حکمرانی فرهنگی
حکمرانی فرهنگی
خواندن ۱۰ دقیقه·۲ سال پیش

اثرسنجی مدیریت تولید محتوا در شبکه های اجتماعی

حسن میثمی
حسن میثمی


کنشگری کاربران در پیام‌رسان‌ها و یا شبکه‌های اجتماعی چند سالی است که به طور جدی مورد توجه کارشناسان حوزه فضای مجازی قرار گرفته است. یکی از بسترهایی که نگاه عمیق‌تری نسیت به آن وجود دارد، کنشگری در پیام رسان های داخلی اعم از روبیکا، ایتا، سروش و... است و همین امر موجب شده تا برخی از دلسوزان فرهنگی نسبت به عدم فرهنگ سازی مناسب در این پیام رسان‌ها ابراز گلایه کنند. در همین راستا گفتگویی با حسن میثمی، کارشناس حوزه فضای مجازی و مدیرمسئول مجازیست ترتیب دادیم.

میثمی معتقد است برای ایجاد تحول در پیام رسان‌های داخلی به ویژه روبیکا نیازمند ریل گذاری جدید در حوزه ارزش آفرینی محتوا هستیم که بخش اعظم آن به شیوه‌های تبلیغاتی و مارکتینگ بر می‌گردد. او تاکید دارد که نمی‌توان با نظارت سلبی مخاطب را از انتشار محتوا بازداشت بلکه باید با ذائقه سازی وی را به سمت محتوای مناسب سوق داد.

یکی از پیام رسان‌هایی که در یکی-دو سال اخیر در میان دیگر پیام رسان‌های داخلی مورد استقبال قرار گرفته، روبیکا است، روبیکا در حالی با اقبال مخاطبان همراه شده که همچون دیگر پیام رسان‌ها با مشکل عدم تولید محتوای ملی-بومی همراه است. درواقع شاهد زیست ایرانی اسلامی،در این پیام رسان نیستیم. دلیل این امر را چه می‌دانید؟

ابتدای عرایضم باید به این نکته اشاره کنم که تغییرات محتوایی در یک پیام رسان همچون روبیکا به این سادگی شکل نخواهد گرفت. کمی به قبل‌تر از سوال شما برمی گردم و می‌خواهم به مساله ذائقه مخاطب بپردازیم. به طور کلان ذائقه مخاطبان و مردم توسط رسانه‌ها تغییر کرده است و مردم کلیپ ها، فیلم‌ها و تصاویری را بیشتر مورد توجه قرار می‌دهند که با زیست مجازی امروزه مد شده است. اگر از ابتدا خوراک مناسب رسانه‌ای در اختیار مخاطبان قرار می‌گرفت، طبیعتا شاهد ذائقه فعلی نبودیم؛ بنابراین تغییر ذائقه نوعی فرهنگ سازی است که باید به مرور زمان و به صورت مستمر شکل بگیرد. به چه صورت؟ به این صورت که اگر در سال گذشته میزان بازدید محتوای سخیف و یا غیرعرفی در یک پیام رسان داخلی ۴۰ درصد بوده در امسال این میزان باید به ۳۰ درصد تقلیل پیدا کند و آن ده درصد مخاطبانی باشند که به سمت محتوای صحیح سوق داده شده اند. این مسیر تغییر باید به صورت پلکانی و به مرور زمان شکل بپذیرد.

آیا تولیدات محتوایی مناسب نمی‌تواند مسیر اشتباه گذشته را اصلاح کند؟

اینکه ما محتوای ارزشمند یا به اصطلاح فرهنگ ساز ارائه دهیم در شرایط فعلی راهگشا نیست. نمونه بارز عدم اقبال عمومی به این سبک نگرش را می‌توان در فیلم‌های معناگرا به خوبی مشاهده کرد که هیچ گاه مخاطب گیشه نداشته است. ما برای بهبود وضعیت فعلی باید به دنبال ایجاد زنجیره ارزش تولید محتوایی فاخر یا همان به درد بخور باشیم. وقتی زنجیره ارزش تولید محتوایی شکل بگیرد آن هنگام است که می‌توان از اثرگذاری بر روی مخاطب و همچنین فرهنگ سازی سخن به زبان آورد.

