به نظر من، پُل اسمالدینو (Paul E. Smaldino)، استاد علوم شناختیِ دانشگاه کالیفرنیا، یکی از پژوهشگران و اساتیدِ خوبِ علوم اجتماعی محاسباتی است و البته بیش از همه، بر روانشناسی اجتماعی محاسباتی متمرکز شده است. (نشانی او: smaldino.com)
او مقالهی خیلی مهمی دارد با عنوان «مدلها احمقانهاند. اما به تعداد بیشتری از آنها نیاز داریم» که به عنوان یکی از فصول کتاب روانشناسی اجتماعی محاسباتی توسط انتشارات تیلور و فرانسیس منتشر شده است:
پیشنهاد میکنم این مقاله را بخوانید و برای این که کمی با محتوا و مدعای اصلیاش آشنا شوید، چکیدهی آن را اینجا مینویسم.
با وجود تلاشهای فراوانی که برای بیانِ مزایای مدلسازی صوری (Formal Modeling) انجام شده، هنوز هم مقاومت گستردهای از سوی دانشمندانِ علوم رفتاری و اجتماعی علیه پذیرش و کاربستِ این مدلها در پژوهشهای علمی دیده میشود. به نظر میرسد علاوه بر آن که درک و توسعهی مدلهای صوری به دلیل نیاز به کسب مهارتهای ریاضیاتی و رایانهای از نظر فنی دشوار است، این مقاومتها در یک نقطهی دیگر هم مشترکند و آن تلقیِ ایشان از خام، بیش از حد ساده و غیرواقعی بودن مدلهای صوری است. بنابراین نتیجه میگیرند که این مدلها تقریباً بیفایدهاند و فقط باید به اندازهی تمرینهای شکلی به آنها نگریست و ضرورتی ندارد که بیشتر دانشمندان خودشان را با آنها درگیر کنند.
من به جای آن که با این تصور مخالفت کنم، حداقل بخشی از آن را مشتاقانه میپذیرم. مدلها کلاً احمقانهاند. اما با نتیجهگیریِ آنها دربارهی این که مدلهای احمقانه مفید نیستند، مخالفم. زیرا کاملاً برعکس، مدلهای احمقانه خیلی هم مفیدند. این مدلها مفیدند؛ چون انسانها از نظر عقلی محدود و از نظر زبانی مبهمند. ما اغلب فقط از طریق صوری کردن (formalizing) سیستمهای پیچیده است که میتوانیم آنها را بیشتر بفهمیم. مدلهای صوری باید یکی از عناصرِ ضروری در جعبهابزار دانشمندان علوم رفتاری باشد. مدلها احمقانهاند و ما به تعداد بیشتری از آنها نیاز داریم.
[منظور نویسنده از مدلهای صوری، مدلهای رایانهای و ریاضیاتی است که در مقابل مدلهای کلامی و نظری قرار میگیرند]
رو اعتبار علمیِ کارِ شما به عنوان پژوهشگر علوم اجتماعی محاسباتی را زیر سوال ببرند، استفاده کنید.