودند.
کتاب «سلام دنیا» متن جذابی دارد و بدون آن که به جنبههای فنی و تخصصی استفاده از هوش مصنوعی بپردازد، مجموعهای از تجربههای موفق یا شکستخوردهی واقعی را مرور کرده است. ترجمهی آن هم در مجموع خوب است و به جز چند مورد که دچار نارسایی شده، نسبت به خیلی از کتابهای ترجمهای موجود نمرهی بهتری میگیرد.
اگر به هوش مصنوعی و الگوریتمهای اجتماعی علاقمندید، این کتاب را خواهید پسندید.