daartagency
daartagency
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

کار می‌کنم، پس هستم!

ادعای دکارت آن بود که من فکر می‌کنم، پس هستم؛ و ادعای ما این است که من کار می‌کنیم، پس هستم؛ و چه خوب گفته‌اند که صد گفته را نیم کردار نیست؛ و کار جوهرِ فرد است. البته، کار جوهر مرد است؛ که از ترس فمینیست‌ها مرد را فرد کردیم!

برخی‌ها پُرکارند و اگر موجودی فانی نبودند، از صبح ازل تا شام ابد کار می‌کردند. برخی هم کم‌کارند و به اقتضای نیاز کار می‌کنند. البته، کار داریم تا کار، و هر فعلی، کار نیست؛ و کار، فعالیتی است که منجر به شکل‌گیری ارزش شود.

بنیان عالم بر بی‌قراری است، و همهٔ اجزای عالم به‌طور مستمر تغییر می‌کنند؛ و فُرصت‌هایی پدیدار می‌شوند که برای تصاحب‌شان باید بدانیم کدام کارها را انجام دهیم و از انجام کدام‌شان چشم‌پوشی کنیم. مُشکل بیشترمان این است کارهایی انجام می‌دهیم که نباید انجام دهیم؛ و از انجام کارهایی چشم‌پوشی می‌کنیم که باید انجام‌شان دهیم.

به‌زعم فلاسفه، یکی از جنبه‌های زندگی و کار سالم، توانمندی برقراری تعادل میان عمل و بی‌عملی است. یعنی، بدانیم کجا باید کاری انجام دهیم، و در چه موقعیت‌هایی باید دست از کار بکشیم. این عملی و بی‌عملی در قبال خود، نزدیکان، دوستان، همکاران، مُشتریان خاص، مخاطبان، یا هر موجود دیگر تعریف می‌شود.

نویسندگان ReWork تجربه‌شان دربارهٔ عمل و بی‌عملی در موقعیت‌های گوناگون را روایت کرده‌اند؛ کتاب ReWork با دو ترجمه منتشر شده است؛ که مطالعهٔ ترجمه «بازانجام» را توصیه می‌کنیم!

بوک مارکمعرفی کتابدارتدیجیتال مارکتینگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید