حکمرانی فرهنگی
حکمرانی فرهنگی
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

مدیر و عقلانیت شهودی



سیدحامدصدر

مسائل و بحران‌های فرهنگی جزء لاینفک جوامع امروزی است که به‌موازات رسوخ توسعه در جامعه بر تعداد و عمق آن‌ها افزوده می‌شود. درگذشته هم مشکلات فرهنگی بوده، ولی نحوه مواجهه با آن‌ها متفاوت بوده است. مسئله فرهنگی به شکل امروزی، امری جدید و مخصوص جامعه مدرن قلمداد می‌شود،[1] بی‌حجابی، اعتیاد، طلاق، نابرابری و... نمونه‌های از مصادیق آن است.

با توجه به ماهیت فرهنگی انقلاب اسلامی و اهمیت پیشرفت در عرصه فرهنگ برای پر کردن خلأهای فرهنگی سازمان‌هایی به‌خصوص در حوزه فرهنگ تشکیل شد تا به کاهش و کنترل این مسائل بپردازد.تاکنون پژوهش‌های فراوانی در مورد عملکرد سازمان‌های فرهنگی انجام‌شده است که نتایج آن‌ها حاکی از ناکارآمدی سازمان‌ها فرهنگی است.[2]این مسئله دلایل مختلفی دارد، یکی از این دلایل مسئله «عقلانیت شهودی» مدیران است که ازجمله دلایل عدم فایده اثر سنجی فرهنگی در سازمان‌ها نیز به شمار می‌رود.

مدیران فرهنگی بر اساس عقلانیت شهودی و بی‌توجه به راه‌های پیموده شده گذشتگان، در پیچ خم سازمان خود فرسوده و روزمره می‌شوند، از طرفی آشنایی لازم به محیط کلان و خرد حوزه تخصصی تحت مدیریت‌شان را هم ندارند، برای همین کمتر شاهد پیشرفت خاصی در حوزه فرهنگی هستیم و با کلاف سردرگمی روبرو شده‌ایم که مسیرهای کوتاهِ درست یا غلط چندین بار پیموده می‌شود و کمتر نتیجه‌ای هم به دست می‌آید، برای مثال نحوه مواجهه سازمان‌های فرهنگی با مسئله بی‌حجابی شاهد ماست.

تا زمانی که مدیر بر اساس عقل شهودی خود کار می‌کند و بر اساس صلاحدیدش با مسائل فرهنگی کنار می‌آید، سازمان به‌مرور از نیازی که برایش در بدو امر تشکیل‌شده دورتر می‌شود و از نیازهای جامعه، مخاطب، ذی‌نفعان و تغییرات محیطی فاصله می‌گیرد؛ سازمان خودش را عقل کامل می‌داند که باید تجویز کند و بقیه هم ضمن قبول حتماً متحول شوند؛ اما غافل از اینکه پیامش به مخاطب نرسیده، اگر هم برسد مخاطب قبول نکرده که بخواهد اثربخش باشد؛ این مسئله صرف‌نظر از این است که آیا این پیام نیاز مخاطب هست یا نه؟ با گسترش مديريت سليقه‌اي داشتن نقشه راه برای فرهنگ و فعالیت‌های فرهنگی فراموش‌شده، دیده‌بانی فرهنگی صورت نمی‌گیرد و به‌ همین دلیل مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی در این ساختار راه به‌جایی نبرده، هنگامی‌که سازمان بر اساس ارتکازات مدیر پیش می‌رود، هم‌نوایی و هم‌افزایی در حوزه فرهنگ شکل نمی‌گیرد، بنابراین شاهد پیشرفت و اقدامات روبه‌جلو نیستیم.

در این فضا بررسی آسیب‌ها و اثر سنجی فرهنگی بی‌فایده‌ است. برای اثر سنجی فرهنگی صحیح ابتدا باید مانع آن برداشته شود، تصمیم‌گیری بر مبنای عقلانیت شهودی مدیران یکی از موانع اثر سنجی عملکرد است. این مدل تصمیم‌گیری ناشی از غفلت از نیازها، مطالبات و ذهنیت مخاطب، بی‌توجهی به ذی‌نفعان، فلسفه شکل‌گیری سازمان، برنامه‌ها و راهبرد است، این وضعیت به خاطر اشکال در ساختار است. با توجه به رابطه متقابل بین راهبرد و ساختار سازمانی و با تحلیل عملکرد سازمان‌ها، این نتیجه به دست می‌آید که ساختار سازمان تبدیل به مانعی برای تحقق راهبردها و پاسخگویی به انتظارات ذی‌نفعان و جاری شدن سیاست‌های ابلاغی شده و به طبع مسیر اثر سنجی هم در این ساختارِ وارونه، مسدود است. شکل‌گیری رویه‌های پنهانی که متکی به عقلانیت شهودی مدیر است، مأموریت سازمان‌ها را تحت شعاع قرار داده و این مسئله وضعیت موجود را نیز تقویت می‌کند. این امر مسئله‌ای جدی در سازمان‌های فرهنگی کشور شده که کارآمدی آن‌ها را زیر سؤال برده به همین منظور مدیران و اندیشمندان حوزه فرهنگ برای تحقق گام دوم انقلاب اسلامی باید چاره‌ای عاجل برای مشکلات ساختاری حوزه فرهنگ و سازمان‌های فرهنگی بی‌اندیشند تا مسیر جاری و ساری شدن خط‌مشی‌های حاکمیتی در آن‌ها محقق شود تا مدیران، در آن عامل باشند، در این صورت امکان اثر سنجی فراهم می‌شود چون نیازها، اقدامات، نتایج و مسیر انجام آن، محیا است.

تا درساختار فرهنگی تغییراتی صحیحی شکل نگیرد، امکان جمع‌آوری داده‌ها از اکوسیستم، مخاطبین، ذی‌نفعان، خروجی‌ها و عملکرد هر سازمان فرهنگی ممکن نیست، مگر با خود اظهاری‌شان که آن‌هم مفید فایده نیست. اگر هم به سراغ متولیان یک موضوع یا مسئله فرهنگی در سطح کلان برویم (مثل بی‌حجابی) بازهم چیزی دستمان را نمی‌گیرد. به همین دلیل تا مخاطب و حوزه عملکرد سازمان‌ها به همراه داشتن برنامه و چشم‌انداز روشنی بر اساس فلسفه سازمانی فراهم نشود، امکان اثر سنجی صحیح فراهم نمی‌شود. اثر سنجی صحیح باید به ایجاد تأثیر در اکوسیستم فرهنگی منجر شود و این امر محقق نمی‌شود، مگر اینکه ساختار فرهنگ اصلاح شود. ایجاد تغییر و تحول در ساختار فرهنگ می‌تواند نقطه عطفی در مؤثر شدن اقدامات فرهنگی باشد.

با اصلاح ساختار کلان و خرد فرهنگی کشور و تشکیل سازمان‌های کوچک، چابک، خلاق، ایده محور و انعطاف‌پذیر که محدوده و مسئله مشخصی دارند به شکلی که امکان پاسخگویی‌ فراهم باشد، ضروری‌ است، همچنین مشخص شدن صف، ستاد و خط مقدم حوزه فرهنگ و جایگاه و نقش اقدامات مردمی بسیار اهمیت دارد. با اصلاح ساختار فرهنگ زمینه مدیریت حوزه فرهنگ بر اساس عقل شهودی مدیران و طیف‌ها بسته می‌شود و مسیر برای اثر سنجی فرهنگی نیز باز می‌شود. با اصلاح ساختار فرهنگ، حاکمیت دیگر نیاز به اعمال فشار به دستگاه‌ها برای انجام وظایف‌شان در مسائل (حجاب و...) ندارد و در این شرایط اثر سنجی بامعنی می‌شود.

[1]. در کشورهای درحال‌توسعه قدمت آن به نیمه دوم قرن بیستم می‌رسد.

[2]. حاجیانی، ابراهیم، رصد سازمان‌های فرهنگی ایران.

فرهنگی
?پژوهش در حوزه حکمرانی فرهنگی ?بررسی ۴۰ پرونده در مسائل فرهنگی ?شبکه سازی نخبگان فرهنگی ? رصد راهبردهای فرهنگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید