ده نکته در باب اثرسنجی یا چرا اثر سنجیده نمیشود؟
1. اصلاً اثرسنجی چی هست؟!
بعضی از مسئولین اساساً با مقولهای به نام اثرسنجی آشنا نیستند و اصلاً نمیدانند اثرسنجی چیست و چه جایگاه و کارکرد و فایدهای دارد. حتی بعضاً هنگام طرح چنین مسئلهای با ایشان، با ادبیات تکلیفگرایی و اینکه ما مأمور به انجام تکلیفیم پاسخ میدهند که کار باید انجام بشود و اینکه چه خواهد شد به ما ربطی ندارد. این کژفهمی از یک مبنای درست، جهل ایشان را مرکب خواهد کرد.
2. آخرش بگو چند تا شد؟!
هرکسی که اندک تجربهی کار اداری را در ردهای غیر از ستادهای بالادستی داشته باشد، تصدیق میکند که نحوهی گزارشگیری مسئولین بالادستی بهقدری کمیتگرا و غیرکاربردی و پرت است که مجالی برای طرح مقولهای به نام اثرسنجی نیست. بهعنوان مثال سنجش تعداد تاکسیهایی که فلان پرچم به ایشان تحویل شده است یا تعداد نماز جماعتهای برگزار شده توسط یک مبلغ و یا تعداد چهرههایی که وی با ایشان چهره به چهره شده است امری نامناسب است.
این سبک گزارشگیری هرچند در جای خود لازم است ولی اولاً اینکه همیشه به گزارشهای کمی بپردازیم خطاست، ثانیاً کمیتهای لازم و مفید را باید سنجید و نه هر چیزی که قابل کمی شدن باشد و ثالثاً در کنار گزارش کمی به سنجش کیفی هم باید بپردازیم. بماند که برخی کمیتها را اساساً واقعی نمیتوان سنجید و یا امکانات دستگاه مربوطه پاسخگوی آن نیست.
3. پشتمیزنشینی افراطی و عکس پیمایی
اقتضای کار اجرایی بهگونهای است که برخی نکات جز با حضور در میدان فهم نمیشود. چه بسیار کارهای انجام شده و چه بسیار کارهای انجامنشدهای وجود دارند که جز با نگاه دقیق مسئول حاضر در صحنه نمیتوان آن را تحلیل و منتقل کرد. عدم حضور مسئول مربوطه نیز دلایل حقیقی و یا کاذبی دارد که این مسئله سبب میشود نه تنها اثرسنجی مناسبی صورت نگیرد، چرخهای از توهم اثربخشی برای مدیران شکل میگیرد.
اگر حضور در میدان را برای یک مدیر ضرورت بدانیم، دیگر مسائل مانع را به نحوی تدبیر خواهیم کرد، حالآنکه در بهترین حالت آن را یک فضل میپنداریم، اگر یک امر غیرضروری و تشریفاتی ندانیم!
در این حالت با بررسی عکسهای ارسالی از صحنه در گروه مجازی مربوطه، احساس حضور در صحنه به مدیر دست میدهد و خود را بینیاز از حضور واقعی میداند. و اهلش میدانند که فرق عکس و واقعیت چه اندازه است!!
4. تأثیرش که واضحه!
یکی از نکتههای مهم در وادی اثرسنجی، به نداشتن بنیهی فکری عمیق کنشگر یا مسئول مربوط میشود. این مسئله سبب میشود که این فرد با یک تحلیل سطحی ناشی از ضعف بنمایهی اندیشهای خود، به کار انجامگرفته قانع شود و بهتبع احساس تأثیرگذاری هم داشته باشد. این فرد وقتی عمق مسئله را درک نکرده، لذا نیازی هم به اثرسنجی احساس نمیکند و آن را یک امر تشریفاتی و اضافی و بیفایده میپندارد.
5. چه گزارش جذابی!
آنچه که بهعنوان انجام کارهای نمایشی در ادبیات رایج فعالان فرهنگی و سیاسی وجود دارد، یک بیماری اداری و البته دارای مناشئ نفسانی است. رویههای موجود در تعریف کار و مطالبهی کار از نیروهای انسانی و نیز فرایند ارزیابی و نظام تشویق و تنبیه بهگونهای است که فرد را به نمایش کار انجامنشده یا انجامشدهی بیاثر سوق میدهد. کافی است نظری به سامانهها یا فرمهای گزارشگیری بیندازیم. میشود ذرهای کار در بیرون انجام نشود ولی گزارشی مفصل عرضه شود. میشود کاری با سروصدا انجام شود ولی ذرهای تأثیر نداشته باشد. میل به تنبلی و برخی از روحیاتی از این قبیل هم مزید بر علت خواهد شد. وقتی نمایش ملاک شد، در اموری که زودبازده نیست، امکان گزارش دهی و نمایش نخواهد بود و لذا این دو مسئله قابلجمع نخواهند بود.
6. آمار کیلویی چند؟!
اثرسنجی یک عملیات یا محصول فرهنگی منوط به مقایسهی کمی و کیفی حالت قبل و بعد است. وضعیت آمارهای ما آنقدر درام است که مقایسهای امکان نخواهد داشت. وقتی از صحنه اطلاعی درست در دست نیست و یا متمرکز نشده و یا اطلاعاتی قدیمی موجود است، حتی اگر در حالت بعد از اقدام هم آماری در دست باشد، مقایسه و بهتبع آن سنجش تأثیر امری غیرممکن است. به همین سبب است که چندی است فعالان عرصهی فرهنگ بهضرورت وجود رصدخانهی فرهنگی رسیدهاند. این مسئله را هم آنقدر سخت میکنیم و بدون مرحلهبندی، از ابتدا به دنبال یکچیز بسیار جامع هستیم که هیچوقت سراغش نمیرویم و از اجرایی شدن آن میترسیم و یا ذینفعان متعدد مانع آن خواهند شد.
7. بَلَد نیستم! سخته!
گاهی اثرسنجی مربوط به یک کار مهندسی و فیزیکی و مادی است که ابزار و شاخص آن تا حدودی روشن است. اثرسنجی این پدیده به استفاده از یک ابزار به شیوهای مشخص است. سنجش کار فرهنگی و امور نرمافزاری انسانی، بعضاً ابزارهایی میخواهد که در دسترس نیست؛ شاخصههایی دارد که اندازهگیری آن سخت است؛ یا در آنچه که شاخص و ابزار آن موجود است با ضعف مهارتی در بهکارگیری آن سنجه مواجهیم. این سختی و کارنابلدی، وزن مهمی از موانع پیش روی اثرسنجی عملیاتهای فرهنگی به شمار میرود.
8. انتصاب بهجا و شایستهی مسئول مربوطه!
کار فرهنگی امری دیربازده است و در بلندمدت آثار خودش را نمایان میسازد. این گزاره یعنی مثلاً باید برای اثرسنجی یک عملیات فرهنگی فاصلهی دو نقطهی با اختلاف زمانی چندساله را با هم مقایسه کرد؛ و وقتی یک مدیر و مسئول در یک نهاد عمر مدیریتی کوتاهتری از آن بازهی زمانی داشته باشد، اساساً مجالی برای ورود به این وادی نمییابد و در زمان کوتاهی باید خودی نشان بدهد که فهم این خودی نشان دادن، با خطکشها و معیارهای دیگری صورت خواهد گرفت.
9. شرایط حساس کنونی
با توجه به برخی نکات اشاره شده، معمولاً کار به اثرسنجی نمیرسد. در این شرایط، معمولاً یکی از ابزارهای منتقدین، برای نقد بهجا یا نابهجای مسئول مربوطه، تأکید بر ضرورت اثرسنجی اقدامات انجامگرفته برای فهم صواب یا ناصواب بودن آنهاست. در این حالت، فرد مسئول، چهبسا بهصورت ناخودآگاه، با بیان هزار و یک نکتهی باریکتر ز مو که بهزعم خودش به مخیلهی منتقد دور از گود، در شرایط حساس کنونی نهاد مربوطه نرسیده است، سعی در دفاع از درستی اقدام خود میکند. منتقد یا این مشعشعات را میپذیرد یا عدم پذیرش این دفاعیه حمل بر انتقاد غیر سازنده خواهد شد! و اینگونه مقولهی اثرسنجی به محاق میرود!
10. چه ابتکار جالبی!
مشهور است که «فی کل جدید لذة». ابتکار و خلاقیت و الگوگیری از نمونههای موفق اجراشده در محیطهای دیگر سبب میشود تا یک کار نو، خود را جلوه دهد و دستاندرکاران از خلق این کار نو لذت ببرند و ایشان و دیگران، سعی در تبلیغ و تعریف از این کار نمایند. این امر غفلت از موارد دیگر را در پی دارد. طمطراق یک کار جدید، مانع بزرگی برای سنجش اثر واقعی آن کار را خواهد بود.