اینکه بودجه‌ای به نهادهای فرهنگی اختصاص داده شود تا با تولید محتوا در فضای مجازی؛ فضای فرهنگی این پیام‌رسان را تغییر دهند واقعاً نشدنی است. هریک از این نهادها سالانه به دنبال ارائه رزومه عملکردی خود هستند و طبیعتاً محتوای ارائه‌شده توسط آن‌ها بیشتر براساس مدل رزومه پرکردن و رقابت‌های نهادی نقش خواهد بست و اثرگذاری در فضای مجازی اولویت آخر است

منظور شما از تغییر زنجیره ارزش محتوایی چیست و این تغییرات چگونه با به منصه ظهور برسد؟

به نظرم نهاد‌هایی که وظیفه ریل گذاری در حوزه فرهنگ و رسانه را برعهده دارند می‌توانند با هزینه‌های ابتدایی در این زمینه به ایجاد زنجیره ارزش تولیدات کمک شایان ارائه دهند. پس از شکل گیری دیگه نیازی به صرف هزینه‌های کلان نیست چرا که چرخ دنده‌های تولید توسط خود مخاطبان و یا مشتریان می‌چرخد و خود به خود شاهد یک نوع تجارت در حوزه محتوای ارزشی خواهیم بود. نمونه بارز این نوع شکل گیری‌ها را می‌توان در VOD‌های مختلف مشاهده کرد.

شما به فیلیمو یا نماوا اگر نگاهی بیندازید متوجه می‌شوید که امروزه مردم حاضرند ماهایانه برای تماشای محتوای مناسب خود هزینه‌هایی اختصاص بدهند. وقتی مدل درآمدزایی موجب را تغییر دهیم و زنجیره ارزش تولیدات محتوایی اسلامی یا حداقل ایرانی شکل گیرد، اینفلوئنسر‌ها و یا سایر بازیگران زیست مجازی در شبکه‌های اجتماعی و پیام رسان‌ها خود همراه می‌شوند.

در حال حاضر مشاهده می‌کنیم که هرچه یک فرد در شبکه‌های اجتماعی آوانگاردتر باشد، فالوئربیشتری جذب می‌کند و طبیعتا درآمدزایی بیشتری نیز کسب خواهد کرد. چنین فردی نمی‌تواند نگرش خود را تغییر دهد چرا که می‌ترسد مخاطبانش ریزش پیدا کرده و درآمدزایی وسوددهی حاصل از فضای مجازی کاهش پیدا کند. حتی اگر شما مشوق‌هایی به برخی از اینفلوئنسر‌ها بدهید که حرفی بزنند یا مردم را تشویق به کنش اجتماعی کنند، باز هم این افراد در قیاس سود و زیان بر می‌آیند و با محاسبه دودوتا چهارتا اقدام به تشویق کنش اجتماعی می‌نمایند که نکند با مثلا حمایت من از آرمان‌های نظام، بخشی از فالوئرهایم ریزش پیدا کند. زنجیره فعلی ارزش در فضای مجازی می‌گوید اگر حجاب را کمتر رعایت کند و یا اگر در اختلاط نامحرم راحت‌تر باشد فالوئر بیشتری جذب می‌کند؛ بنابراین به جای اقدامات سطحی، کوتاه مدت و کم اثر باید این زنجیره ارزش تغییر کند تا خود اینفلوئنسر‌ها در مسیر زنجیره جدید فعالیت کنند و اقدام به درآمدزایی نمایند.

همان طور که مطلع هستید طبق مصوبه‌ای که به تصویب رسیده در حدود ۳ هزار میلیارد به منظور تغییر محتوای فضای مجازی به برخی از نهاد‌های اختصاص داده شده است. به نظر شما این مدل سیاست گذاری راهگشای وضعیت فعلی خواهد بود؟ آیا به طور کلی ورود و صرف هزینه‌های کلان در حوزه فرهنگ اثرگذاری است؟

ابتدا سوال دومتان را پاسخ می‌دهم، بدون شک برای فرهنگ سازی نیازمند هزینه کرد می‌باشیم در این مساله که شکی نیست. ببینید ما یک وزارت ارتباطات داریم که برای توسعه زیرساختی، وام‌های کلان می‌دهد و تسهیلات فراوانی را ایجاد می‌کند و در همین راستا باید به سراغ مجموعه‌هایی که تولیدات محتوایی مناسب دارند بریم و با شتاب دهی آن‌ها در راستای توسعه زیرساخت‌های محتوایی قدم برداریم. حال پیرامون سوال اولتان باید بگویم، این که بودجه‌ای به نهاد‌های فرهنگی اختصاص داده شود تا با تولید محتوا در فضای مجازی به ویژه روبیکا؛ فضای فرهنگی این پیام رسان را تغییر دهند همان طور که پیشتر عنوان کردم واقعا نشدنی است. هریک از این نهاد‌ها سالانه به دنبال ارائه رزومه عملکردی خود هستند و طبیعتا محتوای ارائه شده توسط آن‌ها بیشتر براساس مدل روزمه پرکردن و رقابت‌های نهادی نقش خواهد بست و اثرگذاری در فضای مجازی اولویت آخر بوده و یا در بهترین حالت جزو اولویت‌های اولیه این نهاد‌ها نیست.

پس هزینه‌های محتوایی حوزه فضای مجازی باید بر چه مبنا و اساسی اختصاص داده شود؟

مساله اصلی زیرساخت محتوایی یا همان زنجیره تولید محتوای مناسب است؛ بنابراین باید اگر بودجه‌ای قراراست هزینه شود باید صرف تغییر ریل رسانه‌ای فعلی گردد. این پروسه زمان بر و بلند مدت است. هزینه‌هایی همچون پژوهش‌های جدید، ادبیات جدید در حوزه دیجیتال مارکتینگ، ارائه سیستم‌های تبلیغاتی برای وایرال شدن تولیدات، رفرم فرهنگ تبلیغاتی و... همه و همه از جمله مواردی است که می‌تواند در تغییر زیرساخت محتوایی موثر افتد. افرادی که در دکترین فضای مجازی تخصص دارند باید به این مساله ورود کنند و با حمایتی از سوی حاکمیت می‌شود چنین معضل فرهنگی در زیست مجازی حل شود. فارغ از این مساله ما معضل برنامه ریزی در حوزه سرگرمی داریم که هنوز رفع نشده است.

اینکه ما محتوای ارزشمند یا به‌اصطلاح فرهنگ‌ساز ارائه دهیم در شرایط فعلی راهگشا نیست. نمونه بارز عدم اقبال عمومی به این سبک نگرش را می‌توان در فیلم‌های معناگرا به خوبی مشاهده کرد که هیچ‌گاه مخاطب گیشه نداشته است. ما برای بهبود وضعیت فعلی باید به دنبال ایجاد زنجیره ارزش تولید محتوایی فاخر یا همان به‌دردبخور باشیم

منظور شما عدم توجه به مساله سرگرمی در فضای مجازی توسط مسئولین فرهنگی است؟

مساله مد نظر بنده، سردرگمی نظام فرهنگی کشور در حوزه سرگرمی است. در واقع تکلیف نظام فرهنگی با سرگرمی مشخص نبوده و اصلا نمی‌تواند متفق القول بگوید که آیا با برنامه‌ای همچون خندوانه موافق است یا مخالف! به دلیل مشکلات اقتصادی و به تبع آن فشار‌های روانی، مردم امکان تفریح و سرگرمی‌های گران قیمت را ندارند بنابراین فضای مجازی و تلویزیون جزو لاینفک سرگرمیشان شده است. در همین راستا ما با یک چالش جدی در حوزه ارائه سرگرمی سالم هستیم و در این زمینه آموزش و پژوهش مناسبی شکل نگرفته است. شما برنامه خندوانه را نگاه کنید، تهیه کننده آن حزب اللهی است و واقعا به نظام و ارکانش معتقد است، ولی در همین برنامه به وفور مشاهده شده که از خط قرمز‌ها برای جلب مخاطب عبور شده است، چون کسی به عنوان ناظر بالادستی خط قرمز‌ها را مشخص نکرده که پس از آن مواخذه و یا تصحیح صورت گیرد. ارزش‌ها مشخص نشده و طبیعتا وقتی ساختارمند برنامه سازی نشود رفتار‌ها و نوع مدیریت‌ها سلیقه‌ای می‌شود.

شما در صحبت هایتان به نقش حاکمیت در ریل گذاری مناسب جهت ایجاد زنجیره ارزش محتوایی اشاره کردید، آیا حاکمیت در مساله فضای مجازی باید همواره ناظر و دخیل باشد؟

حضور مادی و معنوی حاکمیت به صورت مستمر نیاز نیست چرا که مسیر فضای مجازی مسیر خط کشی و یا نظارت آنلاین نبوده، شما نمی‌توانید میلیون‌ها کاربر را مجبور کنید محتوایی را منتشر کند یا منتشر نکند. با ذکر یک مثال پاسخ شما را می‌دهم. وقتی می‌خواهند جاده بسازند؛ حاکمیت ورود پیدا کرده و جاده و یا آزادراهی با کیفیت را می‌سازد. پس از آن بخش خصوصی برای بهره برداری و همینطور نگهداری از این جاده پیش قدم می‌شود. حاکمیت نقش جاده سازی را داشته و با تغییر زنجیره ارزش محتوایی که بار‌ها اشاره کردم مسیر را با کیفیت می‌سازد، پس از آن براساس مسیر ساخته شده خرده تولیدکنندگان محتوایی به صورت خودجوش در این مسیر حرکت کرده و آن را حفظ می‌کنند. در واقع با ساخت مدل مناسب رسانه‌ای با توجه به نکاتی که عرض کردم؛ چرخ تولید محتوا خودجوش حرکت خواهد کرد.

برخی معقدند که عدم توجه مسئولین پلتفرم‌های داخلی به ویژه روبیکا موجب شده تا شاهد ارزش آفرینی محتوایی نباشیم، آیا چنین مساله‌ای را قبول دارید؟

همواره مدیران پلتفرم ها، آدم‌های فنی حضور دارند. برای این افراد فقط کسب درآمد مهم است و دغدغه‌های فرهنگی اصلا جزوی از پارادایم‌های فکریشان نخواهد بود. آن‌ها در سود و زیان می‌خواهند هرچه زودتر به نقطه سر به سر برسند. وقتی فضای ذهنی متفاوت باشد طبیعتا سانسور یا نظارت سلبی جایی نخواهد داشت چرا که هر محتوایی که مخاطب جلب کند برایشان ارزشمند است. در واقع تذکر یا سانسور در این پلتفرم‌ها فقط زمانی رخ می‌دهد که نظام بالادستی تذکر بدهد که آن هم با حجم تولیدات موجود نشدنی است. نظام بالادستی قابلیت نظارت برهمه تولیدات را نخواهد داشت و این امر موجب رفتار‌های گزینشی می‌شود مثل همان مثال ساسی مانکن که بدان اشاره کردید. چیزی که ما از این نوع پلتفرم‌ها می‌بینیم نگاه فن سالارانه است. شما تلگرام را نگاه کنید؛ آیا تلگرام تیم محتوایی دارد؟ خیر آنجا هم فن سالاری حکم فرمایی می‌کند. ولی چرا گاهی از نظر محتوایی در تلگرام جریان معارض انقلاب و نظام موفق می‌شود مثل مدل آمدنیوز! چون توانسته یک مدل مطلوب برای زنجیره سازی محتوای خود مهیا سازد؛ دقیقا همان چیزی که ما نسبت به آن غفلت کرده ایم.

با وضعیت فعلی آیا تشکیل یک شورای محتوایی به عنوان ناظر بر پیام‌رسان‌ها می‌تواند مشکل گشای وضعیت فعلی شود؟

همان طور که عرض کردم شما در پلتفرم‌ها هیچ گاه به منتشر کننده و تولید کننده محتوا اجازه انتشار نمی‌دهید و فرد برای انتشار محتوای خود مختار است. شورا‌های محتوایی اصولا شامل یک نظام پسینی می‌باشند و بنابراین در انتشار تولید کنندگان خرد دخیل نیستند و به طبع آن اثرگذار هم نخواهند بود. اگر روبیکا به این سمت و سو پیش برود که بخش حمایتی از تولیدکنندگان را فراهم سازد بله در این صورت شورای محتوایی می‌تواند مسیر حرکت مشخص کرده و با مشوق‌هایی که ایجاد می‌کند بتواند تحولی در روبیکا ایجاد نماید.

منبع:پایگاه سدید

تولید محتوا
?پژوهش در حوزه حکمرانی فرهنگی ?بررسی ۴۰ پرونده در مسائل فرهنگی ?شبکه سازی نخبگان فرهنگی ? رصد راهبردهای فرهنگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید